در بیت ولایت پسری ماه جبین است

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

گلچینی از مسدّس ترکیب، در مدح حضرت اباالفضل العباس عليه ‌السلام

 

گلزار زمین خوب تر از خلد برین است
هر سو نگرم نور خداوند مبین است
دامان زمین سجده گه روح الامین است
در بیت ولایت پسری ماه جبین است
این شمع فروزان حرمخانۀ دین است
این نخل علی دسته گل ام بنین است

در باغ ولا عطر گل یاس مبارک
آمد به جهان حضرت عباس مبارک

امروز بنی هاشمیان را قمر آمد
از بحر خروشان ولایت گهر آمد
گلزار امید علوی را ثمر آمد
یا فاطمۀ ام بنین را پسر آمد
گویی ملکی بود و به شکل بشر آمد
بر حیدر کرّار، حسینی دگر آمد

لبخند حسن بر گل رخسار حسین است
خیزید که میلاد علمدار حسین است

ای شیر خدا بوسه بزن بر سر و رویش
ای فاطمه با خنده بزن شانه به مویش
ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش
ای ماه ز گردون بگشا دیده به سویش
ای خضر ببر آب بقا از لب جویش
ای بحر بگیر آبرو از خون گلویش

او یوسف دو فاطمه و پنج امام است
در بین تمام شهدا ماه تمام است

عبّاس که شد فوق بشر قدر و جلالش
عباس که گردیده ملک محو جمالش
هرگز نرسد دست به دامان کمالش
عطر نبوی می دمد از باغ خصالش
بر قامت رعنا و به حُسن و خط و خالش
دائم صلوات نبی و احمد و آلش

بنوشته به پیشانیش از روز ولادت
عباس بود عاشق ایثار و شهادت

من روز ازل رشتۀ آمال گسستم
من دل به ولای پسر فاطمه بستم
من عاشق و دل باختۀ عهد الستم
من درهم و دینار عدو را نپرستم
من منتظر تیر بلا بودم و هستم
این سینه و پیشانی و چشم و سر و دستم

من در طلب شیر نی ام، تشنۀ دردم
من کودک گهواره نی ام، مرد نبردم

قنداقه ام از دامن گهواره برآرید
در زیر قدم های امامم بگذارید
شیرم به چه کار آید!؟ شمشیر بیارید
بر دامن گهواره به خونم بنگارید
عباس، حسینی است حقیرش نشمارید
بر گوش دل این نکتۀ شیرین بسپارید

آن لحظه که عاشق به جهان چشم گشاید
از لعل لبش زمزمۀ عشق برآید

از روز ازل دست تو تقدیم خدا شد
هر چند که در صحنۀ عاشور جدا شد
جسمت به زمین قبلۀ جان شهدا شد
بر نی سرت آئینۀ مصباح هدی شد
افسوس که حقّ تو به شمشیر ادا شد
یکبار نگو، جان تو صد بار فدا شد

آن لحظه شدی کشته تو ای ماه مدینه
کافتاد نگاهت به لب خشک سکینه

حاج غلامرضا سازگار