«آموزش مهربانی»
نگیر از شب من آفتاب فردا را *** نبند روی من آن چشمههای زیبا را
تو گاهواره ماه و ستارهها هستی *** خدا به نام تو کرده است آسمانها را
تو در ادامه هاجر به خاک آمدهای *** که باز سجده کنی امتحان عظمی را
خدا سپرده بدستت چهار اسماعیل *** که چشمه چشمه گلستان کنند دنیا را
چه کردهای که به آغوش مهربانی تو *** سپردهاند جگر گوشههای زهرا علیهاالسلام را
بگو چه بر سر بانوی آب آمده است *** که باز میشنوم رود رود دریا را
تبر چگونه شکستهست شاخه و برگ تو را *** چطور خم شدهای بر زمین، سپیدارا!
بخوان! دوباره بخوان با گلوی مرثیهها *** حدیث تشنهترین دستهای صحرا را
از آسمان به زمین آمده است گیسویت *** که سربلند کند دختران حوّا را
پانته آصفایی