این نامهی معاویه درباره ایرانیان که به زیاد بن ابیه برادر خوانده معاویه و سرپرست کوفه، خوزستان و فارس نوشته شده است. نامهای است که به نقل از ابان بن سلیم آمده است.
متن این نامه توسط منشی زیاد بن ابیه به ابان بن سلیم که دوست نزدیکش بوده امانت داده شده است که آن را بخواند. با توجه به مضمون جالب این نامه، منشی زیاد بن ابی، رونوشتی از آن برای خود برداشته است.
متن این نامه، اینطور آغاز میشود:
«…اما بعد…، از من پرسیدهای که وظیفه تو در برابر قبایل عرب و غیرعرب چیست؟»
و پس از شرحی درباره قبایل یمن و بنی ربیعه و بنی مضر نوبت به ایرانیان میرسد. در این زمینه در ناسخ التواریخ چنین آمده است:
«… و اکنون میرسیم به این قومی که به نام موالی در میان امت اسلام به سر میبرند و قوم فارسی نام دارند. گوش کن زیاد، این مردم را باید ذلیل کرد.
باید همان روشی که عمر (عمربن خطاب) آنها را میکوبید، طوری کوبیدشان که هرگز نتوانند سربردارند.
اینها جز با سیاست عمر اداره شدنی نیستند.
از عطایشان که حق عمومی اتباع اسلام است تا میتوانی بکاه.
در تقسیم خواربار تا میتوانی از سهمشان کم کن.
در جبهه جنگ آنها را در صفوف مقدم بگمار تا زودتر از دیگران هدف حملات دشمن تازه نفس قرار گیرند.
سربازان آنها را به کار جادهسازی و هموار کردن راهها و کندن درختها بگمار و سعی کن هر چه دشواری و عذاب باشد نصیب این عجمها شود.
کاری کن که سنگینی بارها بر دوششان هرچه بیشتر فشار آورد. زیرا که اگر جز این باشد هوای عصیان خواهند کرد.
مراقب باش که این عجمها هرقدر هم صالح و متقی باشند بر صفوف جماعت در نماز پیش نمازی نکنند و در نمازجماعت در صف اول قرار نگیرند مگر آنکه عده اعراب برای تکمیل صفوف کافی نباشد و هرچند هم در فقه و قرآن دانشمند باشند بر مسند قضا ننشینند و بر هیچ شهری از شهر های اسلام والی یا حاکم نشوند و در معابر هرقدر هم مقامشان بالا باشد بر عرب هرچند هم پست و فرومایه باشد تقدیر نجویند و در ازدواج حق زناشویی با زن عرب نداشته باشند اما مردان عرب حق همسری با زنان فارسی را داشته باشند.
اینها همه سیاست عمر رضی الله عنه است و عمر شایسته است از امت محمد صلی الله علیه و خاصاً از بنیامیه شایسته ترین پاداش را ببیند.
با این همه عمر اشتباهاتی نیز داشت. مثلاً میبایست قوانین و نظاماتی به وجود آورده باشد که برای همیشه عجمها را در برابر عرب ذلیل و خوار نگاه دارد.
اگر از ایجاد نفاق در میان امت اسلام پرهیز نداشتم، همین امروز مقرر میداشتم که اگر یک عجم، عربی را بکشد محکوم به قصاص یا دیه کامل میباشد ولی اگر عربی یک فارسی را به قتل برساند از قصاص معاف باشد و دیه را نیز نصف بپردازد.
به هرحال، زیاد، از همین امروز که این نامه به دستت میرسد این عجمها را بیشتر ذلیل کن، به آنان توهین کن، آنها را از پیشگاهت دور دار، از آنان در رتق و فتق امور کمک مخواه، به درخواستهایشان اعتنا نکن.
از این سخن که بگذرم، بگذار نامهای را برایت نقل کنم که عمر بن خطاب برای والی بصره «ابوموسی اشعری» ، در زمانی که تو به سمت منشی حکومت در زیردست این مرد خدمت میکردی، فرستاده بود.
همراه این نامه ریسمانی به طول پنج وجب بود که هرچه حکایت بود در آن ریسمان بود؛ زیرا عمر در آن نامه به فرماندار بصره دستور داده بود که «به موجب این نامه مردان بصره را احضار کن و درمیان آنان از موالی و اعاجم (ایرانیان) هرکس را که طول قامتش به اندازه این ریسمان رسیده، گردن بزن» (١).
الرسالة السرية من معاوية إلى زياد بن أبيه
أبان عن سليم قال: كان لزياد بن سمية كاتب يتشيع وكان لي صديقا، فأقرأني كتابا كتبه معاوية إلى زياد جواب كتابه إليه:
سيرة معاوية في قبايل العرب
أما بعد، فإنك كتبت إلي تسألني عن العرب، من أكرم منهم ومن أهين ومن أقرب ومن أبعد، ومن آمن منهم ومن أحذر؟
وأنا - يا أخي - أعلم الناس بالعرب. انظر إلى هذا الحي من اليمن، فأكرمهم في العلانية وأهنهم في الخلاء فإني كذلك أصنع بهم، أقرب مجالسهم وأريهم أنهم آثر عندي من غيرهم ويكون عطائي وفضلي على غيرهم سرا منهم لكثرة من يقاتلني منهم مع هذا الرجل.
وانظر (ربيعة بن نزار)، فأكرم أشرافهم وأهن عامتهم، فإن عامتهم تبع لأشرافهم وساداتهم.
وانظر إلى (مضر) فاضرب بعضها ببعض فإن فيهم غلظة وكبرا وأبهة ونخوة شديدة، وإنك إذا فعلت ذلك وضربت بعضهم ببعض كفاك بعضهم بعضا، ولا ترض بالقول منهم دون الفعل ولا بالظن دون اليقين.
سيرة معاوية في إهانة العجم والموالي
وانظر إلى الموالي ومن أسلم من الأعاجم، فخذهم بسنة عمر بن الخطاب فإن في ذلك خزيهم وذلهم، أن تنكح العرب فيهم ولا ينكحوهم وأن ترثهم العرب ولا يرثوهم [1] وأن تقصر بهم في عطائهم وأرزاقهم، وأن يقدموا في المغازي يصلحون الطريق ويقطعون الشجر، ولا يؤم أحد منهم العرب في صلاة ولا يتقدم أحد منهم في الصف الأول إذا حضرت العرب إلا أن يتموا الصف.
ولا تول أحدا منهم ثغرا من ثغور المسلمين ولا مصرا من أمصارهم، ولا يلي أحد منهم قضاء المسلمين ولا أحكامهم فإن هذه سنة عمر فيهم وسيرته، جزاه الله عن أمة محمد وعن بني أمية خاصة أفضل الجزاء!!
كتاب سليم بن قيس الهلالي ج : 1 ص : 282
منابع:
1- کتاب سلیم بن قیس، ص۱۴۰ و ص۲۸۱ در چاپ بیروت
2- نفس الرحمان، ص١۴۴
3- سفینة البحار، ج ۲، ۱۶۵
4- ناسخ التواریخ، ج۶، ص١٢٣