زندگی در جبهه ای روشن

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

 امروزه در دنیا بحثی تحت عنوان «فتوریسم» یا اعتقاد درباره‌ی آخرالزمان مطرح است كه آیا این دنیا به انتهایی می‌رسد یا نه و اگر به انتها می‌رسد در انتها چه خصوصیاتی پیدا می‌کند، عالم ویران می‌شود یا به خصوصیات دیگری وارد می‌گردد؟ «اسکاتولوژی» یا غایت‌شناسی که شاخه‌ای از الهیات است، به بررسی پایان جهان می‌پردازد مثل پرداختن به پایان بدن. می‌دانید كه بدن در آخرین مراحل حیات خود از نظام ارگانیكی‌اش خارج می‌شود و در دل طبیعت تجزیه می‌گردد. آیا آخر دنیا هم همین‌طور است یا این‌كه مثل انسان به ساحت دیگری سیر می‌کند و آخر دنیا یک ظهوری است بعد از ظهور قبلی؟ همین‌طور که نفس ناطقه‌ی انسان از طریق فعالیت‌هایی که با «تنِ» خود انجام می‌دهد کامل می‌شود و در نهایت، تن را رها می‌کند و در ساحتی فوق عالم ماده ادامه‌ی حیات می‌دهد، عالم هم در نهایتِ کمال و بلوغ خود به عالمی دیگر تبدیل می‌شود. بدن، ابزار نفسِ ناطقه‌ی انسان است تا نفس از طریق به ‌كار بردنِ بدن كامل شود زیرا «تن» وسیله‌ی استكمال «نفس» است و وقتی نفس در استعدادهای انسانی یا حیوانیِ خود کامل شد بدن را رها می‌کند، حال یا با انتخاب‌ها و اراده‌های خود، شقاوت خود را کامل کرده و یا سعادت خود را، در هر دو حال نفس ناطقه، بدنِ خود را رها می‌کند و به مرگ طبیعی می‌میرد که البته این غیر از حالتی است که بدن مریض می‌شود و یا تصادف می‌کند و نفس ناطقه چون دیگر نمی‌تواند بدن را تدبیر کند آن را رها می‌نماید. بحث بر سر مرگ طبیعی انسان است که عرض شد نفس ناطقه یا در شقاوت، کامل می‌شود و یا در سعادت و در هر دو حال بدن خود را رها می‌کند. چون بدن ابزار نفس است، هروقت از نظر تکوینی دیگر به آن نیاز نداشت آن را رها می‌نماید مثل وقتی که شما با ارّه و چکش یک صندلی می‌سازید، معلوم است که وقتی صندلی را به صورت کامل ساختید ابزارها را كنار می‌گذارید. هر انسانی دارای دو بُعدِ حیوانی و انسانی است، اگر بُعد انسانی او كامل شد «تن» را رها می‌کند همچنان که اگر بُعد حیوانی او کامل شد، تن را رها می‌نماید. در آخرالزمان نیز جهان آماده‌ی به کمال رسیدن دو بُعد شقاوت و سعادت در انسان‌ها است و لذا شقی‌ترین اشقیاء و سعیدترین سُعداء در دو جبهه‌ی مختلف مقابل یکدیگر می‌ایستند. در حال حاضر هنوز جنبه‌های حیوانی و انسانیِ افراد مخلوط است و حق و باطل به طور کامل از هم جدا نشده‌اند و فرد فردِ انسان‌ها نیز در شقاوت به نقطه‌ی نهایی کمال خود دست نیافته‌اند، با ظهور نور بقیت الله هر دو جبهه به کمال مربوط به خود می‌رسند. تا آن‌جا که از حضرت صادق(ع)داریم: «وَ إِنَّ الرَّجْعَةَ لَیْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِیَ خَاصَّةٌ لَا یَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضا»(77) رجعت مربوط به عامه‌ی مردم نیست بلکه مربوط به مؤمنین محض و مشرکین محض است.
تصور فرمائید این جهان با این هویت در آخر چه خصوصیاتی پیدا خواهد کرد. با عنایت به این که آخرالزمان پایان جهان نیست بلكه به معنی آخرین پله‌ی سیر عالم است به سوی کمال مطلوب، آخرالزمان یعنی شروع حقیقی عالم. در آخرالزمان ملاحظه خواهید کرد چگونه مظاهر تامّ شهوت و غضب و حیله یک طرف و مظاهر ایمان و عدالت و فرشته منشی طرف دیگرند و در چنین فضایی تازه جهان شروع می‌شود. جهان را برای تحقق این شرایط خلق كرده‌اند و عقل می‌فهمد باید آخرالزمان با آن خصوصیات ظهور کند تا خلقت عالم به غایت مخصوصش برسد و این غایت، چیزی نیست که از دسترس من و شما دور باشد و نتوانیم وارد آن عالم شویم. عمده آن است که بدانیم در آخرالزمان منتظر چه هستیم تا همواره با آن عالم مرتبط باشیم و از گوهر اصلی انتظار غافل نگردیم تا متوجه آن آخری باشیم که از اول باید منتظر آن بود همان طور که حضرت صادق(ع)به آن نظر دارند و می فرمایند: «لَوْ اَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَیّامِ حَیاتی»(78) اگر مهدی را درک کنم تمام عمر در خدمتش خواهم بود و یا می فرمایند: «سَیِّدِی غَیْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِی وَ ضَیَّقَتْ عَلَیَّ مِهَادِی وَ ابْتَزَّتْ مِنِّی رَاحَةَ فُؤَادِی سَیِّدِی غَیْبَتُكَ أَوْصَلَتْ مُصَابِی بِفَجَائِعِ الْأَبَدِ وَ فَقْدُ الْوَاحِدِ بَعْدَ الْوَاحِدِ یُفْنِی الْجَمْعَ وَ الْعَدَدَ فَمَا أُحِسُّ بِدَمْعَةٍ تَرْقَى مِنْ عَیْنِی وَ أَنِینٍ یَفْتُرُ مِنْ صَدْرِی عَنْ دَوَارِجِ الرَّزَایَا وَ سَوَالِفِ الْبَلَایَا إِلَّا مُثِّلَ بِعَیْنِی عَنْ غَوَابِرِ أَعْظَمِهَا وَ أَفْضَعِهَا وَ بَوَاقِی أَشَدِّهَا وَ أَنْكَرِهَا وَ نَوَائِبَ مَخْلُوطَةٍ بِغَضَبِكَ وَ نَوَازِلَ مَعْجُونَةٍ بِسَخَطِك »(79) اى آقاى من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسایش قلبم را از من سلب نموده است. اى آقاى من! غیبت تو اندوه مرا به فجایع ابدى پیوند داده، و از دست‌دادنِ یكى پس از دیگرى، جمع و شمار را نابود كرده است، من دیگر احساس نمى كنم اشكى را كه از دیدگانم بر گریبانم روان است و ناله اى را كه از مصائب و بلایاى گذشته از سینه ام سر مى كشد، جز آنچه را كه در برابر دیدگانم مجسّم است و از همه‌ی گرفتاری‌ها بزرگ‌تر و جانگدازتر و سخت تر و ناآشناتر است، ناملایماتى كه با غضب تو در آمیخته و مصائبى كه با خشم تو عجین شده است. ملاحظه می کنید که این غیبت چه غیبتی است که خواب را از دیدگان حضرت صادق(ع)ربوده آیا این همان عالم بقیت اللّهی نیست که سراسر عالم را به نور توحید منور می کند و حضرت مشتاق آن هستند؟

77 - بحارالأنوار، ج 53، ص 39.
78 - بحار الانوار، ج 51 ص 148- غیبت نعمانی، ص 245، ح 23.
79 - كمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 353.