شعر زیبای با آل علی هر که در افتاد و رافتاد

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

همگی شنیده اید ولی کمتر کسی میداند که شاعر آن حجت الاسلام سید اشرف الدین حسینی گیلانی قزوینی ملقب به نسیم شمال است. وی روزنامه ای با همین نام منتشر میکرد.

دیشب  به سرم باز هوای دگر افتاد
در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد

چشمم به ضریحِ شَهِ والا گهر افتاد
این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد

با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد!

این قبرِ غَریب الغُربا خسرو طوس است
این قبرِمُغیث الضُّعفا شَمس شُموس است

خاكِ درِ  او، مرجعِ ارواح و نفوس است
باید ز رَهِ صدق،  بر این خاك درافتاد

با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد!

این روضه ی پر نور، به جنّت زده پهلو
مغز مَلَك از عطر نسیمش شده خوشبو

بشنید  نسیم  سحری  رایحه ی او
كز بوی بهشتیش، چنین بی خبر افتاد

با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد!

حورانِ  بهشتی زده اند، در حرمش صف
خِیلِ مَلَك از نور، طَبَق ها همه بر كف

شاهان به ادب در حرمش گشته مُشرّف
اینجاست كه تاج از سر هر تاجوَر افتاد

با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد!

اولاد علی شافع یوم عَرَصاتند
دارای  مقامات رَ فیعُ الدَّرَجاتند

در روز قیامت همه اسباب نجاتند
ای وای بر آن كس كه به این دَرّه در افتاد

با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد!

کام و دهن از نام علی یافت حَلاوت
گل در چمن از نام علی یافت طَراوت

هر کس که به این سلسله بنمود عَداوت
در روز جزا، جایگهَش در سَقَر افتاد

با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد!

هر کس که به این سلسله ی پاک جفا کرد
بد کرد، نفهمید، غلط کرد، خطا کرد

دیدی که یزید از ستم و کینه چه ها کرد
آخر به دَرَک رفت و به روحش شَرَر افتاد

با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد! .
اولادِ اُمَیّه چو دَرِ کینه گشودند

بر عِترَتِ اطهار بسی ظلم نمودند

آخر همگی بِیدَقی از لعن ربودند
دیدیم که از نام و نشانشان، اثر افتاد

با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد!

حَجّاج که شد منکر هر خارقِ عادات
می کُشت به هر روز، بسی شیعه و سادات

امروز به او لعن کنند اهلِ سعادات
آوازه ی ظلمش به همه بحر و بر افتاد

با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد!

کردند جفاها بنی عبّاسِ ستمگر
مسموم شد از ظلم و جفا موسِیِ جعفر

بر قلب غریب الغربا، زَهر زد اَخگر
ظلم بنی عباس، به گیتی سَمَر افتاد

با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد!

بست آب به قبر شهدا چون مُتوکّل
در اوج فلک روح مَلَک شد متزلزل

دریا به فغان، موج زنان نعره زد از دل
در سطح زمین، غُلغُله در خشک و تر افتاد

با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد!

جِیشِ مُتوکّل، به لبِ شط بِنِشَستَند
بر زایِرِ شاه شهدا، راه ببستند

از کین، دل زَوّارِ حسین را بِشِکَستَند
از قافله ی عشق، بسی دست و سر افتاد

با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد!

یا رب به حَقِ مَنزلتِ شاه شهیدان
امسال نما لطف، به مرد و زنِ تهران

ما غرق گناهیم، تویی غافرِ عصیان
این شعر مرا بارِ دگر در نظر افتاد

با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد!

سید اشرف الدین حسینی گیلانی قزوینی در محرم ۱۲۸۹ق در شهر قزوین پا به عرصه گیتی نهاد. پدرش آقاعبدالله بَرَغانی (م۱۲۸۹ق) امام جمعه وقت قزوین و فرزند شیخ محمّدتقی برغانی مشهور به شهید ثالث و مادرش سیّده زهرا خانم نام داشت.
اشرف‌ الدین با استناد به مدارکی نویافته، ادّعا می‌کرد که خاندان برغانی از سادات هستند و اصرار داشت که عالمان این خاندان باید رنگ عمامه خود را تغییر دهند. او در پاسخ به اعتراض برادر بزرگترش می‌گفت: «من انتساب به امّ خواهم کرد و سلسله نَسَبی خود را از مادر خواهم گرفت که سیّده و اولاد پیامبر است.»
مزارش در قبرستان ابن بابویه (رضوان الله تعالی علیهم) شهر ری تهران قرار دارد.