در صفحات پيش ديديم كه هدف متوكل از احضار يا دعوت امام(ع) به سامره نزد خود و نزد ياران خود،محو كردن او در حاشيه دربار خلافت بود تا حتى الامكان گوش و چشم او را بپايد و هيچ نكته زندگانى او چه صادر،چه وارد،از نظر دور نمايد.
امام با خويشتندارى در برابر آنان تظاهر به اين ميكرد كه آنچه دربارهوى عمل مىكنند مورد قبول اوست و بهر حال با سياست دولت عباسيان موافق است.دعوت به ضيافت را از طرف آنان مىپذيرفت و بر خوانشان مى نشست و در مجالس و مراسم آنان شركت مىجست (4)
اين موضع امام(ع)در برابر دولت،مسامحه يا چشم پوشى يا فروتنىنبود.زيرا چنين چيزى با شخصيتى مانند شخصيت امام(ع)مطابقت نداشت.
هر گونه فروتنى امام(ع)در برابر دستگاه به اين معنى بود كه بر ضد مصالح عالى اسلام رفتار كرده است.اگر دولت احساس ميكرد كه امام(ع)از مواضع خود چشم پوشيده است،بالاترين مقام و موقعيت و جاه و جلال را تقديموى ميكرد،بى آنكه وى را وادار به اقامت اجبارى و مراقبتشديد كند.
امام(ع)توجه داشت كه سياست ستمگرانه آنان نسبت به او روز بروزتندتر و بيشتر مىشود تا جائيكه متوكل در پايان حكومتخود به علت سعايتها و خبرچينى ها بر ضد امام(ع)،او را زندانى كرد.آن اخبار،متوكل را هوشيارميكرد و شك را در او بيدار مىساخت و وادارش مىنمود تا خانه امام(ع)را در مراقبت شديد قرار دهد تا آگاه گردد كه آن اخبار درست استيا خير.
افتراها و خبر چينى ها با شكست روبرو گرديد
1-همه خبرها و افتراها هميشه با شكست روبرو ميگرديد،بى آنكهاز نظر كشف اطلاعات درباره حقيقت كار و فعاليت هاى امام(ع)به نتيجه برسد.
جاسوسان خليفه،هميشه وقتى باز ميگشتند تاكيد ميكردند كه در سراى آنبزرگوار(ع)، چيزى كه مايه شك باشد وجود نداشته است. (5) اين خبر به متوكل آرامش ميداد و نسبت به حضرت امام(ع)،قدردانى و احترام خاصی ابراز ميداشت.
امام هادى(ع)،هر بار كه خانهاش مورد بازديد قرار ميگرفت،موفقمىشد آنچه را كه مشكوك بود پنهان سازد زيرا پولها و نوشته هائى به حضرتش فرستاده مىشد كه لازم بود از نظر دولت پنهان ماند.هر گاه ميخواست كارىرا كه آشكار شدن آن از نظر دولت براى او(ع)،محظورى داشت،پنهان دارد،روش رمز به كار مىبرد (6).
2-هر وقت سراى امام(ع)مورد بازرسى قرار ميگرفت،با نهايت آرامش و سكون،خود را به بى اعتنائى مىزد و طورى وانمود مى فرمود كه از بيگناهى خود اطمينان دارد.به پاسبانانى كه براى تجسس مى آمدند كمك ميكرد تا ماموريت خود را انجام دهند.براى آنان چراغ مى افروخت و اطاق،هاى خانه را به آنان نشان ميداد تا براى دولتيان ايجاد شبهه نشود كه او فعاليت غير عادى دارد.
اگر امام(ع)جز اين موضعى اتخاذ مى فرمود،با رفتار خود شك حكمرانان را در مورد فعاليت هاى خويش بر مى انگيخت.بارها خانه امام را بازرسى ميكردند و آن در اثر سخن چيني هاى«بطحانى»نزد متوكل بود كه مىگفت امام داراى پول و اسلحه مى باشد و متوكل بي درنگ به«سعيد»حاجب،فرمان ميداد به خانه امام(ع)حمله برد و هر چه پول و اسلحه بدست مى آوردنزد او آورد.
يك بار«سعيد»بوسيله نردبانى از خيابان وارد پشت بام خانه امام(ع)گرديد و در تاريكى از نردبان پائين آمد و نمىدانست چگونه وارد اتاقها شود.امام(ع)با كمال آرامش او را ندا در داد و فرمود:«اى سعيد بر جاىباش تا شمعى برايت بياورم».سعيد گفت:بر جاى ماندم تا شمع آوردند.
در نور شمع پائين رفتم.او را ديدم،عبائى پشمين بر تن و كلاهى از همان جنس بر سر داشت و سجاده او به حصيرى در برابرش گسترده،روى به قبله دارد.
پس مرا گفت:«اينك خانه ها-يعنى اطاق ها-»وارد آن غرفه ها شدمو بازرسى كردم و چيزى نيافتم».
سعيد كوشيد از امام پوزش طلبد و عذر مامور بودن خود را بخواهد اماامام(ع)اين آيه را تلاوت كرد:
و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون .
(زود است كه ستمگران بدانند به چه گرفتارى دچار خواهند گشت.) (7)
در رويدادى ديگر به متوكل خبر رسيد كه از شهر قم كه يكى از مراكز طرفداران امام(ع)بود، اموالى به حضرت او فرستادهاند.متوكل به وزيرخود«فتح بن خاقان»دستور داد كه مراقب اوضاع باشد و نتيجه را به او خبردهد.وزير گماشته خود را كه ابو موسى نام داشت بر اين گماشت تا جريان رازير نظر گيرد و به او خبر آورد (8).
نقش امام(ع)و موضع وى در حوادث
امام در سامره زير نظر جاسوسان متوكل شب و روز مورد مراقبت بودو ميكوشيد طبق آن وضع دشوار رفتار كند و كارهاى خود را در آن محيط سختانجام دهد.فعاليتهاى او(ع)در آن دايره پر تشويش محدود ميشد و حتى الامكان ميكوشيد بر خوردى روى ندهد.او(ع)با توجه به فشار و مراقبت شديدى كه متوجه او ياران او بود،حركتخود را در دو زمينه آغاز كرد:
1-آگاه ساختن امت و نشان دادن مواضع علمى خود به صورت پاسخگفتن به شبهه ها و جواب به پرسش هائى كه خليفه از او ميكرد،تا آن امام رادر تنگنا قرار دهد و نتواند از عهده حل آن بر آيد.مثلا متوكل از«ابن سكيت»
خواست مساله اى پيچيده و دشوار در حضور او مطرح كند و از امام(ع)جواب آنرا بخواهد. «ابن سكيت»،برخى مسائل را كه سخت دشوار ميدانست از امام پرسيد و امام در آن مبارزه و مباحثه پيروز گرديد.
«يحيى بن اكثم»،متوكل را گفت:«دوست ندارم پس از پرسشهاى منازين مرد چيزى پرسيده شود زيرا وقتى آشكار گردد كه او دانشمند است رافضيانتقويت ميگردند» (9).
امام(ع)پاسخ پرسندگان را ميداد و شبهه هاى كفر آميز را كه در اجتماع او رايج بود رد ميكرد (10).
2-پشتيبانى از پايگاه هاى خود و توجه داشتن به آنها تا در خور امكان،نيازشان را برطرف سازد و كوشش در آموزش آنان و تقويت ايمانشان به شخص امام(ع)به عنوان اينكه در همه كارها فرمانده عالى آنان است.
امام با كوشش خستگى ناپذير و فراوان،هم خود را براى تجديد فعاليت پيروان خود مصروف ميداشت.هر وقت فرصت اين كارها دست ميداد و امكان فعاليت پيش مى آمد،پايگاه هاى خود را با هر روشى كه امكان داشت تقويت ميكرد تا در برابر مشكلات،نيروهاى پايدارى بدست آورند و مجهز و آماده باشند.«براى امام هادى(ع)از راه هاى پنهانى و آشكار،و در هر صورت ممكن،پولهاى سرشار از قبيل خمس و زكات و خراج مىرسيد و آنها را درمصالح عمومى اسلام به مصرف مىرسانيد تا جنبش فرو ننشيند.اين فعاليت ها البته دور از چشم حكمرانان و مركز حكومت عباسيان بود (11).
موضع عباسيان در برنامه ريزى امام(ع)
اما حكمرانان عباسى براى بدست گرفتن كارهاى امام(ع)و عارى كردن برنامه امام از هر گونه تاثير و لگام زدن بر معارضه او،با روش هاى زيرعمل ميكردند:
1-صف آرايى در برابر امام(ع)و به مبارزه طلبيدن او(ع)از نظرعلمى.
درين مورد،نقشههاى آنها با شكست روبرو گرديد زيرا چنانكه گفتيم،امام(ع)پاسخ پرسشها و استفتائات آنان را ميداد.
2-كوشش در جلب امام و كشانيدن او بطرف خود و نزديك ساختن او به دربار تا افكار وى(ع) بى ثمر و بى تاثير گردد و از پايگاه هاى تودهاى خوددور افتد.مىتوان موضع امام(ع)را در پذيرفتن و اظهار موافقت براى حضوريافتن در سامره و همراهى با آنان چنين تفسير كرد:
الف:حمله و فشار و اجبار تا مرز مرگ پيش مىآمد و مخالفت وامتناع آشكار امام از حضور يافتن در مجلس متوكل به اين نتيجه مىرسيد كهحكومت را بر ضد خود تحريك كند و خارج شدن خود را از مدينه،صورت دشمنى با آنان دهد.چنان كارهائى،با سياست گام بگام و مرحله بمرحلهاىكه امام در مقابل دولت ترسيم كرده بود وفق نميداد.
ب:امام(ع)ميخواست،سخن چين ها و افتراهاى بعضى از جاسوسان را كه خواستار گرفتارى و آزردن او بودند،بداند.عبد الله بن محمد كه درمدينه مسئول سپاه و نماز بود،متوكل را متوجه خطرى كرد كه از جانب اماماو را تهديد مىنمود.او معتقد بود كه فعاليت هاى امام(ع) در مدينه،عليه سلامت و امنيت دولت است.او با سخن چينى و نشر خبر،شايع كرد كه در خانه امام(ع)
اسلحه،نيز نامه هائى وجود دارد.ازين رو بود كه امام(ع)مىخواست دربرابر حكام طورى حركت كند كه شك و بيمى در دلها برنينگيزد تا شايد بتواندفرصتى بدست آورد و در زمينه هاى لازم به فعاليت پردازد و تحرك و كوشش رادوباره آغاز كند.
ج:امام(ع)شايد با زيستن در محيط طبقات حاكم و با نفوذ دولتمىخواست به اين امر توفيق يابد كه در ميان آنان سخن حق را رايج گرداند واز موضع عادلانه خود دفاع كند-اين احتمال درست نيست-زيرا آنان براى شخصيت امام احترام قايل بودند و علم و نسب و شرافت او را بزرگ ميداشتند و مى ستودند.امام(ع)،به اين جهت مى توانست در سطوح بالا،محبت واحترام و توجه آنان را بخود جلب كند.
د-امام در آن هنگام اين مساله را ميدانست كه طبيعتحكومت عباسى، سراپا بر اساس حسب و نسب مبتنى است و نسبتها و پيوندهاى خانوادگى ومصالح شخصى و واسطه انگيزى، پايه آن است.امام انديشيد كه مىتوان ازين واقعيت به سود اسلام بهره جست و كوشيد تا از فشار و ستم نسبت به مردم خود بكاهد و خطرهائى را كه به آنجا متوجه است براند.
قيامهاى علويان و دعوت براى رضا از آل محمد(ص)
ديگر از نگرانيها و وحشت فرمانروايان،شورش علويان بود.ازين روبود كه عباسيان در برابر آن، موضعى قاطعانه ميگرفتند تا پيش از آنكه رشديابد و گسترش پيدا كند،آنرا در نطفه خفه كنند و بقاياى آنرا تعقيب نمايندتا از دست آن آشوبها رهائى يابند.بديهى است كه اين چاره گرى و جلوگيرى،با همه وسايل قهر آميز و سركوبى وحشيانه صورت ميگرفت.
درين نظرگاه كينه آميز نسبت به علويان،يعنى حركت ضد علوى،بينخليفه و فرمانده و وزير و ساير بندگان و تركان كه در آن اوقات در سامره پايتخت عباسيان پر بودند،تفاوتى وجود نداشت.چنانكه طبقه ذينفع وبرخوردار از همه امتيازهاى طبقاتى و همه فرماندهان و متنفذان كه اعلام صلح و جنگ در دست آنان بود نيز در آن حركت ضد علوى مانند ديگرانبودند.
در آن هنگام،دولت عباسيان به علتسياست ظالمانه خود دچار ناتوانى و پاشيدگى و گسيختگى شده بود و از اندك جنبش علويان به وحشت در مىافتادو از سايه آنان نيز بهراس گرفتار مىآمد.ازين روى،در مقابل آنان روشى خشن پيش مىگرفتند و شورشيان را به بدترين عقوبت مىآزردند.
شورشيان علوى اگر در خود احساس قدرتى ميكردند و پيروانى فراهم مى آوردند،در مىيافتند كه بايد برنامهاى تهيه كنند و نقشهاى طرح نمايند تابر ضد حكمرانان فاسد و منحرف خروج كنند.بيشتر شورشها با شعار-«رضا از آل محمد»-مردم را فرا ميخواندند و منظورشان از آن شعار،بهترين شخص از آل محمد(ص)بود و به اعتقاد آنان كسى بهتر از حضرت امام هادى(ع)وجود نداشت.
شورشيان با آن شعار همه گير و گسترده،روش جنگى جالبى بكار مى بردند تا بتوانند نام امام را پنهان دارند تا اگر انقلابيان شكست خوردند،امام در برابر دستگاه حاكم،در موضع اتهام و گرفتارى قرار نگيرد.و خوب ميدانستند كه امام(ع)زير نظر جاسوسان و خبر چينان دولتى قرار دارد و اگربر ضد حكومت،به ايجاد عصيان و تمرد متهم گردد ممكن است بقتل برسد.
بارها به اين حقيقت اشاره كرده ايم و به تاكيد گفته ايم كه امامان(ع)،مبارزه مسلحانه و روياروئى مستقيم را با حكومت وقت به شورشيان علوى محول ميكردند تا وجدان و اراده امت را بر انگيزند و آنان را بر ضد انحراف دولت به مقاومت آموخته كنند.آنان با فداكارى مستمر و پيوسته مىكوشيدندتا وجدان و اراده اسلامى را از سقوط نگاه دارند.
امامان(ع)،مخلصان و طرفداران خود را پشتيبانى ميكردند اما به صورت مستقيم يا از گذرگاه تعليماتى كه در دل افراد پايگاه هاشان مؤثر واقع ميشد و آنان را وادار ميكردتا عليه دولت دست به عصيان مسلحانه زنند.
اما به جهت تنگى مجال و مقال نمىتوان وارد اين بحثشد كه همهشورشيان علوى بر اساس آگاهى اسلامى در تطبيق احكام اسلام و زير رهبرىامام معصوم دست به شورش مىزدند يا نه.اما عقيده شايع اين بود كه هدفبيشتر آنان همان بوده است. (12)
________________________________
1- كامل-ج 5-ص 304.
2- مروج الذهب مسعودى ج 4 ص 84.
3- تذكره ابن جوزى و موسوعه ص 93.
4- تاريخ غيبت ص 142.
5- همان مدرك.
6- مدرك سابق.
7- سوره شعرا-227-ارشاد ص 310 و فصول مهمه ص 296.
8- مناقب ص 515.
9- مناقب ج 3 ص 507.
10- احتجاج ج 2 ص 251-260.
11- مناقب ج 3 ص 512.
12- براى تفصيل بيشتر به تاريخ غيبت،نوشته صدر به و مقاتل الطالبين مراجعه شود.