مدینه و گل لبخند سیدالشهداست

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

به‌ مناسبت میلاد سراسر نور شهزاده حضرت علی اکبر (علیه‌ السلام)

مدینه و گل لبخند سیدالشهداست
شب است و خانه ثارالله و چراغ هداست

خدا عجب پسری داده بر امام حسین
که پای تا به سر آیینۀ رسول خداست

علی است نام و علی جلوه و علی آئین
علی جلال و علی صورت و علی سیماست

تمام چشم شده باغبان گلشن وحی
نگاهش از همه جانب به لالۀ لیلاست

تمامِ نور بود ذرّه، روی او خورشید
تمامِ حسن بود قطره، حسن او دریاست

خدا به یوسف زهرا دوباره یوسف داد
چه یوسفی که سراپای یوسف زهراست

هر آنکه دید جمال ورا به حیرت گفت
محمد است ؟علی؟ یا که سیدالشهداست؟

محمد است علی؟ یاحسین؟ یاحسن است؟
به پنج تن قسم این حُسن کلِّ پنج تن است

ز بحر نور درخشید گوهری دیگر
و یا به دست خدیجه است کوثری دیگر

مدینه مکه شده، مکه بیت عبدالله
کنار آمنه بینم پیمبری دیگر

و یا که مکه شده خانۀ امام حسین
و یا ز کعبه درخشیده حیدری دیگر

دوباره فاطمه آورده یک امام حسن
و یا عیان ز حسین است منظری دیگر

مـگر که ام‌بنین باز زاده عباسی
ظهـور کرده زعباس، منظری دیگر

مگر دوباره حسینی دگر ظهور کند
که باز جلوه کند روی اکبری دیگر

به جز درِ حرمش را که باب قرب خداست
خداشناس نیم گر زنم دری دیگر

همین بس است مرا لطف و رحمت وکرمش
که جان کبوتر بام و دلم بود حرمش

قدش چو نخلۀ طوبا و هر دلی چمنش
رخش چراغ وجود و وجود، انجمنش

عجب مدار اگر آید از ریاض بهشت
زند رسول خدا بوسه بر لب و دهنش

ز مکتبِ «اَوَلَسنا عَلَی الحق‌»اش پیداست
که جان تازه دهد بر حسین، با سخنش

هزار قافله دل از پیمبران خدا
زدند چنگ محبت به زلف پر شکنش

تن مطهرش از جان پاک نیکوتر
سلام خلق و سلام خدا به جان و تنش

عجب ندارم اگر بشنوند بوی بهشت
هزار یوسف مصری ز بوی پیرهنش

قرار می‌دهد از دست، روی دست پدر
زبس که عاشق شمشیرها بود بدنش

گشوده دیده به رخسار دلربای حسین
به عالم آمده تا جان کند فدای حسین

نخورده شیر بود تشنه کامِ جامِ الست
به غیر دوست زده پشت پا به هر چه که هست

علی، حسین، حسن، زینبین یا عباس
به هم دهند او را همچو لاله دست به دست

دو دست در دل قنداقه و دو چشم به دست
دلش به سلسلۀ زلف یـار شد پا بست

گرفت جان به کف و ایستاد بر سر پا
به زخم‌های تنش چوبه‌های تیر نشست

سلامِ عشق بر آن عاشق خداجوئی
که هر چه را به جز عهد دوست بود،شکست

روا بود که ننوشند خلق، آب حیات
زجام او که زجام عطش بود سرمست

اگـر نبود خطا، آشکار می‌گفتم
که این پسر بود از کودکی حسین پرست

جهان فداش که تا پای جان حسینی بود
هنوز نامده در این جهان حسینی بود

الا تمام محمد به خلق و خوی و مرام
به خلق و خوی و مرام محمدیت سلام!

توئی شهید ولایت که از ولیت درود
توئی علی که ولیِّ خدات گفته سلام

شب ولادت تو آسمان به حیرت گفت:
که صبح یازدهم کس ندیده ماه تمام

قیام‌ها به قیام تو متصل باید
که زندگیت سراسر قیام بود قیام

توئی که از شب میلاد بر قد و قامت
قُماط بود به حج شهادتت احرام

شهادت تو به توحید آبرو بخشید
ولایت تو همان دین ماست در اسلام

اگر چه نیست نکوتر عبادتی ز نماز
بدون مهر تو حتی بود نماز حرام

هماره نور دهد مشعل هدایت تو
تمام طاعت "میثم" بود ولایت تو

حاج غلامرضا سازگار