عصمت امام (ع)

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

پرسش : چرا شيعه معتقد است پس از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)بايد امامى معصوم، رهبرى جامعه را بر عهده بگيرد؟

پاسخ: هدف از خلقت جن و انس عبادت، معرفت و رسيدن به درجات بلند و مقامات والا است. قرآن كريم مى فرمايد:
(ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِْنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ).( )
«جنّ و انس را خلق نكردم مگربراى اين كه مرا پرستش كنند».
ولى راه رسيدن به آن تكامل مقصود را خداوند عالميان مى داند و عبادت لايق و شايسته درگاه قدسش را بايد خود به مردم بنمايد. از اين جهت براى راهنمايى بشر بايد كسانى را بفرستد تا او را به سر منزل مقصود رهنمون شوند، كه نخستين آن ها حضرت آدم و آخرين ايشان، رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله)مى باشد.
ولى با پايان پذيرفتن نبوّت، نياز بشر به هدايت و رهبرى به سوى كمال پايان نپذيرفته لذا به همان دلايلى كه لازم بود خداوند انبيا را بفرستد، نياز به تعيين انسان هاى كامل براى ادامه راه هدايت و سعادت وجود دارد كه شيعه از اين شاه راه، به «امامت» تعبير مى كند. پس همان برهان هاى عقلى و نقلى كه لزوم عصمت انبيا را ثابت مى كند، اقتضا مى كند امام نيز كه جانشين پيامبر و ادامه دهنده راه او و سكان دار هدايت امت است، معصوم باشد.
گر چه دلايل عصمت انبيا و ائمه(عليهم السلام) بسيار است، به طور اختصار، دو دليل عقلى كه مورد پذيرش همه انسان هاست و يك دليل قرآنى كه نقطه اشتراك همه مسلمانان است و يك دليل حديثى بر لزوم عصمت امام و جانشين پيامبر(صلى الله عليه وآله) بيان مى كنيم:

دلايل عقلى عصمت
1. عصمت يعنى مصون بودن از گناه، خطا و فراموشى.
امام در مسير هدايت بشر به سوى معرفت خداوند و كمالات انسانى پيشوا و راهنماى آنان است. در نتيجه اگر به عمد يا به اشتباه يا از روى فراموشى راه غلط را بپيمايد يا مسير انحرافى به مردم نشان دهد، آنان را از هدف اصلى باز داشته است; در نتيجه عالم هستى از مسير خود منحرف مى شود، زيرا از آن جايى كه همه چيز براى بشر آفريده شده( ) و بشر براى معرفت و كمال( )، اين نتيجه خواه يا ناخواه حاصل نشده است. اگر راننده ـ چه از روى قصد و چه اشتباه يا فراموشى ـ از مسير منحرف شود، مسافران به پرتگاه سقوط خواهند كرد. از اين رو خداوند پيامبر و امام را كه هدايت گر انسان ها هستند بايد چنان قرار دهد كه از سهو و خطا پاك و مبرّا باشند تا بشر در سايه هدايت آنان به هدف والاى آفرينش دست يابد و غرض از خلقت، از بين نرود.
2 ـ چون مردم براى رسيدن به هدف عالى خلقت، بايد تمام اوامر امام را به عنوان رهبر بدون چون و چرا بپذيرند و از فرمانش سرپيچى نكنند، لازم است بدانند كه او به عمد آن ها را از مسير اصلى منحرف و در نشان دادن راه به آنان اشتباه نمى كند يا فراموشى بر او چيره نمى گردد تا با اطمينان، كلام او را بپذيرند و به آسانى به دنبال او حركت كنند.
اگر امام، معصوم و محفوظ از اين امور نباشد، از كجا مردم بدانند كه آن چه او مى گويد همان است كه خداوند فرموده و به آن چه رهنمون مى شوند، همان صراط مستقيم است؟ مردم هيچ گاه در برابر كسى كه در او احتمال گناه و اشتباه و سهو بدهند، تسليم نمى شوند و از او پيروى و اطاعت نمى كنند و در نتيجه باز به آن هدف نهايى خلقت نمى رسند; پس خداوند بايد رهبرى معصوم را براى مردم بفرستد( ) تا به راحتى قلوبشان را مسخّر و به سوى كمال حقيقى رهنمونشان سازد.

دلايل نقلى عصمت:
الف) قرآن
آيات قرآنى و كلمات نورانى خداوند متعال در اثبات عصمت امام، بسيارند اما در اين مجال به بيان يكى از آن ها مى پردازيم:
(وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظّالِمِينَ).( )
«]به خاطر آور[ هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگون آزمود، و او از عهده اين آزمايش ها بر آمد; خداوند به او فرمود: من تو را پيشواى مردم قرار دادم. ابراهيم عرض كرد: از دودمان من ]نيز امامانى قرار بده[ خداوند فرمود؟ پيمان من به ستم كاران نمى رسد».
براى استدلال به اين آيه چند نكته لازم است:
از كلمه (وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي) استفاده مى شود كه رسيدن به مقام امامت مربوط به اواخر عمر حضرت ابراهيم(عليه السلام) است. ايشان تا سنين پيرى داراى فرزند نمى شدند ـ چنان كه از آيات متعدد قرآنى معلوم است; پس اعطاى مقام بلند و عظيم امامت به او و تقاضاى امامت براى نسلش، بعد از دوران نبوت و رسالت و مقام خُلّت( )اوست و حضرت در آن مراتب، امتحانات دشوارى مانند گذشتن از مال، ذبح فرزندش حضرت اسماعيل(عليه السلام)، افتادن در آتش، هجرت از شهر و ديار، ترك فرزند و عيال و... را پشت سر گذاشته با كارنامه اى روشن و امتيازى بالا، سر بلند بيرون آمده اكنون نوبت ارتقا به مرتبه اى بالاتر و گرفتن مدرك از دانشگاه عظيم ربوبى است و امامت مقامى است كه به او اعطا شد: (قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً).
از جمله «انى جاعلك» ; «به درستى كه من تو را قرار مى دهم» استفاده مى شود كه مقام امامت به انتخاب مردم نيست بلكه به تعيين و نصب و قرار دادن خداوند است.
حضرت ابراهيم كه مى دانست چه خون جگرها بايد خورد تا به اين مقام نايل شد و درخشش و عظمت چشم گير اين مقام معنوى، چشمش را خيره ساخته بود خواست تا ذريه اش نيز از اين مقام بلند بى بهره نباشند، به درگاه الهى فرمود: (قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي)«از فرزندان و نسل من هم امامانى قرار بده» پس جوابى شنيد كه: (قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظّالِمِينَ) ; «عهد من به ظالمين نمى رسد» از كلمه (عَهْدِي) كه به جاى امامت آمده، چنين برداشت مى شود كه امامت عهد خداست و مردم را حق دخالت در اين عهد نيست; پس تعيين امام به عهده خداست و آن را به ظالمان نمى دهد.
حال بايد ديد قرآن چه كسى را ظالم خطاب مى كند در قرآن ظلم سه گونه بيان شده است:
1. ظلم به خداوند: (يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ).( )
2. ظلم به مردم: (إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النّاسَ).( )
3. ظلم به نفس: (وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ).( )
انسان به هر كدام از اين سه نوع، گرفتار باشد از ظالمان به حساب مى آيد.
اين آيه به روشنى مى فرمايد: ظالم به مقام امامت نمى رسد. پس اگر كسى در طول عمرش حتى يك روز بت پرستد يا به مردم ستمى روا دارد، يا گناهى مربوط به خودش از او سر بزند، ظالم است و به امامت نخواهد رسيد. پس امام و رهبر بايد از هر نظر معصوم و پاك باشد.( )
در توضيح اين قسمت بايد گفت كه ذريه حضرت ابراهيم يا هر كس كه بخواهد به مقام امامت برسد، به چهار دسته تقسيم مى شوند:
1. كسانى كه از اوّل تا آخر عمر به گناه و خطا آلوده اند.
2. كسانى كه از ابتداى تولد تا هنگام تصدّى مقام امامت ظلمى از آن ها سر نزده ولى بعد از رسيدن به آن مقام ظلم مى كنند (به خداوند يا مردم يا خودشان).
3. كسانى كه در ابتداى عمر ظالم بوده اند ولى در دوران امامت و رهبرى پاك و معصومند.
4. كسانى كه پرونده عمرشان از ابتدا تا انتهاى عمر پاك و سفيد است.
حضرت ابراهيم(عليه السلام) براى دو دسته اول قطعاً تقاضاى مقام بلند امامت نكرده زيرا مى داند مقام امامت چه مقام عظيمى است ـ كه از مقام رسالت هم بالاتر است ـ پس هيچ گاه تقاضا نمى كند آن را به انسانى كه همه عمر آلوده و يا در دوران رهبرى مردم، آلوده مى شود بدهند.
خداوند دسته سوم را با جمله (لا يَنالُ عَهْدِي الظّالِمِينَ) از دور خارج مى كند، پس تنها يك دسته مى ماند كه شايستگى مقام رفيع امامت را دارند و آنان كسانى هستند كه تمام عمر، معصومند.
ب) احاديث
حديث ثقلين:
(إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا أبداً ـ و إنّهما لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض ـ لا تقدّموهما فتهلكوا و لا تعلّموهما فإنّهما أعلم منكم ... ; بدرستيكه من در ميان شما دو امانت گران بها مى گذارم، كتاب خدا و عترتم (يعنى) اهل بيتم تا وقتى به دامن آنها چنگ بزنيد، هرگز گمراه نمى شويد ـ و اين دو از هم جدا نمى شوند تا بر حوض (كوثر) بر من وارد شوند ـ از اينها پيشى نگيريد كه هلاك مى شويد و به آنها نياموزيد كه از شما داناترند»( ).
به تصريح اين حديث كه از نظر سند نزد شيعه و سنّى صحيح و معتبر است و پيامبر(صلى الله عليه وآله)، عترت پاك خويش را قرين جدايى ناپذير قرآن و به عنوان جانشين و يادگار خويش در ميان امت، اعلام مى كنند. از جمله «لا تقدموا» معلوم مى شود كه ايشان پيشوا هستند و مردم بايد به آنان مراجعه كنند. همان طور كه قرآن پيشواى مردم و رهبر آن هاست. از جمله «لن يفترقا; هرگز از هم جدا نمى شوند»، چنين به دست مى آيد كه هر خصوصيتى در كتاب خدا هست، در وجود جانشينان پيامبر(صلى الله عليه وآله) هم بايد باشد. كه از جمله ويژگى هاى قرآن، عصمت از خطا و اشتباه است، چنان كه خداوند متعال فرموده:
(وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيم حَمِيد).( )
«و اين كتابى است شكست ناپذير كه هيچ گونه باطلى - چه از پيش، چه از پشت سر- به سراغ آن نمى آيد. ]و در آن راه ندارد[ چرا كه از سوى خداوند حكيم و شايسته ستايش، نازل شده است»
پس اگر قرين قرآن يعنى عترت، معصوم نباشد، در اين ويژگى از قرآن جدا مى شود و اين با جمله «لن يفترقا»، سازگار نيست; بنابراين از اين جمله شريف رسول خدا(صلى الله عليه وآله)عصمت و پاكى اهل بيت(عليهم السلام)فهميده مى شود.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page