یکی از بدعتهایی که عثمان در طول خلافتش انجام داد و بدین وسیله با کتاب خدا و روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و حتی سیره خلفای قبل خود مخالفت کرد، همین قضیه چهار رکعتی خواندن نماز در سفر است.
توضیح بیشتر:
آیه ۱۰۱ از سوره نساء ، دلالت دارد که در زمان خوف مسافر، باید نماز چهار رکعتى را دو رکعت بخواند. روایات فراوانی نیز به صورت متواتر در کتب شیعه و سنی نقل شده اند که همگی بیان می کنند مطلقاً باید چهار رکعتی ها را در مسافرت ، دو رکعت خواند. اجماع امّت اسلام نیز چنین است و جز عثمان و عایشه که به تواتر رسیده است که نماز چهار رکعتى را در سفر تمام مى خواندند! مخالفى پیدا نشده است.(1)
این نخستین موضوعى بود که مردم به عثمان اعتراض کردند، و مورخان آن را از حوادث سال ۲۹ هجرى شمرده اند.(2) و روایات بسیارى هم بر آن دلالت دارد.
از جمله بخارى و مسلم در صحیح خود از عبداللّه عمر روایت مى کنند که پیغمبر (صلی الله علیه وآله) در منى دو رکعت خواند. ابوبکر و عمر هم دو رکعت خواندند، عثمان نیز در اوایل خلافتش ، دو رکعت مى خواند، ولى بعدها چهار رکعت خواند و دستور داد که همگان نیز چهار رکعت بخوانند! (3)
نیز بخارى ومسلم از عبدالرحمن بن یزید روایت مى کنند که گفت : عثمان بن عفّان در منى با ما نماز را چهار رکعت خواند. وقتى موضوع را به عبداللّه مسعود خبر دادند گفت : انّا للّه و انّا الیه راجعون!
سپس گفت : من با پیغمبر (صلی الله علیه وآله) در منى دو رکعت خواندم و با ابوبکر نیز دو رکعت خواندم و با عمر هم در منى دو رکعت خواندم . کاش ! از این چهار رکعت هم حظّى مى بردم !(4)
جالب اینجاست که وقتی از آنان سؤال می شود به چه دلیلی عثمان و عایشه نماز شکسته را تمام می خواندند گفته می شود که آنان اجتهاد کرده اند!.(5) باید به این افراد گفت آیا با اجتهاد می شود نص کتاب خدا و روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) را زیر پا گذاشت؟
آری، خلفای غاصب نه تنها خلافت را غصب کردند بلکه دین خدا و احکامش و نصوصش را اینچنین مورد دخل و تصرف خود قرار دادند.
پی نوشت :
1- صحیح البخاری ج ۲ / ۱۵۴، صحیح مسلم ج ۲ / ۲۶۰ وفى طبع العامرة ج ۲ / ۱۴۶، مسند أحمد ج ۲ / ۱۴۸ ط ۱، سنن البیهقى ج ۳ / ۱۲۶، الموطأ ج ۱ / ۲۸۲ سنن النسائی ج ۳ / ۱۲۰. الغدیر ج ۸ / ۹۸
2- کامل ابن الاثیر ج ۳ / ۴۹ و تاریخ الطبری ج ۳ / ۳۲۲ , الغدیر ج ۸ / ۱۰۱، الکامل فی التاریخ ج ۳ / ۵۱.
3- صحیح البخاری ج ۲ / ۱۵۴، مسند أحمد ج ۲ / ۱۴۸، صحیح مسلم ج ۱ / ۲۶۰ وفى طبع العامرة ج ۲ / ۱۴۶، سنن البیهقى ج ۳ / ۱۲۶، الغدیر ج ۸ / ۹۸.
4- صحیح البخاری ج ۲ / ۱۵۴، الغدیر ج ۸ / ۹۹، مسند أحمد ج ۱، صحیح مسلم ج ۱ / ۲۶۱ وفى طبع العامرة ج ۲ / ۱۴۶.
5- صحیح مسلم: ج ۲، ص ۱۴۳.
منبع : پرسمان