متن ادبی «آیینه غربت»

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

مدینه!
بسوزان مجمری از داغ دل‏ها.
بسوزان زین مصیبت اختر چرخ!
غمی سنگین نشسته بر دل اشک
بسوزان هستی این اشک‏ها را!
غمی سنگین نشسته بر دل امروز؛ غمی همچون غروب ظهر عاشورا؛
مدینه!
آی کانون غم خوبان!
بگو امروز هم تکرار روز دیگری از داغ فرزندان طاهاست؟!
بگو امروز هم باید بساید سر به خاک غم نشان، خورشید؟!
چرا واکرده چتر غم، نگاه آسمان اینک؟!
بگو آیا بقیع از میهمان دیگری باید کند امروز استقبال؟!
... چلچراغ وجودش که پرتو از انوار عاشورا گرفته بود، چنان تابناک بر افلاک و خاک می‏تابید که تیره‏روزان «اموی» را تاب تماشا نمانده بود و با رَشکی اهریمنی، باقر علوم الهی را می‏نگریستند.
چنان ناشایسته رفتار می‏کردند که خورشید تابناک «مدینه» را به «شام» تیره‏روز خود فرا می‏خواندند؛ غافل از اینکه نور الهی را برای تبلور، حد و مرزی نیست.
گویی سفر شام، برای حضرت باقر علیه ‏السلام عبادتی در سیر الی الله و برای کج ‏اندیشان اموی، تجربه ‏ای برای کشف حقیقت بود؛ حقیقتی که در طول تاریخ، سعادت کشف و پیروی از آن را هرگز نیافتند.
حضرت باقر علیه ‏السلام بود و انتشار معارف علوی؛ حضرت باقر علیه ‏السلام بود و تابش روزافزون علوم.
حضرت باقر علیه ‏السلام بود و جویندگان علم الهی که همچون پروانه، دور شمع وجودش می‏چرخیدند.
حضرت باقر علیه ‏السلام بود و نشر آرمان ‏های ولایت؛ آرمان‏هایی که هزاران پیامبر و نبی برای عظمت آن، جان‏فشانی کرده بودند.
سموم خزان وزیدن گرفته بود و اهریمنان، با دست‏های آلوده به فتنه و سینه ‏های آغشته به کینه، کام ولایت را هدف گرفته بودند.
تنها دست‏ آویز دستگاه اموی، شدت حسادت بود؛ حسادت به درخشندگی و تابندگی امامان معصوم و فرزندان پاک رسالت؛ حسادت به صاحبان دانش و تقوا و بصیرت.
اینک، حضرت باقر علیه ‏السلام بود و آستان غریبانه بقیع؛ آستانی که آیینه غربت همیشگی امام مجتبی علیه‏ السلام و سیدالساجدین، امام زین العابدین علیه ‏السلام بود، آستانی که این بار، شاهد تربت عطرآگینی دیگر از سلاله پاکان بود، تربتی در کنار تربت غریبانه پدر، تربتی در کنار مزار ناپیدای مادر، تربتی در نهایت غربت.
خورشید غروب کرده امامت، به بقیع نزدیک می‏شد و فوج ملائک سوگوار، به آسمان و زمین، رنگ اندوه بخشیده بودند. اینک، هنگام وداع عالم خاک با میهمان عظیم الشأن افلاک بود.
درود بر تو یا مولا، یا ابا جعفر، محمدبن علی علیه ‏السلام :
درود بر تو و شهادتت که خود گواه عظمت توست.
مولا جان! یا امام باقر، دست ما و دامان کرامتت! محتاجیم؛ محتاج شفاعت.

سید علی اصغر موسوی