83. فاما نذهبن بک فانا منهم منتقمون أو نرینک الذی وعدناهم فانا علیهم مقتدرون
و اگر تو را ببریم، از آنان انتقام می گیریم. یا آن عذابی را که به آنان وعده داده ایم، به تو نشان می دهیم، که ما بر آنان تواناییم.
جابر گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره این آیه پرسیدم. فرمود:
آیه درباره علی بن ابی طالب نازل شده است. او از ناکثان و قاسطان (پس از رحلت من) انتقام خواهد گرفت.(269)
و در یک پیش بینی شگفت انگیز، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرمؤمنان (علیه السلام)، فرمود:
همان گونه که اینک من بر اساس تنزیل قرآن می جنگم، تو در آینده بر اساس تأویل آن خواهی جنگید!(270)
84. ولما ضرب ابن مریم مثلاً اذا قومک منه یصدون
هنگامی که درباره فرزند مریم مثلی زده شد، ناگهان قوم تو به خاطر آن داد و فریاد راه انداختند.
در روایت متعددی که از طرق شیعه و اهل سنت نقل شده، آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت وصی (علیه السلام) فرمود:
ان فیک مثلاً من عیسی، أحبه قوم فهلکوا فیه، و أبغضه قوم، فقال المنافقون: أما یرضی له مثلاً عیسی، فنزلت قوله تعالی: (ولما ابن مریم مثلاً اذا قومک منه یصدون.(271)
در تو نشانه ای از عیسی است، گروهی او را دوست داشتند (و آن چنان غلو کردند که خدایش خواندند) و به همین علت هلاک شدند، و گروهی او را مبغوض داشتند (هم چون یهود که کمر به قتلش بستند). آنان نیز هلاک شدند (گروهی نیز تو را به مقام الوهیت می رسانند، و گروهی کمر بر عداوتت می بندند و هر دو دوزخی خواهند بود) هنگامی که منافقان این سخن را شنیدند، از روی استهزا گفتند: آیا مثال دیگری برای او جز عیسی پیدا نکرد؟ در این هنگام بود که آیه و لما ضرب ابن مریم مثلاً... نازل شد.
آن چه این جا گفته شد، متن روایتی است که حافظ ابوبکر بن مردویه، از علمای معروف اهل سنت، در کتاب مناقب آورده. همین مضمون را با تفاوتی اندک، میر محمد صالح کشفی ترمذی در مناقب مرتضوی آورده است.(272)
269) المیزان، ج 18، ص 107. نیز ر. ک: مناقب ابن مغازلی، ص 320، ح 366؛ تفسیر فرات کوفی ذیل آیه؛ تفسیر قمی، ج 2، ص 284؛ نور الثقلین، ج 4، ص 603.
270) ر.ک: تاریخ دمشق، ج 42، ص 451 - 455؛ نیز همین کتاب، ذیل سوره حجرات، آیه 3، حدیث مشهور خاصف النعل.
271) تفسیر نمونه، ج 21، ص 97 (به نقل از منابعی که در متن به آن اشاره شده است؛ از جمله، شواهد التنزیل، ج 2، ص 234، ح 869).
272) همان. برای اطلاع بیش تر، ر.ک: احقاق الحق، ج 3، ص 398 به بعد؛ تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 609 به بعد؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 226 - 236.