ویژگی ها
آل اعین بزرگترین خاندان علمی شیعی در شهرکوفه بودند. بسیاری از افراد این خاندان شریف از اصحاب ائمه و راویان بزرگ و فقها بوده اند وکمتر شخصیتی از آنان است که ناقل حدیث نباشد. راویان اعین بالغ بر شصت تن بوده اند. (1)
علامه سید بحرالعلوم با ذکر این نکته که مدایح آل اعین فراوان است، در وجه تمایز آنان نسبت به دیگر خاندان های کوفه، خصایص ذیل را عنوان کرده است:
1- بزرگترین خاندان شیعی.
2- عظیم الشان ترین آنها.
3- عالم ترین خاندان به طوری که در میانشان محدث و فقیه و ادیبو قاری بوده است.
4- دیرپای ترین آنها; چه نخستین افراد این طایفه دوران امام سجاد(ع) و آخرینشان اوایل غیبت صغری را درک کرده اند. (2)
آل اعین علاوه بر ربودن گوی سبقت در میادین علم و دانش، درجنبه های سیاسی نیز فعالیت داشتند و به طوری که قرائن نشان میدهد خواب خوش را از چشمان حکام ظالم اموی و عباسی میربودند. حجاج بن یوسف ثقفی آن ابرجنایتکار معروف تاریخ وقتی برای زمامداری به عراق آمد، نگرانی خود را از این دودمان این گونه ابراز نمود:
باوجود یک مرد از آل اعین، حکومت برای ما هموار نمیشود. (3)
نژاد آل اعین
در این که این خاندان از چه نژادی است، اختلاف وجود دارد. برخی میگویند: جد آنان یعنی سنسن از قبیله غسان از نژاد عرب بود ودر صدر اسلام به روم (4) رفت و در آنجا در سلک راهبان در آمد.
سنسن فرزندی به نام اعین داشت. ظاهرا در جنگی که میان روم ومسلمانان صورت گرفت، اعین توسط مسلمانان اسیر شد، و آنگاه یکنفر از قبیله بنی شیبان او را خریداری و سپس تربیت و فرزندخوانده اش نمود. پس از مدتی اعین در سایه تربیت پدر خوانده اش قرآن را از حفظ کرد و در ادبیات عربی چیره دستشد. روزی پدرخوانده به او گفت: آیا میخواهی از نظر نژادی تو را به قبیله خود ملحق سازم؟ ولی اعین نپذیرفت. زمانی که اعین بزرگ شد، سنسن از روم آمد و ملاقاتش کرد. (5)
جمعی گویند: سنسن دراصل یک رومی بود. وقتی اعین اسیر شد و سنسناز جایگاهش اطلاع پیدا کرد، با گرفتن اجازه و امان نامه ازمسلمانان چند بار به دیدار فرزندش شتافت. (6)
وعدهای با توجه به گزارشی گویند که اعین از مردم خطه فارس بود.روزی تصمیم گرفتبه دیدار امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شود و به دستآن حضرت اسلام آورد. ولی در میان راه با گروهی از بنیشیبانبرخورد کرد. آنان پس از گرفتن پیمان «ولا» (7) او را آزادکردند.
اسامی این خاندان
برکسانی که از نسل اعین پا به عرصه وجود نهاده بودند، اسامیذیل اطلاق گردیده است:
1- آل اعین.
2- شیبانی. (8)
به سبب ارتباطی که میان اعین و قبیله بنی شیبان ایجاد شد و او وفرزندان و خاندانش به این قبیله منسوب شدند.
3- زراری.
زراری یعنی منسوب به زرارهبن اعین. نخستین بار این نسبت در کلام امام هادی(ع) خطاب به یکی از نوادگان بکیر بن اعین به نام محمدبن سلیمان یا پدرش سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیر جد پدری ابوغالب دیده شد. امام به منظور حفظ جان او و رعایت تقیه،نام اصلی اش را نبرد و او را به زراره عالمترین شخصیت آل اعین منسوب ساخت تا از این رهگذر تجلیلی از مقام شامخ زراره نیزشده باشد. امام در این باره فرمود: «و اما الزراری رعاهالله» (و اما زراری که خداوند حفظش کند. ) از آن لحظه به بعدبر دیگر افراد این خاندان هم زراری اطلاق گردید. (9)
4- بکریون
پیش از آنکه عنوان زراری بر آل اعین اطلاق گردد، آنان به بکریون مشهور بودند. (10)
تعداد فرزندان اعین
در تعداد فرزندان اعین اتفاق نظر وجود ندارد:
برخی آنان را هشت تن بدین اسامی میدانند: عبدالملک، حمران،زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، مالک و ملیک. (11)
و برخی آنان را ده تن بدین اسامی ذکر کرده اند: عبدالملک،حمران، زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، عبدالاعلی، عیسی، ضریس وسمیع. (12)
عدهای دیگر گرچه آنان را ده تن عنوان کرده اند ولی به جای عیسیو عبدالاعلی، موسی و ملیک را ذکر نموده اند. (13)
اقوال دیگری که در این زمینه وجود دارد، بین 12 (14) و16 (15) و17 (16) دور میزند.
برخی در زمره فرزندان اعین، دختری به نام «ام الاسود» را یاد کرده اند. (17)
شرح حال فرزندان اعین
1- بکیربن اعین
ابوعبدالله (یاابوالجهم) بکیربن اعین از جمله فقها و اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود و در زمان امام صادق(ع)از دنیا رفت. (18) از وی روایت هایی درکتب اربعه هست. (19) درنخستین برخوردی که امام صادق(ع) با بکیرداشت، بر او سلامفرستاد. (20) وقتی به حضرت صادق(ع) گزارش وفات بکیر رسید،فرمود: «اما والله لقد انزله الله بین رسول الله و بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما»; هان! به خدا سوگند، خداونداو را میان پیامبر و امیرالمؤمنین که صلوات حق برآنان باد،فرود آورد. (21) عبید فرزند زراره گوید: وقتی محضر امام صادق(ع) بودم، یادی از بکیر شد. امام فرمود: خدا بکیر را رحمت کند و نموده است. (22)
بکیر شش فرزند از خود باقی گذارد:
عبدالله، عبدالحمید، عبدالاعلی، جهم، عمر (یاعمرو) و زید. (23)
عبدالله بن بکیر از فقهای بزرگ و کثیرالحدیثبود. وی از حضرتصادق(ع) و پدرش بکیر و عمویش زراره و پسرعمویش حمزهبن حمران ودیگران روایت نقل کرده است. شیخ مفید او را در زمره بزرگان ازعلما که احکام دین و فتاوا از آنان اخذ شده و نکوهشی نشده اند،عنوان کرده است. (24) با این همه کشی رجالی بزرگ سده چهارمهجری و ابوغالب زراری او را فطحی مذهب دانسته اند. (25)
در عظمت عبدالله بن بکیر در میدان فقه همین بس که او را جزواصحاب اجماع بر شمردهاند. (26)
عبدالحمید بن بکیر از اصحاب امام کاظم(ع) و راویان آن حضرتبود. (27)
ظاهرا نکته قابل توجهی در کتب رجالی در مورد عبدالاعلی و جهم وعمر (یا عمرو) و زید وجود ندارد.
2- حمران بن اعین
ابوالحسن حمران بن اعین از مشایخ بزرگ شیعه و حاملان قرآن واصحاب گرانقدر امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بلکه ازحواریون آنان بود. این شخصیت گرانمایه علاوه بر فقه و حدیث درنحو و لغت و قرائت نیز تخصص داشت. (28) وی در زمان حیات حضرتصادق(ع) دارفانی را وداع گفت. (29) صفوان در توصیف حمرانگوید: وی با اصحابش در نشستهایی که تشکیل میداد، درباره روایاتآل محمد(ص) سخن میگفت. چنانچه متوجه میشد، آنان به مطالبی جز احادیث اهلبیت مشغول شده اند، بازشان میداشت. اگر این کار را تاسه بار تکرار میکردند، از آن مجلس بر میخاست و رهایشان مینمود. (30) در گزارشی بکیر فرزند اعین گوید: در نخستین حجی که به جاآوردم، به منی رفته، از خیمه امام صادق(ع) پرسش کرده، داخل آنشدم. دیدم در آنجا جماعتی هستند. به صورت هایشان نگریستم ولیامام را میانشان ندیدم. او در گوشه ای از خیمه در حال حجامت بودو فرمود: بیا به سوی من. سپس فرمود: آیا تو از فرزندان اعین هستی؟ عرض کردم: آری، دایتشوم.
فرمود: کدام یک از آنان هستی؟
عرض کردم: من بکیر بن اعین ام.
فرمود: حمران چه شد؟
عرض کردم: او با آن که شوق زیادی به شما داشت، امسال به حجنیامد ولی به محضر شما سلام فرستاد.
امام فرمود: برتو و او سلامباد. حمران مومنی از اهل بهشت است که هرگز از ایمانش دست بر نخواهد داشت، نه به خدا قسم، نه به خداقسم، (31) اما او را از این مطلب آگاه مساز. (32)
در خبری حمران گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: من عهد نموده ام از مدینه بیرون نروم تا آنکه شما مرا از آنچه میپرسم، آگاه نمایید.
امام فرمود: بپرس.
عرض کردم: آیا من از شیعیان شما هستم؟
حضرت فرمود: آری در دنیا و آخرت. (33)
حمران سه فرزند به اسامی حمزه و عقبه و محمد (34) داشت.
طبق نظر برخی، حمزه بزرگترین فرزند حمران بود. لذا پدرش حمران،ابوحمزه کنیه گرفت. (35)
حمزه از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و حمران و دیگران روایت دارد و از او ضریس و عبید و عبدالله بن بکیر پسر عموهای وی و ابن ابیعمیر و دیگران روایت نقل کردهاند. (36)
عقبه از اصحاب امام صادق و راویان آن حضرت بود. (37)
محمد از اصحاب امام صادق(ع) بود که از آن حضرت و پدرش و زراره روایت دارد و از او پسرش ابراهیم و ابن ابیعمیر و علی بن اسباطو ابن ابی نجران حدیث دارند. (38)
3- زرارهبن اعین
زراره، بزرگترین فقیه آل اعین بود. ابوغالب زراری گوید: وی بزرگترین رجال شیعه در فقه و حدیث و کلام بود. زراره را ازاصحاب اجماع دانسته اند. نجاشی او را شیخ اصحاب خویش در زمان اوو پیشگام ترینشان عنوان کرده و افزوده که او قاری و فقیه ومتکلم و شاعر و ادیب بود.
درباره این عالم بینظیر جهان تشیع، مدایح فراوانی وجود دارد.خود او در روایتی گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: زراره، نامتو در اسامی اهل بهشت بدون الف هست.
من عرض کردم: آری فدایت شوم; نامم عبدربه است و لقب مزراره. (39)
گویند: زراره در کلام چیره دستبود و کسی در مقابل حجتهای زراره توان مقاومت نداشت ولی اشتغال به عبادت، او را از پرداختن به کلام باز داشت. با این حال تمام متکلمان شیعه شاگرد او محسوب میشوند. طبق روایتی زراره هفتاد سال عمر کرد (40) و به فاصله کوتاهی بعد از حضرت صادق(ع) دارفانی را وداع گفت. (41)
زراره دارای شش فرزند بود: عبید، عبدالله، حسن، حسین، رومی ومحمد. (42)
عبید از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود. وی ازپدرش و عمویش عبدالملک روایت دارد. عبید شخصیتی صددرصد مطمئن وبزرگوار بود. شیخ مفید او را از جمله فقها و اعلام که احکام دین و فتاوا از آنان اخذ میشود، دانسته است. (43) برخی عبید راتحت عنوان عبیدالله ذکر کرده اند. (44)
عبدالله از اصحاب حضرت صادق(ع) و راویان آن حضرت بود. ازعبدالله فرزندش محمد و دو برادرش حسن و حسین و پسر عمویش عبدالله بن بکیر و علی بن نعمان روایت نقل کرده اند. (45)
حسن بن زراره از اصحاب امام صادق(ع) و از راویان آن حضرت بود وامام در حق او دعای خیر نمود. وی همچنین از پدرش زراره روایت دارد و هشام بن سالم از او حدیث اخذ کرده است. (46)
حسین بن زراره از اصحاب حضرت صادق(ع) است. وی از آن امام وامام باقر علیهماالسلام و پدرش زراره و محمد بن مسلم روایت دارد. هشام بن حکم و علی بن اسباط و صفوان و گروهی از او اخذحدیث کرده اند. (47)
در برخی از مآخذ آمده است که امام صادق(ع) درباره حسین و حسناین گونه دعا فرمود: «الحسن و الحسین احاطهما الله و کلاهما ورعاهما و حفظهما بصلاح ابیهما کما حفظ الغلامین...» (48) ;خداوند حسن و حسین را به واسطه صالح بودن پدرشان حمایت کند ونگاه بدارد و رعایت و حفظشان نماید، چنان که نموده است.
رومی بن زراره از امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و پدرشزراره و برادرش عبید و گروهی دیگر روایت دارد. و از او محمد بنبکر و ابنابی عمیر حدیث نقل کردهاند. از رومی روایات زیادی دردست نیست ولی او فردی مطمئن به حساب میآید. (49)
محمدبن زراره از حضرت صادق(ع) و پدرش زراره روایت دارد و از اوعلی بن عقبه و سلامه بن نوح حدیث ذکر کردهاند. (50)
4- عبدالرحمن بن اعین
وی از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و از فقها بودو از آن دو بزرگوار روایت نقل میکرد. عبدالرحمن در زمان امام صادق(ع) چشم از جهان فروبست. (51) احمدبن حسن بن علی بن فضالاو را از فرزندان سرشناس آل اعین شمرده است. عبدالرحمن فعالیت سیاسی نیز داشت و در زمان حجاج دستگیر شد. (52)
عبدالرحمن دارای شش فرزند بود:
1- اعین بن عبدالرحمن. ظاهرا وی از واقفه بود. (53)
2- اسحاق بن عبدالرحمن. (54)
3- ابراهیم بن عبدالرحمن. وی از پدرش و زیاد روایت نقل کرده واز اوسهل بنزیاد حدیث اخذ کرده است. (55)
4- حمران بن عبدالرحمن.
5- سمیع بن عبدالرحمن.
6- عباس بن عبدالرحمن. (56)
5- عبدالملک بن اعین
وی شخصیتی جلیل القدر و فقیه بود. عبدالملک دارای پنج فرزندبود; ضریس و حسن و محمد و علی و یونس. (57)
ابوعماره ضریس (یا ضریس) بن عبدالملک از یاران امام باقر وامام صادق علیهماالسلام و راویان آن بزرگواران بود. چون محل تجارت او در محله «کناسه» کوفه بود، به کناسی معروف شد. ضریس فردی خیر و فاضل و موثق به شمار میآمد (58) و به فروش پنبه یاپشم مشغول بود. (59) از برخی از روایات استفاده میشود که ویاز ایمان خوبی برخوردار بود. (60)
محمد بن عبدالملک و علی بن عبدالملک و یونس بن عبدالملک ازاصحاب امام صادق(ع) بوده و از آن بزرگوار دارای روایتهستند. (61)
ظاهرا از حسن بن عبدالملک نکته قابل ذکری درکتب رجال نیست.
6- عبدالاعلی بن اعین
ابن حجر گوید: عبدالاعلی از یحیی بن کثیر و نافع، مولای عبداللهبن عمر، روایت نقل کرده و از عبدالاعلی، عبیدالله بن موسی ویحیی بن سعید عطار حدیث نقل کرده اند. (62)
طبق سخن شیخ مفید عبدالاعلی از اصحاب فقیه امام باقر و امامصادق علیهماالسلام است; اصحابی که از آنان احکام دین و فتوا اخذ میشوند و اصلا مورد نکوهش واقع نشدهاند. (63)
7- عبدالجبار بن اعین
وی از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام روایت دارد. شخصیت عبدالجبار مورد ثنا واقع شده است. (64) 8-سمیع بن اعین (65)
9- ضریس بن اعین (66)
10- عبدالله بن اعین
وی از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود و از آنانروایت نقل کرده است. و از عبدالله، موسی بن بکر و عبدالله بن بکیر حدیث روایت نموده اند. (67) برخی چون فاضل حایری، عبدالله را جزو فرزندان اعین ندانسته اند. (68) گویند: هنگامی کهعبدالله از دنیا رفت، حضرت صادق(ع) بر او رحمت فرستاد. (69) عدهای براین باورند که جریان مزبور مربوط به عبدالملک بن اعین است نه عبدالله. (70)
11- عیسی بن اعین
وی از حضرت باقر(ع) روایت نقل کرده است. (71) علامه مامقانی گوید: من از ماجرایی که شیخ کلینی آن را نقل کرده، جلیل القدربودن و حسن حال عیسی را استنباط میکنم. این ماجرا را کلینی ازعده ای از علما از سهل بن زیاد از محمدبن عیسی بن عبید از ابن ابی عمیر این گونه روایت کرده است: وقتی عیسی بن اعین حجبه جا آورد و به «موقف» (72) رسید، شروع به دعا برای برادران خودکرد تا آن که مردم پراکنده شدند. یکی به او گفت: هزینه مالیآمدن به حج را متحمل شده و خود را به زحمت انداخته و تا این جاکه محل برآورده شدن حاجت هاست، رسیده ای، اما برای برادرانت دعا میکنی و خود را فراموش نموده ای!
عیسی گفت: من یقین دارم که خداوند مرا به دعا فراخوانده اما شکدارم که وظیفه ام دعا برای خودم است. (73)
12- قعنب بن اعین
قعنب و دو برادر دیگرش یعنی مالک و ملیک هرسه از مخالفاناهلبیت عصمت و طهارت و بر مذهب اهل تسنن بودند. (74) گویندفرزندان قعنب در ناحیهای به نام «فیوم» درمصر زندگی میکردند.
نام دو تن از فرزندان قعنب، جعفر و یونس است. (75)
ابوغالب زراری گفته است که جعفر از امام صادق(ع) حدیث نقل کردهاست. (76)
13- مالک بن اعین
ابوغالب زراری او را جزو اولاد غیر معروف اعین بر شمرده، لیکن عموی ابوغالب چنین مطلبی را انکار کرده است. (77) از جمله فرزندان مالک، غسان است که در فیوم مصر میزیست. (78)
14- ملیک بن اعین
وی نیز چون مالک بر خلاف دیگر فرزندان اعین از دوستداران اهلبیت علیهم السلام نبود و به مذهب سنیان گرایش داشت. (79) ابوغالب زراری ملیک را نیز چون مالک و قعنب جزو فرزندان غیر معروف اعین عنوان کرده است. (80)
چنان که گذشت، برخی فرزندان اعین را تا17 تن ذکر کرده (81) وجزو آنان موسی و ایوب و محمد را نیز بر شمرده اند. (82) و طبق گزارشی که جزو فرزندان اعین، ام الاسود ذکر کرده، باید تعدادآنان را بالغ بر هجدهتن بدانیم.
بهترین فرزندان اعین
با فضیلت ترین و بهترین فرزندان اعین، زراره، عبدالملک، حمران،عبدالرحمان و بکیر بودند. و در میان این پنج فقیه، زراره درمیدان فقه از دیگران برتر بود. (83)
______________________________
1- رساله ابی غالب الزراری، ص 114، با مقدمه همان رساله، ص41.
2- مقدمه رساله ابوغالب، ص 41 و 42.
3- مقدمه رساله ابوغالب، ص 42.
4- امروزه ایتالیا جانشین روم قدیم است. (فرهنگ معین، بخشاعلام، ج 5، ص 632)
5- ر.ک: رساله ابوغالب زراری، ص 128 و129.
6- همان.
7- شیخ طوسی میفرماید: هنگامی که دو نفر عقد موالات امضامیکنند و یکی از آنان به دیگری میگوید: با تو پیمان میبندم کهیاریم کنی و تو را یاری کنم و از من دفاع کنی و از تو دفاع کنمو جریمه جنایتم را خاندانت عهده دار شوند و خاندان من نیزجریمه جنایت تو را بپذیرند و از من ارث ببری و از تو ارث ببرم،این عقد صحیح است.(ر.ک: حاشیه ص 191 از تکمله رساله ابوغالبزراری.)
8- شیبانی نام قبیلهای معروف در بکربن وائل است. (سمعانی،الانساب، ج3، ص 482.)
9- معجم الاعلام من آل اعین الکرام، حسینی جلالی (ملحق بهرسالهابیغالب الزراری و تکملتها)، ص ؟
10- حاشیه ص117، ماءخذ پیشین.
11- رساله ابیغالب الزراری، ص129 و 130.
12- همان، ص 190 و 191.13 همان، ص 138.
14- همان، ص189.15 همان.
16- همان، ص139 و189.17 همان، ص 130.
18- ابن غضائری، تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
19- معجم الاعلام، ص 202.
20- اختیار معرفهالرجال، ج 1، ص416.
21- همان، ج 2، ص419.
22- همان.
23- رساله ابوغالب زراری، ص 131 و 132.(متن وحاشیه); معجمالاعلام، ص 221.
24- معجم الاعلام، ص 215 و 214.
25- همان; وسائل الشیعه، ج 20، ص233.
26- کلیات فی علم الرجال، ص 178.
27- معجم الاعلام، ص213.
28- معجم الاعلام، ص206.
29- تکمله رساله ابوغالب زراری; ص 188.
30- اختیار معرفهالرجال، ج 1، ص 415.
31- دوتاکید از امام است مبنی بر دستبرنداشتن حمران ازایمان خود.
32- اختیار معرفهالرجال، ج 1، ص416.
33- همان، ص 412.
34- رساله ابوغالب زراری، ص 132.
35- پیشتر به نقل از برخی از علما کنیه او را ابوالحسن عنوانکرده بودیم.
36- معجم الاعلام، ص207; معجم رجال الحدیث، ج6، ص266267.
37- معجم رجال، ج 11، ص 152.
38- همان، ص 225.
39- معجم الاعلام، ص 208 و213.
40- رساله ابوغالب زراری، ص136.
41- تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
42- تکمله رساله ابوغالب، ص 188.
43- معجم الاعلام، ص216.
44- همان، ص 218.
45- همان، ص 215.
46- همان، ص 204.
47- همان، ص 205.
48- تنقیح المقال، ج 1، ص 278 و 328.
49- معجم الاعلام، ص 208; معجم رجال الحدیث، ج7، ص206.
50- همان، ج16، ص86.
51- تکمله رساله ابوغالب زراری، ص 188; معجم الاعلام من آل اعینالکرام، ص213.
52- رساله ابوغالب زراری، ص129 و 130 و تکمله رساله، ص 190.
53- معجم الاعلام، ص 202.
54- همان، ص 204; رساله ابوغالب، ص 132.
55- معجم الاعلام، ص 200; معجم رجال الحدیث، ج 1، ص247.
56- رساله ابوغالب زراری، ص 132.
57- رساله ابوغالب زراری، ص 132 و 135; معجم الاعلام، ص 230 و231.
58- معجم رجال الحدیث، ج9، ص 148.
59- رجال قهپایی، ج3، ص226.
60- معجم رجال الحدیث، ج9، ص 148.
61- معجم الاعلام، ص 220 و 228 و 230 و 231.
62- همان، ص 212.
63- معجم الرجال الحدیث، ج9، ص 254.
64- همان، ص 212; وسائل الشیعه، ج ؟، ص 224; تنقیح المقال، ج2، ص133.
65- معجم الاعلام، ص 210.
66- همان، ص 211.
67- همان، ص 214.
68- تنقیح المقال، ج 2، ص 168.
69- معجم الاعلام، ص 214.
70- تنقیح المقال، ج 2، ص 168.
71- معجم الاعلام، ص 221.
72- طریحی گوید: موقفان یعنی عرفات و مشعر (مجمع البحرین،ماده و، ق، ف)
73- تنقیح المقال، ج 2، ص359.
74- معجم الاعلام من آل اعین الکرام، ص 222 و223 و 230.
75- همان، ص 222 و223.
76- همان، ص203.
77- معجم الاعلام، ص223.
78- همان، ص 222.
79- همان، ص 230.
80- رساله ابوغالب زراری، ص 130.
81- همان، ص139; تکمله رساله، ص189.
82- دایرهالمعارف تشیع، ج 1، ص146.
83- تکمله رساله ابیغالب الزراری، ص 188.
مقاله ها
آل اعین هاله ای برگرد آفتاب
- بازدید: 8039