مقدمه

(زمان خواندن: 14 - 27 دقیقه)

 خوارزمی در مناقب از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده که آن حضرت، درباره فضایل بی شمار حضرت وصی، امام، امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:
لو أن الغیاض أقلام و البحر مداد و الجن حساب و الانس کتاب، ما أحصوا فضائل علی بن أبی طالب.(1)
اگر جنگل ها همه، قلم و دریاها همه، مرکب و جنیان شمارشگر و انسان ها نگارشگر شوند، نمی توانند فضایل علی بن ابی طالب را برشمرند.
در صفحات تاریخ بشر، کم تر شخصیتی را همانند علی (علیه السلام) صاحب این همه فضیلت و عظمت می توان یافت که دوست و دشمن، دست به دست هم دهند تا فضایل و صفات برجسته او را پنهان و کتمان کنند و با وجود این، نقل مکارم و ذکر مناقب او، عالم را پر کند. دشمن، کینه او را به دل گرفته و از سر بد خواهی، در کتمان مقامات و مراتب بلند او کوشیده است. دوست او نیز، که از صمیم دل به او مهر می ورزید، از ترس آزار و اعدام، چاره ای نداشت جز آن که لب فرو بندد و دوستی با او را بروز ندهد و سخنی درباره وی بر زبان نیاورد.
تلاش های ناجوانمردانه خاندان اموی، در از بین بردن آثار و فضایل خاندان علوی، فراموش ناشدنی است. کافی بود کسی به دوستی علی (علیه السلام) متهم شود و دو نفر از همان قماش، که پیرامون دستگاه حکومت ننگین وقت گرد آمده بودند، به این دوستی گواهی دهند، آنگاه فوراً نام او از فهرست کارمندان دولت حذف می شد و حقوق او را از بیت المال قطع می کردند. معاویه در بخشنامه ای به استانداران و فرماندارانش چنین نوشت:
اگر ثابت شد که فردی دوستدار علی و خاندان او است، نام او را از فهرست کارمندان دولت محو کنید و حقوق او را قطع و از همه مزایا محرومش سازید.(2)
وی در بخشنامه دیگری گام فراتر نهاد و دستور داد گوش و بینی افرادی را که به دوستی خاندان علی تظاهر می کنند، ببرند و خانه های آنان را ویران سازند.(3)
در نتیجه این فرمان، بر ملت عراق و به ویژه کوفیان، آن چنان فشاری آمد که احدی از شیعیان، از ترس مأموران مخفی معاویه نمی توانست راز خود را حتی به دوستانش ابراز کند مگر این که قبلاً سوگندش می داد که راز او را فاش نسازد.(4) اسکافی در کتاب نقض عثمانیه می نویسد:
دولت های اموی و عباسی، به فضایل علی حساسیت خاصی داشتند و برای جلوگیری از انتشار مناقب وی، فقیهان و محدثان و قضات را احضار می کردند و فرمان می دادند که هرگز نباید درباره مناقب علی سخنی نقل کنند. از این جهت، گروهی از محدثان ناچار بودند که مناقب امام را به کنایه نقل کنند و بگویند: مردی از قریش چنین کرد.(5)
معاویه بارها به نمایندگان سیاسی خود در استان های سرزمین اسلامی نوشت که، شهادت شیعیان علی (علیه السلام) را در هیچ مورد نپذیرند؛ اما این سختگیری های بیش از حد نتوانست مانع از انتشار فضایل خاندان علی (علیه السلام) شود. از این رو، معاویه برای بار چهارم به استانداران وقت نوشت:
به کسانی که مناقب و فضایل عثمان را نقل می کنند، احترام کنید و نام و نشان آنان را برای من بنویسید تا خدماتشان را با پاداش های کلان جبران کنم.
این نوید، سبب شد که در همه شهرها بازار جعل اکاذیب، به صورت نقل فضایل عثمان، داغ و پر رونق شود و راویان فضایل، از طریق جعل حدیث درباه خلیفه سوم، ثروت کلانی به چنگ آورند. کار به جایی رسید که معاویه، خود نیز از انتشار این فضایل بی اساس ناراحت شد و این بار دستور داد که از نقل فضایل عثمان نیز خودداری کنند و به نقل فضایل خلیفه اول و دوم و صحابه دیگر همت گمارند و اگر محدثی درباره ابوتراب فضیلتی نقل کند، فوراً شبیه به آن را درباره یاران دیگر پیامبر جعل و منتشر سازند؛ زیرا این کار برای رد براهین شیعیان علی مؤثرتر است.(6)
مروان بن حکم از کسانی بود که می گفت: دفاعی که علی از عثمان کرد، هیچ کس نکرد. با وجود این، لعن امام (علیه السلام) ورد زبان او بود. وقتی به او اعتراض کردند که با چنین اعتقادی درباره علی، چرا به او ناسزا می گویی، در پاسخ گفت: پایه های حکومت ما، جز با کوبیدن علی و سب و لعن او محکم و استوار نمی گردد. برخی از آنان با آن که با پاکی و عظمت و سوابق درخشان علی (علیه السلام) معتقد بودند، ولی برای حفظ مقام و موقعیت خود، به علی و فرزندان او ناسزا می گفتند.
عمر بن عبد العزیز می گوید:
پدرم فرماندار مدینه و از گویندگان توانا و سخن سرایان نیرومند بود و خطبه نماز را با کمال فصاحت و بلاغت ایراد می کرد؛ ولی از آنجا که طبق بخشنامه حکومت شام، ناچار بود در میان خطبه نماز، علی و خاندان او را لعن کند، هنگامی که سخن به این مرحله می رسید، ناگهان در بیان خود دچار لکنت می شد و چهره او دگرگون می گشت و سلاست سخن را از دست می داد. من از پدرم علت را پرسیدم. گفت: اگر آنچه را من از علی می دانم، دیگران نیز می دانستند، کسی از ما پیروی نمی کرد، و من با توجه به مقام منیع علی، به او ناسزا می گویم؛ زیرا برای حفظ موقعیت آل مروان ناچارم چنین کنم.(7)
قلوب فرزندان امیه مالامال از عداوت علی (علیه السلام) بود. وقتی گروهی از خیراندیشان، به معاویه توصیه کردند که دست از این کار بردارد، گفت: این کار را آن قدر ادامه خواهیم داد که کودکان ما با این فکر بزرگ شوند و بزرگانمان با این حالت، پیر!
لعن و سب علی، شصت سال، بر فراز منابر و در مجالس وعظ و خطابه و درس و حدیث، در میان خطبا و محدثان وابسته به دستگاه معاویه ادامه داشت و به اندازه ای موثر افتاد که می گویند: روزی حجاج به مردی تندی کرد و با او به خشونت سخن گفت و او که فردی از قبیله أزد بود، رو به حجاج کرد و گفت: ای امیر! با ما این طور سخن مگو! ما دارای فضیلت هایی هستیم. حجاج از فضایل او پرسید و او در پاسخ گفت: یکی از فضایل ما این است که اگر کسی بخواهد با ما وصلت کند، نخست از او می پرسیم که آیا ابوتراب را دوست دارد یا نه!
اگر کوچک ترین علاقه ای به او داشته باشد، هرگز با او وصلت نمی کنیم. عداوت ما با خاندان علی به حدی است که در قبیله ما مردی پیدا نمی شود که نام او حسن یا حسین باشد، و دختری نیست که نام او فاطمه باشد. اگر به یکی از افراد قبیله ما گفته شود که از علی بیزاری بجوید، فوراً از فرزندان او نیز بیزاری می جوید.(8)
بر اثر پافشاری خاندان امیه در کتمان فضایل حضرت (علیه السلام) و انکار مناقب او، درست انگاشتن بد گویی درباره آن حضرت، چنان در دل های پیر و جوان رسوخ کرده بود که آن را یک عمل مستحب و گاه فرضیه ای اخلاقی می شمردند. روزی که عمر بن عبد العزیز بر آن شد که این لکه ننگین را از دامن جامعه اسلامی پاک سازد، فریاد گروهی از تربیت یافتگان مکتب اموی بلند شد که: خلیفه می خواهد سنت اسلامی را از بین ببرد! با این همه، صفحات تاریخ اسلام گواهی می دهد که نقشه های ناجوانمردانه فرزندان امیه نقش بر آب شد و کوشش های مستمر آنان نتیجه معکوس داد و آفتاب وجود سراپا فضیلت امام (علیه السلام) از ورای اوهام و القائات خطیبان دستگاه اموی، به روشنی درخشیدن گرفت. اصرار و انکار دشمن، نه تنها از موقعیت و محبت آن حضرت، در دل های بیدار نکاست، بلکه سبب شد درباره ایشان بیش تر بررسی کنند و به دور از جنجال های سیاسی به قضاوت درباره ایشان بپردازند، تا آنجا که عامر، نوه عبدالله بن زبیر، دشمن خاندان علوی، به فرزند خود توصیه کرد که از بد گویی درباره علی دست بردارد؛ زیرا بنی امیه او را شصت سال، بر منابر سب کردند؛ ولی نتیجه ای جز بالا رفتن مقام و موقعیت علی و جذب دل های بیدار، به سوی وی، نگرفتند.(9)
پنهان کردن فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام) و غرض ورزی در تحلیل حقایق مسلم درباره آن حضرت؛ منحصر به عصر بنی امیه نبود، بلکه پیوسته این الگوی کامل انسان، از سوی دشمنان و مغرضان، مورد تعدی قرار گرفته است؛ از جمله، نویسندگان متعصب، از حمله و تجاوز به حقوق خاندان علی (علیه السلام) خودداری نکرده اند و هم اکنون نیز که چهارده قرن از آغاز اسلام می گذرد، برخی که خود را روشنفکر و آزاد مرد و رهبر نسل نو می پندارند، با قلم های زهر آگین خود، به مقاصد اموی کمک می کنند و پرده بر روی فضایل امام علی (علیه السلام) می کشند.(10)
متأسفانه در دوران معاصر و در سال های اخیر، نمونه هایی از این فضیلت ستیزی را در مورد ساحت مقدس ائمه اطهار (علیه السلام) در عرصه مطبوعات نظاره می کنیم، دریغا و شگفتا! و اینک مواردی چند:
هفته نامه راه نو، در مرداد 1377، در صفحه 18 می نویسد:
پیامبر و ائمه، فقط در برهه ای از زمان، صلاحیت مرجعیت را داشته اند.
هفته نامه توانا در شماره 28 خود، در صفحه 11 می آورد:
اعتماد به عصمت، مدعایی معیوب و مخدوش است.
روزنامه صبح امروز در تاریخ 8/2/78 می نویسد:
برخی از متکلمان، ولایت را گوهر نبوت دانسته و ولایت را به معنای حجت بودن شخصیت نبی در نظر گرفته و خاتمیت را به معنای پایان یافتن حجت بودن شخصیت دانسته اند. از این رو، با ختم نبوت، دیگر شخصیت هیچ کس حجت نیست.
عبدالکریم سروش در ماهنامه کیان، در بهمن 77 می آورد:
ولایت، منحصر در شخص نبی اکرم است و با رفتن او، ولایت نیز خاتمه می یابد. او خاتم نبوت و خاتم ولایت بود. ولایت پیامبر، بعد از او به کسی منتقل نشده است.
روزنامه صبح امروز با طعن به حادثه جانگداز کربلا و عاشورا، آن را عکس العمل طبیعی کینه ها و عقده های بر جای مانده از بدر و حنین دانسته و در 23/2/78 در مقاله خون به خون شستن محال آمد محال می نویسد:
پیامبر در بدر و حنین و... به حق، بر کفار و مشرکان و معاندان شمشیر زد و در واقع، گفتار و کردار و رفتار نبی، دلیل و حجت است؛ اما آیا جنگ های جبهه حق علیه باطل، پیامدهای ناخواسته یا آثار وضعیه به دنبال ندارد؟ کینه ها و عقده های به جای مانده از بدر و حنین، در کجا سر باز خواهند کرد؟... خشونت، فرزند خشونت است و درخت خشونت، میوه هایی جز خشونت به بار نمی آورد. هیچ کس حق ندارد به صرف این که خود را حق، و دیگران را باطل بداند، دست به خشونت بزند و در صدد نابودی مخالفان خود از طریق حذف فیزیکی برآید.
روزنامه همشهری در تاریخ 31/2/78 می نویسد:
حرکت این فرمانده شجاع (حر) را می توان از رویه دیگری نیز بررسی کرد و آن، پرهیز از خشونت و تحلیل عقلانی ماجرای کربلا و تشویق طرفین ماجرا به مدارای با یکدیگر است.
همین روزنامه، پیش از این در تاریخ 31/1/78 نوشت:
سپاه امام حسین نیز اهل خشونت بود.
روزنامه نشاط در تاریخ 30/1/78 آورده است:
زیارتنامه های امام حسین، وسیله انتقال کینه توزی شیعیان است. زیارتنامه های امام حسین، عامیانه و شامل انتقام گیری و اختلاف انگیز است.
عبدالکریم سروش، در تاریخ یاد شده، در همین روزنامه می نویسد:
در تحلیل های معرفت اندیش، خوشبختانه، عنصر انتقام گیری و تحریک بسیار کم است، برخلاف تحلیل های مصلحت اندیشانه و عامیانه، که هم بر تحریک عواطف متکی و مبتنی است و هم متضمن عنصر انتقام گیری و کینه و اختلاف انگیزی است که بس مایه تاسف است ... حتی در زیارتنامه ها و دعاهایی که در کتاب های دعا آمده است، این عنصر خونخواهی و انتقام گیری را می بینیم ... حتی کسانی یکی از رسالت های امام عصر، پس از ظهور را انتقام از قاتلان اباعبدالله می دانند ... طرفداران فرزند پیامبر ... در دل خودشان آتش کینه را شعله ور نگه می داشتند... لذا در مقابل آن دشمنان بالقوه، دعاها و زیارتنامه ها پدید آوردند و نسلاً بعد نسل، این کینه و این آرزوی انتقام را به یکدیگر منتقل کردند ... در این زمان، نه از دولت امویان و عباسیان خبری است، نه دشمنان و کشندگان بالفعل و نه اعقاب و نسل های بعد از آن، هیچ کدام در صحنه وجود نیستند. هنوز هم از داستان حسین استفاده کردن و عنصر انتقام و کینه توزی و عنصر خشونت و خون ریزی را زنده نگه داشتن، از طریق تحریک عواطف، دشمنان عینی و غیر عینی، موهوم و غیر موهوم تراشیدن و این حادثه را خرج آن کردن، شایسته نیست.
این روزنامه در همان تاریخ می نویسد:
شیعیان برای استفاده خود، بر آن (عاشورا) تأکید فراوان ورزیدند و کوشیدند تا نور و فروغ این حادثه خاموش نشود ... در روزگار حاضر، هیچ یک از این عوامل عاطفی، دیگر به کار نمی آید!
ترویج روحیه شهادت طلبی، ترویج خشونت و خون ریزی است.
روزنامه صبح امروز در تاریخ 5/2/78 می نویسد:
تأسی به امام حسین در شهادت طلبی، نوعی نگرش خشونت گرایانه است.
روزنامه ایران در تاریخ 1/7/77 در صفحه 10 می نویسد:
عقیده به فطری بودن دین، منشأ خشونت است.
روزنامه نشاط در 2/6/78 در مقاله آیا خشونت دولتی مجاز است؟ حکم اعدام و به صورت ضمنی، حکم قصاص را غیرانسانی، خشن و موهن شمرده و این چنین به مفاد آیه محاربه(11) می تازد:
کدام جریان مصلح دینی، در تاریخ بشر، با دست و پا بریدن از چپ و راست، به اهداف خویش دست یافته است؟
روزنامه زن در تاریخ 9/9/77 آورده است:
حکم سنگسار، برخلاف عقل و فطرت انسانی است و زنا صرفاً یک لغزش نفسانی دو نفر به هم است.
روزنامه صبح امروز در شهریور 78 پا را از این فراتر گذارده و در یک موضع گیری ناشیانه آورده است:
در تعارض تکالیف دینی و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است.
روزنامه زن در تاریخ 28/9/77 در صفحه 11 می نویسد:
در فرهنگ ملی ما چادر یک حجاب برتر نیست... در حالت گذار از سنت به مرحله مدرنیته هستیم که زنان مشارکت های بیش تری در جامعه پیدا می کنند و می روند که سنت های متعلق به گذشته را پس بزنند.
ماهنامه زنان، که باید مروج زن نمونه و فرهنگ دینی در جامعه باشد، در شماره 59، صفحه 35 خود می نویسد:
گفتار فاطمه نمی تواند الگوی زنان امروز باشد.
فصلنامه نگاه نو در شماره 36 خود می نویسد:
اباحه گیری جزو لاینفک جامعه مدنی است و اگر می خواهید در تشکیل جامعه مدنی سهیم باشید، موسیقی بیاموزید، سازتان را نه در خلوت انس، بلکه بر سر کوچه ها بنوازید.
همان نشریه می آورد:
مشکل جامعه ما، کمبود متخصص فیزیک و شیمی نیست، کمبود کسانی است که سیرک و قطار شادی راه بیندازند، آوازی بخوانند، سازی بنوازند، نقشی بنگارند و دستی بر افشانند.
نقل بیشتر این گونه سخنان، ما را از هدف اصلی و موضوع کتاب دور می کند. از این رو، به همین مقدار(12) بسنده کرده و فصل الخطاب این قسمت را به بخشی از موضع گیری های هوشمندانه رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای، در رویارویی با این شبیخون فرهنگی اختصاص می دهیم:
من بعضی از این مطبوعات و روزنامه ها و آدم های تازه به دوران رسیده را می بینم که خیال می کنند هنری است که ما کشور را به حالت ابتذال قبل از انقلاب بکشانیم، این ها در این جهت دارند سعی می کنند، چقدر غفلت است! چقدر تأسف آور است!(13)
و در تاریخ 1/2/79 در جمع جوانان، در مصلای تهران می فرمایند:
بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند، پایگاه های دشمنند؛ همان کاری را می کنند که رادیو و تلویزیون های بی بی سی و امریکا و رژیم صهیونیستی می خواهند بکنند.
و سرانجام، با یادی از آن عزیز سفر کرده، بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (قدس سره). توصیه هایی از ایشان را درباره مطبوعات، آویزه گوش می کنیم:
اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی، در حال و آینده و رئیس جمهور و رؤسای جمهور ما بعد و به شورای نگهبان و شورای قضائی و دولت، در هر زمان آن است که نگذارند این دستگاه های خبری و مطبوعات و مجله ها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانی ها و کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است و بر همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است و از آزادی های مخرب باید جلوگیری شود و از آن چه در نظر شرع حرام و آنچه بر خلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسؤول می باشند و مردم و جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند، به دستگاه های مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند. خداوند تعالی مدد کار همه باشد.(14)
حضرت امام (قدس سره) در جمع کارکنان روزنامه کیهان، در تاریخ 26/2/58 درباره وظیفه مطبوعات می فرمایند:
مطبوعات باید مثل معلمینی باشند که مملکت را و جوانان را تربیت می کنند و آرمان ملت را منعکس می کنند.(15)
کوتاه سخن اینکه در این اثر، به قدر میسور و با بضاعتی مزجات و از باب ما لایدرک کله لا یترک کله پرتوی از فضایل امام علی (علیه السلام) در قرآن را به شیفتگان ولایت علوی و پیروان راستین آن حضرت تقدیم می کنیم.
قرآن ناطق(16) امام علی بن ابی طالب (علیه السلام)، درباره قرآن کریم فرموده است:
ان القرآن ظاهره أنیق، و باطنه عمیق.(17)
ظاهر قرآن، بسی زیبا و باطنش ژرف و ناپیدا است.
با این نگرش به قرآن کریم، که قرآن ظاهری دارد و باطنی ژرف و عمیق، بسیاری از آیات این کتاب مقدس، بر وجود اقدس مولای متقیان، امیرالمؤمنان، تفسیر، تطبیق و یا تأویل شده است و این همه، غیر از آیاتی است که شأن نزولشان متوجه آن حضرت است و یاد کردی از فضایل بی شمارش.
در برخی روایات، نگارش و نشر فضایل علی (علیه السلام)، توصیه و ستوده شده است. در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:
هر کس فضیلتی از فضایل علی بن ابی طالب را بنگارد، تا زمانی که اثری از آن نوشته باقی باشد، همراه ملائکه برای نگارنده آن استغفار می کنند.(18)
باید توجه داشت که یاد و نام و ذکر فضایل علی (علیه السلام) نه یک هدف، بلکه وسیله ای است برای شناخت راه و رسم او؛ زیرا او میزان اعمال(19) و قسیم الجنه و النار(20) است. با داشتن چنین میزانی است که عشق به ولایتش، پیروانش را از ارتکاب هر گناهی مصون می دارد و بیمه می کند و چنین می شود که:
حب علی بن أبی طالب حسنه لاتضر معها سیئه.(21)
محبت علی حسنه ای است که هیچ گناهی با وجود آن، به آدمی زیان نمی رساند.
این حدیث شریف، نیاز به شرح و توضیح دارد و گرنه، برخی از غیر اهل فن، که محبت را کافی دانسته و برخلاف نص صریح قرآن(22) و روایات،(23) بازار عمل را کساد می دانند! ممکن است به نفع خود بدان تمسک کنند.
استاد شهید مطهری در تفسیر و توضیح این روایت می نویسد:
اما روایت حب علی بن أبی طالب حسنه لا تضر معها سیئه باید دید چه تفسیری دارد؟ یکی از علمای بزرگ - گویا وحید بهبهانی است - این حدیث را به گونه ای خاص تفسیر کرده است. ایشان می فرمایند: معنای حدیث این است که اگر محبت علی (علیه السلام) راستین باشد، هیچ گناهی به انسان صدمه نمی زند؛ یعنی اگر محبت علی، که نمونه کامل انسانیت و طاعت و عبودیت و اخلاق است، از روی صدق باشد و به خود بندی نباشد، مانع ارتکاب گناه می گردد، مانند واکسنی است که مصونیت ایجاد می کند و نمی گذارد بیماری در شخص واکسینه شده راه یابد. محبت پیشوایی مانند علی، که مجسمه عمل و تقوا و پرهیزگاری است، آدمی را شیفته رفتار او می کند، فکر گناه را از سر او به در می کند، البته به شرطی که محبتش صادقانه باشد. کسی که علی (علیه السلام) را بشناسد،(24) تقوای او را بشناسد، سوز و گداز او را بداند، ناله های نیمه شبش را بداند و به چنین کسی عشق بورزد، محال است که خلاف فرمان او، که همیشه امر به تقوا و عمل می کرد، عمل کند. هر محبی به خواسته محبوبش احترام می گذارد و فرمان او را گرامی می دارد، فرمان برداری از محبوب، لازمه محبت صادق است. لهذا اختصاص به علی (علیه السلام) ندارد. محبت صادقانه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز چنین است. پس معنای حدیث حب علی بن أبی طالب حسنه لا تضر معها سیئه این است که محبت علی، حسنه ای است که مانع ضرر زدن گناه می شود؛ یعنی مانع راه یافتن گناه می شود. معنایش این نیست که جاهلان پنداشته اند و آن اینکه محبت علی چیزی است که هر گناهی مرتکب شوی، بلا اثر است.
برخی از دراویش از طرفی دعوی دوستی خدا دارند و از طرف دیگر، از هر گناه کاری گناه کارترند، اینان نیز مدعیان دروغ گو هستند.
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
تعصی الاله و أنت تظهر حبه - هذا لعمری فی الفعال بدیع
لو کان حبک صادقاً لأطعته - ان المحب لمن یحب مطیع (25)
دوستان واقعی امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) همواره از گناهان دوری می گزیده اند. ولایت آن حضرت، نگاه دارنده از گناه بوده است، نه تشویق کننده به آن.
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:
لن تنالوا و لایتنا الا بالورع.(26)
هرگز به ولایت ما نتوان رسید جز با پرهیزگاری و دوری از گناه.
اکنون چند روایت(27) در تأیید این مطلب:
1. طاوس یمانی می گوید:
حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) را دیدم که از وقت عشا تا سحر، به دور خانه خدا طواف می کرد و به عبادت مشغول بود. چون خلوت شد و کسی را ندید، به آسمان نگریست و گفت: خدایا! ستارگان در افق، ناپدید شدند و چشمان مردم به خواب رفت و درهای تو بر روی درخواست کنندگان، گشوده است....
- طاوس، جمله های بسیاری در این زمینه، از مناجات های خاضعانه و عابدانه آن حضرت را نقل می کند و می گوید:
چند بار در خلال مناجات خویش گریست. سپس به خاک افتاد و بر زمین سجده کرد. من نزدیک رفتم و سرش را بر زانو نهاده و گریستم. اشک های من سرازیر شد و قطرات آن بر چهره اش چکید. برخاست و نشست و گفت: کیست که مرا از یاد پروردگارم مشغول ساخت؟ عرض کردم: طاوس هستم، ای پسر پیامبر! این زاری و بی تابی چیست؟ ما باید چنین کنیم که گناه کار و جفا پیشه ایم. پدر تو، حسین بن علی و مادر تو فاطمه زهراء، جد تو رسول خدا است یعنی شما با این نسب شریف و پیوند عالی، چرا در وحشت و هراس هستید؟
به من نگریست و فرمود:
هیهات هیهات یا طاوس! دع عنی حدیث أبی و أمی و جدی، خلق الله الجنه لمن أطاعه و أحسن و لو کان عبداً حبشیاً، و خلق النار لمن عصاه و لو کان ولداً قرشیاً. أما سمعت قوله تعالی: (فاذا نفخ فی الصور فلا أنساب بینهم یومئذ و لایتساءلون)(28) و الله لا ینفعک غداً الا تقدمه تقدمها من عمل صالح.(29)
نه، نه، ای طاوس! سخن نسب را کنار بگذار، خدا بهشت را برای کسی آفریده است که مطیع و نیکوکار باشد، هر چند غلامی سیاه چهره باشد. و آتش را آفریده است برای کسی که نافرمانی کند، گرچه آقا زاده ای از قریش باشد. مگر نشنیده ای سخن خدای تعالی را: وقتی که در صور دمیده شود، نسب ها منتفی است و از یکدیگر پرسش نمی کنند. به خدا قسم! فردا تو را سود نمی دهد مگر عمل صالحی که امروز پیش می فرستی.
2. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از فتح مکه، بالای تپه صفا رفته، فریاد کردند: ای پسران هاشم! ای پسران عبدالمطلب!
فرزندان هاشم و عبدالمطلب گرد آمدند. وقتی جمع شدند، آنان را مخاطب ساخته، فرمودند:
انی رسول الله الیکم، انی لشفیق علیکم، لا تقولوا: ان محمداً منا، فوالله ما أولیائی منکم و لا من غیر کم الا المتقون، فلا أعرفکم تأتونی یوم القیامه تحملون الدنیا علی رقابکم، و یأتی الناس یحملون الآخره. ألا و انی قدأعذرت فیما بینی و بینکم و فیما بین الله - عز و جل - و بینکم، و أن لی عملی و لکم عملکم.(30)
من فرستاده خدا به سوی شما هستم، من دلسوز شمایم. نگویید که محمد از ما است، به خدا از میان شما یا غیر شما، تنها پرهیزگاران، دوستان منند و بس، مبادا روز قیامت بیاید در حالی که شما دنیا را بر دوش بکشید و دیگران آخرت را. هان که من عذری بین خودم و شما و بین شما و خدا باقی نگذاشتم. برای هر کس از من و شما عملش خواهد بود.
3. در تاریخ نوشته اند که: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روزهای پایانی عمر خود، شبی تنها بیرون آمدند و به گورستان بقیع رفته، برای خفتگان بقیع استغفار کردند. پس از آن به اصحاب خود فرمودند:
جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه می کرد و امسال دو بار عرضه کرد؛ فکر می کنم این بدان علت است که مرگ من نزدیک است.
روز بعد بالای منبر رفتند و اعلام کردند که هنگام مرگ من فرا رسیده است. به هر کس که وعده ای داده ام، بیاید تا انجام دهم، و هر کس از من طلبی دارد، بیاید تا ادا کنم. آنگاه به سخن خود چنین ادامه دادند:
أیها الناس! انه لیس بین الله و بین أحد نسب، و لاأمر یؤتیه به خیراً، أو یصرف عنه شراً الا لا یدعین مدع و لا یتمنین متمن، و الذی بعثنی بالحق؛ لا ینجی الا عمل مع رحمه و لو عصیت لهویت. اللهم قد بلغت.(31)
ای مردم! میان هیچ کس و خدا خویشاوندی یا چیزی که خیری به او برساند یا شری را از او دفع کند، وجود ندارد جز عمل. همانا کسی ادعا نکند و آرزو نکند و خیال نکند که غیر از عمل، چیزی به حالش نفع می رساند. قسم به کسی که مرا مبعوث کرد! نجات نمی بخشد مگر عمل همراه با رحمت پروردگار. من نیز اگر عصیان کرده بودم، سقوط می کردم. خدایا شاهد باش که رسالت خود را ابلاغ کردم.(32)
با توضیحی که گذشت، معلوم شد که دوست داران آن امام همام، چه مسؤولیت خطیری بر دوش دارند و چه سزاوار است که پیروان حضرتش، خود را به فضایل آن بزرگوار بیارایند و به مولا و مقتدای خویش تأسی کنند، چنین باد!
چنان که از عنوان کتاب بر می آید، همه آیاتی که به نوعی فضیلتی از حضرت وصی (علیه السلام) را بر شمرده اند، فرا چنگ نیامده و برای رعایت ایجاز و اختصار، به اندکی از بی شمار، بسنده شده است.
در این اثر سعی شده است به قدر بضاعت مزجات، در برشماری فضایل بی شمار امیرالمؤمنان (علیه السلام) به هر یک از 114 سوره (کل قرآن) استناد شود و ترتیب سوره ها و آیات نیز مراعات گردد.(33)
پیش تر و در فرصتی دیگر، چند مقاله(34) در این باره، از نگارنده به طور پراکنده به چاپ رسیده است که اثر حاضر، مجموعه ای نظام یافته و منسجم و استدراک و تکمیل آن ها است.
در این تألیف، سعی بر این بوده که حتی الامکان از منابع اهل سنت نیز استفاده شود.
به اقتضای طبع بشری - جز حضرات معصومین (علیهم السلام)، که از هرگونه سهو و نسیان و خطا به دورند - ممکن است کاستی هایی در این اثر رخ داده باشد. از این رو، نگارنده از استادان گران قدر تفسیر، و صاحب نظران ارجمند علوم و قرآن و متخصصان و اهل فن و خوانندگان گرامی انتظار دارد که هرگونه نقصان و کاستی و خطای احتمالی را تذکر دهند و از هرگونه پیشنهاد و انتقاد دریغ نورزند.
در این جا لازم است از همه عزیزانی که به هر نحو، در چاپ و نشر این اثر قرآنی تلاش کردند، سپاس گزاری کنم و جزای خیر آنان را از خداوند سبحان مسألت نمایم. بی تردید، همه آنان در این فضیلت گستری امام علی (علیه السلام) سهیمند، حشر و نشر آنان با آن حضرت باد!
در پایان، نویسنده معترف است که در این اثر، تنها نقبی به روشنایی زده است تا از آن روزنه، پرتوی از فضایل بی شمار امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به نظاره نشیند و هرگز نتوانسته است که حتی نیم رخی از آن همه را ترسیم و ارائه کند. امید آن که به فضل و کرمش، این مختصر خدمت و عرض ارادت به آستانش را بپذیرد. آمین!
قم - اسفند ماه 1379 ذیحجه 1421
سید ابوالحسن مطلبی

1) مناقب خوارزمی، ص 2، ح 235.
2) کتاب سلیم بن قیس، ص 167.
3) من اتهمتموه بموالاه هؤلاء فنکلوا به و أهدموا داره.
4) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 44 - 45 (به نقل از: فروغ ولایت، ص 52).
5) همان.
6) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 15 (به نقل از: فروغ ولایت، ص 52 - 53).
7) همان، ج 13، ص 221 (به نقل از: فروغ ولایت، ص 53).
8) فرحة الغری، ص 13 - 14.
9) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 221 (به نقل از: فروغ ولایت، ص 54).
10) فروغ ولایت، ص 54 - 55 (نیز برای آگاهی از برخی موارد کتمان حقایق مسلم تاریخی و تحریفات فضایل امام علی (علیه السلام)، ر.ک: همان، ص 55 - 61).
11) انما جزاؤا الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الأرض فساداً أن یقتلوا أو یصلبوا أو تقطع أیدیهم و أرجلهم من خلاف أو ینفوا من الأرض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخره عذاب عظیم جزای کسانی که با خدا و پیامبرش جنگ می کنند و در زمین به فساد می کوشند، آن است که کشته شوند یا بر دار گردند یا دست ها و پاهایشان از چپ و راست بریده شود یا از سرزمین خود تبعید شوند. این ها رسوایی شان در این جهان است و در آخرت نیز به عذابی بزرگ گرفتار آیند (مائده، آیه 33).
12) آنچه از روزی نامه ها (با همین قرائت!) نقل کردیم، از این مأخذ است: نقد اندیشه ها، ص 11 - 38، با اختیار و گزینش (برای مطالعه نمونه های بیشتر، ر.ک: همان، با عنوان نقدی بر اندیشه قلم به دستان وابسته).
13) روزنامه جمهوری اسلامی، 14/2/77.
14) صحیفه انقلاب، ص 28؛ صحیفه نور، ج 21، ص 195.
15) صحیفه نور، ج 6، ص 191.
16) این تعبیر را امیر بیان، درباره خویش بدین گونه بیان فرموده است: أنا القرآن الناطق (تفسیر کاشف، ج 2، ص 14).
17) نهج البلاغه، خ 18.
18) بحارالانوار، ج 38، ص 196.
19) این تعبیر، مضمون روایتی است که در صفحات بعد خواهد آمد.
20) برگرفته از این حدیث نبوی است: یا علی أنت قسیم الجنه و النار یوم القیامه... (الصواعق المحرقه، ص 26).
21) بحارالانوار، ج 9، ص 401.
22) مانند این آیات از سوره زلزال: یومئذ یصدر الناس أشتاتاً لیروا أعمالهم فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره و نیز: سوره بقره، آیه 281؛ آل عمران، آیه 30؛ نساء، آیه 10؛ کهف، آیه 49؛ حشر، آیه 18؛ جمعه، آیه 8؛ تکویر، آیه 14.
23) نمونه هایی در پی خواهد آمد.
24) در این باره، یعنی شناخت علی (علیه السلام) معیاری برای شناخت انسان کامل، ر.ک: همین کتاب، ذیل سوره ناس.
25) خدا را معصیت می کنی در حالی که مدعی محبت او هستی، به جانم سوگند! که این کار، در میان کارها شگفت آور است. اگر محبت تو راستین می بود، او را اطاعت می کردی؛ زیرا طبیعی است که هر دوستی مطیع دوست خویشتن است.
26) کافی، ج 2، ص 175.
27) نمونه هایی که پیش تر وعده کردیم.
28) مؤمنون (23) آیه 101.
29) بحار الانوار، ج 11، ص 25 (نقل و ترجمه روایت از: عدل الهی، ص 413).
30) بحارالانوار، ج 21، ص 111 (نقل و ترجمه از: عدل الهی، ص 414).
31) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 863.

32) عدل الهی، ص 410 - 415.
33) برای توضیح بیش تر در این باره، ر.ک: همین کتاب، ذیل سوره ممتحنه.
34) ر.ک: ولایت در قرآن کریم، ص 104 - 166.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page