بررسی نقل های حديث ثقلين و اعتبار سند آن

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

سخن در اين بود که شيخ سليم بشری از علامه شرف الدين عاملی درخواست کرد تا ايشان درباره لزوم پيروی از اهل بيت پيامبر (علیهم السلام) و اينکه مکتب اهل بيت (علیهم السلام) واجب الاتباع است از کتاب و سنت ادله ای بيان کند. مرحوم علامه برای برآوردن اين درخواست چند روايت مهم نبوی را مطرح نموده که اولين آنها روايت شريف ثقلين است. ايشان ابتدا چندين نقل اين روايت را بيان می فرمايد:

نقل های مختلف حديث ثقلين
حديث اول: «يا أيها الناس إنی تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا كتاب اللّه و عترتی أهل بيتی»[1] اين روايت را ترمذی و نسائی نقل کرده اند.

حديث دوم: «و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إنی تركت فيكم ما إن تمسّكتم به لن تضلّوا بعدی، كتاب اللّه حبل ممدود من السماء إلى الأرض، و عترتی أهل بيتی، و لن يفترقا حتى يردا علی الحوض، فانظروا كيف تخلفونی فيهما» ترمذی از زيد بن ارقم اين روايت را نقل کرده است .
در اين دو روايت حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) ابتدا کلام را به صورت مبهم بيان می فرمايد تا ذهن مخاطب نسبت به مطلب حساس شود و سپس توضيح می دهد که منظور ايشان کتاب خدا و عترت است.

حديث سوم: «و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: انی تارك فيكم خليفتين، كتاب اللّه حبل ممدود ما بين السماء و الأرض، أو ما بين السماء إلى الأرض، و عترتی أهل بيتی، و إنهما لن يفترقا حتى يردا علی الحوض».
در اين روايت کلمه خليفتين آمده که به مساله امامت بعد از پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) اشاره دارد. اين روايت را احمد بن حنبل از زيد بن ارقم، صحابی معروف به دو طريق صحيح نقل کرده است. همچنين طبرانی در معجم الکبير و متقی هندی در کنزالعمال اين روايت را نقل کرده است. نورالدين هيثمی در کتاب مجمع الزوائد، ج9، ص 163 بعد از نقل حديث طبرانی گفته است: روات اين حديث همه ثقه هستند.

حديث چهارم: «و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إنی تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و أهل بيتی، و إنهما لن يفترقا حتى يردا علی الحوض»
در اين روايت کلمه ثقلين به کار رفته است. حاکم نيشابوری اين حديث را در مستدرک نقل کرده است. شيوه وی در اين کتاب آن است که روايات صحيحی که واجد شرايط بخاری و مسلم بوده به گونه ای که رجال آنها، همان رجالی است که اين دو محدث از آنها نقل کرده اند اما اين روايات را نياورده اند در کتاب خويش جمع نموده است. اين روايات از نظر خود وی صحيح هستند.
در ميان اهل سنت مراتب و درجات محدثان با عناوينی همچون حاکم، حافظ، راوی و ... آمده است. درجه حاکم از حافظ بيشتر است زيرا حاکم به کسی گفته می شود که علاوه بر حفظ تعداد زيادی از روايات، مجتهد در روايات بوده و در ميان آنها داوری می کرده است. لذا حاکم نيشابوری از نظر علمی از جايگاه والايی برخوردار است. اما اينکه در مقابل ذهبی به وی کمتر بها داده شده به خاطر بيان روايات فضايل اهل بيت (علیهم السلام) است. ذهبی کتاب حاکم را تلخيص نموده و برخی از احاديث مستدرک را رد کرده است. وی تمايل سلفی داشته و نسبت به روايات فضائل اهل بيت (علیهم السلام) خيلی سخت گير است. يکی از ويژگی های ابن تيميه نيز آن بوده که گويی بنا گذاشته روايات فضايل اهل بيت(علیهم السلام) را کنار بگذارد. وی در اين زمينه راه افراط را پيش گرفته به گونه ای که بوی ناصبيت از آن به مشام می رسد. ذهبی در آن حد نيست اما همان مسير را طی کرده است. اما حاکم نيشابوری اينگونه نيست. به همين خاطر است که ذهبی در نزد سلفيون از جايگاه برتری نسبت به حاکم برخوردار است. ملاک سلفيون علميت نيست بلکه هر کس در سمت و سوی آنان سخن بگويد در نزد آنها دارای اهميت و اعتبار بيشتری است. جالب اين است که ذهبی در تلخيص المستدرک خويش صحت همين روايت را پذيرفته است «و أخرجه الذهبی فی تلخيص المستدرك معترفا بصحته على شرط الشيخين».[2]
همين وضعيت در مورد نسائی هم هست و اين بخاطر نگارش کتاب خصائص امیرالمؤمنین (علیه السلام) توسط نسائی است. نقل شده که در سفری که وی به شام داشت از وی پرسيدند چرا شما درباره حضرت علی (علیه السلام) کتاب فضايل نوشته ايد اما در مورد معاويه چيزی ننوشته ايد؟ گفت: من برای معاويه فضايلی نيافتم جز اين روايت که روزی پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وی را خواستند اما گفته شد وی در حال غذا خوردن است. چند بار ديگر حضرت به سراغ وی فرستادند اما هر بار گفتند در حال غذا خوردن است. حضرت فرمود: «لا أشبع اللَّه بطنه»[3] و همين بود که معاويه هر چقدر غذا می خورد سير نمی شد.

حديث پنجم: «و قال صلّى اللّه عليه و آله و سلم: إنی اوشك أن ادعى، فاجيب، و إنی تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه عز و جل و عترتی، كتاب اللّه حبل ممدود من السماء إلى الأرض، و عترتی أهل بيتی، و إن اللطيف الخبير أخبرنی أنهما لن يفترقا حتى يردا علی الحوض، فانظروا كيف تخلفونی فيهما».
در اين روايت پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) سخن از قريب الوقوع بودن رحلت خويش به ميان آورده و بيان می دارد که من به فکر آينده شما هستم. تا خودم هستم باکی نيست اما بعد از من شما چه بايد بکنيد تا خلائی به وجود نيايد؟ آن حضرت می فرمايد: جای مرا کسی بايد بگيرد که صلاحيت لازم را داشته باشد و آن عترتم است. اين نکته قرينه مقاميه است که از نگاه عرف خيلی روشن و گويا است.
نکته: علت اينکه اين روايت به تعابير مختلفی آمده است دو امر می تواند باشد: يکی اينکه اين روايت در مواطن و مجلس های مختلفی از سوی پيامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده است و ديگر اينکه به جهت اهميتی که اين مطلب داشته آن حضرت در آن مجلس به تعابير مختلفی آن را بيان فرموده است.

حديث ششم: «و لمّا رجع صلّى اللّه عليه و آله و سلم من حجّة الوداع و نزل غدير خم، أمر بدوحات فقممن فقال: كأنی دعيت فأجبت. إنی قد تركت فيكم الثقلين، أحدهما أكبر من الآخر كتاب اللّه تعالى و عترتی، فانظروا كيف تخلفونی فيهما، فإنهما لن يفترقا حتى يردا علی الحوض. ثم قال: إن اللّه عزّ و جلّ مولای، و أنا مولى كل مؤمن- ثم أخذ بيد علی فقال- من كنت مولاه فهذا وليّه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه».
در اين روايت آمده است که پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بعد از اينکه به محل غدير خم رسيدند امر فرمودند خاشاک و برگ های زير درختان را جمع نمايند و سپس نماز خوانده و خطبه ای ايراد فرمودند. در آن خطبه فرمودند: ای مردم گويی من دعوت شده ام و جواب اين دعوت را داده ام و قصد سفر آخرت دارم. اما مسير شما کدام است؟ من دو چيز گرانبها برای شما باقی می گذارم و آن کتاب خدا و عترتم است. بعد فرمودند: دقت کنيد که نسبت به آن ها مسئول هستيد که به جای من با آنها چگونه رفتار می کنيد؟ سپس آن حضرت در ادامه مصداق اول عترت را بيان کرده و فرمودند: آن عترتی که به شما وعده دادم که از قرآن جدا نمی شود، علی بن ابيطالب (علیهما السلام) است. در نقل های ديگر آمد است که فرمودند: «هذا علی مع القرآن، و القرآن مع علی، لا يفترقان حتى يردا علی الحوض».
نکته: در اصطلاح اهل سنت برخی از روايات مرفوعه و برخی موقوفه هستند. اگر حديثی که صحابه آن را نقل کرده اند به پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نسبت داده نشود آن روايت را موقوفه گويند. درباره اين روايات بحث است که آيا دارای اعتبار هستند يا نه؟ معمولا طبق ضابطه ای که دارند اين روايات را معتبر می دانند. آن ضابطه اين است «لايروی الصحابی الا عن النبی(صلی الله علیه وآله)». اما حديث مرفوع به روايتی گفته می شود که صحابی روايت را با پيامبر نسبت داده است.
مرحوم علامه شرف الدين اين نقل ها را از روی حساب انتخاب نموده است. در روايات اول، صناعت بلاغت اقتضا می کرده ابتدا کلام مبهم بيان شود تا ذهن مخاطب نسبت به آن حساس و کنجکاو گردد. در نقل ديگر عبارت ثقلين بکار رفته که بعدا بيان می شود چرا از قرآن و عترت به ثقلين تعبير شده است. در روايت ديگری حضرت در صدد بيان دستورالعملی برای بعد از خود هستند. در اين روايت ششم علاوه بر اينکه مساله ثقلين بيان می شود اولين مصداق اهل بيت(علیهم السلام) نيز بيان گرديده است. اينها نکات ظريفی است که در کلام مرحوم علامه بکار رفته و اين امر نيست مگر به عنايت الهی و نصرت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).

حديث هفتم: « و عن عبد اللّه بن حنطب قال: خطبنا رسول اللّه بالجحفة فقال: أ لست أولى بكم من أنفسكم؟ قالوا: بلى يا رسول اللّه، قال: فإنی سائلكم عن اثنين القرآن و عترتی»
مرحوم علامه می فرمايد در اين روايت عبارت خطبه بکار رفته است و روشن است که خطبه منحصر در اين کلام نيست و الا به آن خطبه گفته نمی شد، اما امان از سياست جاهلی و اموی که چقدر زبان های محدثين را به بند و عقال کشيده است به گونه ای که جرأت نقل همه سخنان را نمی کردند و آنها را ابتر بيان می کردند و چه مقدار از قلم ها که از نوشتن باز ايستاده است. اما همين مقداری که بيان شده با اينکه اندک است اما در بيان مقصود و مراد، کافی و وافی است.

بررسی سندی حديث ثقلين
مرحوم علامه بعد از بيان اين هفت حديث می فرمايد: «و الصحاح الحاكمة بوجوب التمسك بالثقلين متواترة، و طرقها عن بضع و عشرين صحابيا متضافرة. و قد صدع بها رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم فی مواقف له شتّى، تارة يوم غدير خمّ كما سمعت، و تارة يوم عرفة فی حجّة الوداع، و تارة بعد انصرافه من الطائف، و مرة على منبره فی المدينة، و اخرى فی حجرته المباركة فی مرضه، و الحجرة غاصة بأصحابه، إذ قال: «أيها الناس يوشك أن اقبض قبضا سريعا، فينطلق بی، و قد قدّمت إليكم القول معذرة إليكم، ألا إنی مخلّف فيكم كتاب ربی عزّ و جلّ، و عترتی أهل بيتی»، ثم‌ أخذ بيد علی فرفعها فقال: «هذا علی مع القرآن، و القرآن مع علی، لا يفترقان حتى يردا علی الحوض»»[4].
روايات های صحيحی که حکم می کند به وجوب تمسک به ثقلين، متواتر هستند و طرق آنها به بيست و چند صحابی می رسد (کلمه بضع به معنای چيزی ميان سه تا نه است). درباره اينکه بيان چند نفر موجب تواتر است اختلاف نظر وجود دارد. سيوطی در کتاب ألفيه می گويد: مشهور آن است که اگر تعداد ناقلين حديث به دو نفر برسد آن روايت متواتر خواهد بود. البته برخی کمتر را نيز متواتر دانسته اند.
در اينجا ممکن است کسی بگويد چرا مرحوم علامه در کنار تعبير متواتر، از تعبير متضافر نيز استفاده کرده است در حالی که متواتر به بيش از ده نفر و متضافر به کمتر از آن اطلاق می شود؟ پاسخ آن است که عنوان متضافر ناظر به طرق روايت است و منظور از آن اين است که طرقی که در اين روايات ما را به صحابی می رساند کثير است .
برخی از محققين، صحابی ناقل حديث ثقلين را بيشتر از بيست و چند نفر بيان کرده اند. از جمله آيت الله ميلانی در کتاب نفحات الازهار، ج1، ص 199 – 210 بيش از سی صحابی را نام برده است. بنا بر تحقيقی ديگر، چهل و هفت صحابی حديث ثقلين را نقل کرده اند (ر.ک: موسوعه کتاب الله و اهل البيت فی حديث الثقلين، ج1، المدخل، ص 13).
علاوه بر آنچه درباره اعتبار سند حديث بيان شده، عده ای از عالمان برجسته اهل سنت به صحت اين حديث تصريح کرده و يا آن را در کتاب های خود که ملتزم به نقل احاديث صحيح بوده اند آورده اند (ر.ک: تشييد المراجعات، آيت الله ميلانی، ج1، ص 112 و 113. ايشان کلام دوازده نفر را در اين باره بيان می کند).
مرحوم علامه سپس می فرمايد: پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در مواطن مختلفی اين روايت را نقل نموده اند. در روز غدير خم، در حجه الوداع که سفر مهمی بود و مسلمانان اعلان قبلی شده بودند و حضرت می خواستند در اين سفر مناسک را آموزش دهد و لذا تعداد زيادی حضور پيدا کردند. طبق نقل امام باقر (علیه السلام) 70 هزار نفر از مدينه و شهر های اطراف در اين حج حاضر شدند. مرحوم علامه تا 124 هزار نفر را نقل می کنند که در حج شرکت کردند. همچنين حديث ثقلين در طائف، مدينه و منزل خود آن حضرت بيان شده است. آن حضرت در منزل خويش و در حال بيماری فرمودند: « «أيها الناس يوشك أن اقبض قبضا سريعا، فينطلق بی، و قد قدّمت إليكم القول معذرة إليكم، ألا إنی مخلّف فيكم كتاب ربی عزّ و جلّ، و عترتی أهل بيتی»، ثم‌ أخذ بيد علی فرفعها فقال: «هذا علی مع القرآن، و القرآن مع علی، لا يفترقان حتى يردا علی الحوض»» سفر من خيلی نزديک شده است و قبلا هم برای شما سخن گفتم و ديگر عذری ندارم زيرا به مقدار کافی بيان کرده ام اما به محض يادآوری دوباره بيان می کند . آن حضرت سپس حديث ثقلين را بيان فرموده و بعد از آن دست علی (علیه السلام) را و بالا بردند و فرمود اين علی با قرآن است و قرآن با علی است. اين دو از هم جدا نمی شوند تا بر حوض کوثر بر من وارد شوند.
ابن حجر وقتی حديث ثقلين را نقل می کند می گويد: «ثم اعلم أن لحديث التمسّك بهما طرقا كثيرة وردت عن نيف و عشرين صحابيا» قال: «و مرّ له طرق مبسوطة فی حادی عشر الشبه»، و فی بعض تلك الطرق أنه قال ذلك بحجّة الوداع بعرفة، و فی اخرى أنه قال بالمدينة فی مرضه، و قد امتلأت الحجرة بأصحابه، و فی اخرى أنه قال ذلك بغدير خم، و فی أخرى أنه قال ذلك لمّا قام خطيبا بعد انصرافه من الطائف كما مرّ، قال: و لا تنافی، إذ لا مانع من أنه كرر عليهم ذلك فی تلك المواطن و غيرها اهتماما بشأن الكتاب العزيز و العترة الطاهرة ... إلى آخر كلامه‌»[5]
آنچه بيان شد نقل های اين حديث و اعتبار سند و صحت آن بود. مرحوم علامه از اين جا به بعد وارد دلالت حديث می شوند که انشاء الله در جلسه آينده دنبال می شود.

آثار شوم عمل نکردن به کلام پيامبر(صلی الله علیه وآله)
پيامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) ديگر به چه زبان و بيانی بايد اين مطلب را بيان می فرمودند تا ديگران متوجه شوند !!!. اگر کسی غير مسلمان به اين مطالب بنگرد، به وضوح مساله را می يابد. چه ارزشی داشت که به برخی به خاطر دو سال حکومت و يا ده سال حکومت، چنين خطای بزرگی مرتکب شدند. در روايتی آمده است که حضرت نوح (علیه السلام) 2500 سال عمر نمود. بعد از اينکه موعد عمر ايشان به پايان رسيد، حضرت عزرائيل(علیه السلام) به سراغ ايشان آمد و فرمود: اکنون موقع قبض روح شما است. آن حضرت در آفتاب بودند و لذا اجازه گرفتند تا به سايه بيايند. وقتی به سايه آمدند فرمودند: «يَا مَلَكَ الْمَوْتِ كَأَنَّ مَا مَرَّ بِی مِنَ الدُّنْيَا مِثْلُ تَحَوُّلِی مِنَ الشَّمْسِ إِلَى الظِّلِّ »[6] تمام عمر من [نسبت به ابديت] مانند حرکت از آفتاب به سايه بود.
اما امان از دست شيطان که نمی گذارد انسان اين بار را به درستی به منزل برساند. الان نيز چه جنايت های بنام اسلام انجام می شود، با اينکه چنگيز اين کارها را نمی کرد. اينها بدتر از چنگيز عمل می کنند و سپس نام الله اکبر و محمد رسول الله را به کار می بردند. حقيقت اين است که اصل فکر از آن صهيونيست ها است که با دلارهای نفتی عربستان انجام می گيرد. برخی افراد جاهل نيز مانند اردغان و ديگران آتش بيار معرکه هستند. حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) در خطبه ای فرمودند: « أَلَا وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ »[7] آگاه باشيد كه شيطان حزب خود را فراهم ساخته، و سوار و پياده‌اش را فراخوانده، و به سوى شما تاخته است. در نيجريه اين همه بگوحرام افراد را قتل و عام کرد و حتی دانش آموزان فراوانی را سر به نيست کرد اما ارتش نيجريه در قبال آن مرده بود. اما شيعه با اينکه کاری به کسی نداشته و آزاری به کسی نمی رساند با برچسب دروغ متاسفانه اين گونه قتل و عام می شود. البته ما ناراحت هستيم اما بايد دانست که اگر يزيد و يزيديان با آن جنايت بزرگ موفق شدند، اينان نيز موفق می شوند. مقام معظم رهبری درباره حمله عربستان به يمن فرمودند: اگر اسرائيل در غزه پيروز شد، عربستان نيز در يمن پيروز می شود. تازه اگر آنان پيروز می شدند وضع اينها خيلی بدتر است. در خبرها آمده است که عربستان هشتاد درصد از مراکز زيربنايی يمن را خراب کرده است. اما بايد بدانند که « للحقّ دولة، للباطل جولة»[8]

پی نوشت :
[1] المراجعات، امام شرف الدین، ص 66 - 70، پاورقی، ط مرکز العالمی لأهل البیت (ع).
[2] المراجعات، امام شرف الدین، ص 68، پاورقی، ط مرکز العالمی لأهل البیت (ع).
[3] الغدیر، علامه امینی، ج11، ص 102، ط مرکز الغدیر ؛ امام شناسی، آیت الله تهرانی، ج18، ص 437، ط علامه طباطبایی.
[4] المراجعات، امام شرف الدین، ص 70، پاورقی، ط مرکز العالمی لأهل البیت (ع).
[5] المراجعات، امام شرف الدین، ص 71، پاورقی، ط مرکز العالمی لأهل البیت (ع).
[6] کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج1، ص 523، ط: اسلامیه.
[7] نهج البلاغه، سید رضی، خطبه 10، ص 54، ط هجرت.
[8] تحریر المواعظ العددی، علی مشکینی، ص 106، ط الهادی.
منبع : درس امامت استاد ربانی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page