بدون شك بالندگى و شكوفائى مكتب حياتبخش اسلام، نخست از عنايات خاصه حضرت حق (جل و على) و زحمات فراوان پيامبر اسلام و ائمه معصومين (ع) سرچشمه گرفته و از آن پس مرهون خدمات بى دريغ انسانهائى است كه در كوير مشكلات و ناملايمات با توكل به خداوند، و استقامت و همت والاى خود به پاسدارى و حفاظت از آن مكتب برخاسته اند. در اين ميان نقش خطير و بى نظير راويان حديث و نقل كنندگان سخنان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و امامان معصوم بر كسى مخفى نيست.
حال بر ماست كه ابتدا با شناخت و سپس شناساندن آنان به نسل حاضر، در راستاى راه مستقيم پيشينيان خود فرار گرفته و بيانگر شخصيت آنها باشيم. بر اين اساس دورنمائى از زندگانى عالم و راوى توانمند شيعى «حسين بن سعيد اهوازى» هرچند به اجمال از نظر خوانندگان عزيز مىگذرد. اميد آنكه گامى كوچك در معرفى چهره هاى درخشان پيروان مكتب اهلبيت عصمت و طهارت (ع) و راويان احاديث ايشان به حساب آيد.
سيماى حسينبن سعيد اهوازى
ابومحمد (1) حسينبن سعيد معروف به حسين اهوازى (2) ، از راويان جليل القدر شيعى بوده و در زمره عالمان برجسته زمان خويش، در قرن سوم هجرى، به شمار مىرفته است.
او در شهر كوفه قدم به عرصه وجود نهاد و پس از چندى باتفاق برادرش «حسن» به اهواز منتقل شده (3) و مدتى در آنجا بسر برد، شايد معروف شدن وى به حسين اهوازى نيز به همين علت باشد. از آن پس راه شهر قم را در پيش گرفت و به سوى آن ديار شتافت او تا آخر عمر خويش در آنجا بسر برد (4) وى در عش آل محمد به كسب علم و معرفت، نقل حديث و روايت و تربيت شاگردان كارآمد پرداخت، بگونه اى كه درخشش در اين عرصه او را در شمار بزرگان سده سوم آن سامان درآورد.
از زمان ولادت وى هيچگونه تاريخ روشنى در دست نيست، ولى با عنايت به اين مطلب كه برقى (5) و شيخ طوسى (6) هر يك در رجال خود او را از اصحاب امام رضا (ع) به حساب آورده اند، و دوران حيات آن امام همام نيز تا سه سال بعد از قرن دوم هجرى (203 ه) ادامه داشته است، براحتى مىتوان گفت كه تاريخ ولادت او به اواخر سده دوم هجرى برمىگردد.
خاندان
حسينبن سعيد در خانواده اى ديده بجهان گشود و رشد يافت كه افراد آن از تربيت يافتگان مكتب اهلبيت عصمت (ع) بوده و پيوسته در خدمت خاندان نبوت و امامت بسر بردهاند، آنان وفادارى و ارادت خود را نسبت به ايشان به اثبات رسانده و از هر مجال و فرصتى براى ابراز محبت و ارائه خدمت نهايت كوشش و تلاش را مىنمودند.
اغلب رجال نويسان، همانند مرحوم كشى (7) و شيخ طوسى (8) نياكان حسين اهوازى بويژه، «حمادبن سعيد» را از مواليان امام چهارم، حضرت على بن الحسين (ع) به شمار آوردهاند.
با توجه به اين نكته كه در معناى «موالى» گستردگى ويژه اى وجود دارد و تنها در اينجا به سه معناى «محب، عبد، و آزاد شده (9) » بكار رفته است، مىتوان گفت، كه هر يك از اين سه ترجمه به تنهائى نشان دهنده اين مطلب است كه اجداد حسينبن سعيد نسبت به خاندان وحى تقرب و مودت خاصى داشته و از نزديك با ايشان در ارتباط بوده اند، بهرروى افتخار خدمت درگاه، و محبت آل الله، امتيازى بزرگ و درخشان است كه همواره نياكان او را در رديف دوستان و خدمتگزاران اهلبيت قرار داده است.
بى ترديد داشتن چنين ارتباط نزديك با خاندان رسالت در تربيت شخصيتى همچون «حسين اهوازى» فوق العاده تأثيرگذار بوده، و به يقين در رشد و نمو شخصيت او اثر بسزائى داشته است.
برادر حسين اهوازى
او برادرى بنام «حسن بن سعيد» داشته، كه در عرصه علوم و معارف آن عصر، داراى شخصيت والائى بوده است، حسنبن سعيد داراى تأليفات و تصنيفات فراوان بوده، و همانند برادرش در بسيارى از معارف و دانش هاى زمان خود، از زمره پيشتازان آن ميدان به شمار مى آمده است (10).
نام حسنبن سعيد در ميان كتابهاى رجالى، بويژه نوشته هايى كه از متون نخستين علم رجال بحساب مى آيد، اغلب در كنار برادرش ذكر شده، و رجال نويسان به شرح حال آن دو با هم پرداخته اند .
برقى (11) ، كشى (12) و شيخ طوسى (13) هر كدام اين دو برادر را در كنار يكديگر نام برده و هر يك بگونه اى شخصيت اين دو را معرفى كرده اند.
نجاشى ابتدا سراغ معرفى چهره «حسنبن سعيد» رفته و در ضمن از برادرش «حسين» نيز نام برده است، او در ادامه چنين گفته است: حسنبن سعيد در تأليف و تصنيف سى كتاب با برادرش حسين مشاركت داشته است (14).
حسينبن سعيد در عرصه امامت
عصر حيات اين راوى و عالم برجسته شيعى با روزگار سه تن از امامان معصوم (ع) مصادف بوده است. او از اين فرصت بدست آمده، نهايت تلاش را در جهت كسب معارف و درك فيوضات فراوان از پيشگاه خاندان امامت و ولايت، بكار بسته، و بدين وسيله بر رشد و بالندگى شخصيت علمى و معنوى خود افزوده است. اگرچه حاكمان جائر و غاصب عباسى موانع فراوان بر سر راه گسترش فرهنگ اصيل علوى و ولوى قرار دادند، و در اين راستا از هيچ ظلم و جورى عليه خاندان رسالت، و پيروان آنها فروگذار نكردند، و همواره و بهر وسيله ممكن بدنبال جدا كردن و دور نگه داشتن اهلبيت از دوستان و پيروان آنها بوده و پيوسته در صدد محو آثار و ارزش آنان بودند، اما نه تنها قادر به خاموش كردن چراغ پرفروغ و هدايتگر ولايت و امامت نشدند، كه چهره كريه و غاصب خود را بيشتر آشكار ساخته و به سوى رسوائى هرچه بيشتر خود قدم برداشتند . برخلاف هدف غاصبان منصب رهبرى و زعامت امت، روز بروز، شمار دوستداران و پيروان مكتب امامت افزايش يافت، و دلهاى فراوانى شيفته و دلباخته آنان شد. حسينبن سعيد نيز يكى از شيفتگان اين مكتب است كه فيض هم عصر بودن يا حضرت امام على بن موسى الرضا، امام جواد و حضرت هادى (ع) را بخوبى درك كرد (15) ، و از اين سرچشمه فناناپذير، جرعههاى ناب معرفت را نوشيد.
صحابى امام
حسين كه از جمله مواليان و دلباختگان اهلبيت و فيض صحابى بودن سه امام را درك كرده بود، وفادارى و اخلاص خود را نسبت به مكتب ولايت و امامت با نقل روايت و حديث، و تلاش پيگير براى گسترش فرهنگ علوى، به اثبات رساند، و در اين راه هيچگاه احساس خستگى ننمود و از پاى ننشست و هرگونه رنج و ملامتى را بجان خريدار شد.
اكثريت رجالنويسان، نام حسينبن سعيد را در زمره ياران امامان معصوم (ع) آورده اند، با اين تفاوت كه برخى، (همانند شيخ طوسى (16) ، محقق اردبيلى (17) ، صاحب روضاتالجنات (18) ، ..). وى را از ياران و راويان امام رضا، امام جواد و امام هادى (علیهماالسلام) برشمرده اند، و گروهى (همچون برقى (19) ، علامه حلى (20) ، ..). او را از اصحاب و محدثان امام علىبن موسىالرضا و حضرت جواد (ع) بحساب آوردهاند و بعضى ديگر (چون ابن شهرآشوب (21) ، ابن حجر عسقلانى از علماء اهل سنت (22) ، ..). نيز حسينبن سعيد را تنها در عداد راويان امام هشتم حضرت علىبن موسىالرضا (ع) به شمار آوردهاند.
رابطه با امام
با توجه به اين نكته كه صحابى بودن و نيز همعصر بودن حسين بن سعيد با امامان (ع) مسلم و قطعى بوده است، اين سؤال جاى خود را پيدا مىكند كه كيفيت ارتباط او با امام عصر خود به چه صورت بوده؟ و از اين فرصت چگونه بهره جسته است؟ در جواب اين پرسش ابتدا بايد گفت كه نحوه رابطه او با حضرات معصومين (ع) و فعاليت هاى وى در راستاى اهداف ائمه (ع) و نيز اعلام مواضع در مقابل دشمنان ولايت و امامت، و بسيارى از رمز و رازهاى زندگى اين عالم و راوى شيعه، نكتهاى است كه هماره مخفى مانده و در ميان متون علم رجال چيزى در اينباره نگاشته نشده است. اما با دقت در روايات و اخبارى كه او به نقل آنها پرداخته به تعدادى از آنها مى رسيم كه حسينبن سعيد يا نوشتن نامه، و يا حتى حضور در محضر امام (ع) كسب تكليف و درك فيض نموده است. با توجه به اين موارد گرچه اندك، مىشود گفت كه رابطه او با امام معصوم (ع) بوسيله مكاتبه و نامه بوده، و گاهى نيز فيض حضور نصيب او گرديده است . بعنوان نمونه به گوشه اى از اين دو نوع رابطه وى با امام عصر خويش در بخش روايات اشاره شده است كه خواهد آمد.
شخصيت علمى
حسينبن سعيد اهوازى در عرصه علوم و معارف، از جمله پيشتازان آن عصر و ديار بوده، و در زمينههاى گوناگون علمى، كه در آن زمان متداول و مرسوم بوده، بخوبى درخشيده است. عظمت شخصيت علمى وى بگونهاى بوده است كه اغلب شخصيت نگاران را وادار ساخته تا از او بعنوان عالم و فقيهى فرهيخته ياد كرده و به ستايش و تمجيد مقام علمى اين شخصيت شيعى بپردازند.
او در اكثر ميدانهاى علمى همچون تفسير، علوم قرآن، تاريخ و آثار مناقب، اخلاق و بويژه فقه داراى تخصص و وسعت نظر بوده است.
مرحوم سيدحسن صدر (م 1354 ه) از علماء معاصر، در كتاب «تأسيس الشيعه» از حسين بن سعيد در بخش تفسير و علوم قرآن ياد كرده و او را از پيشگامان اين ميدان به حساب آورده است، او در ادامه معرفى شخصيت علمى اين عالم شيعى چنين گفته است: «حسينبن سعيد داراى كتاب تفسير قرآن است، و نيز از كسانى است كه آثار و تأليفات زيادى از خود بجاى نهاده است (23).»
مقام و منزلت اين دانشمند سده سوم هجرى شيعه بويژه در عرصه فقه، آنچنان روشن و ملموس است كه علاوه بر علماء رجال شيعى، برخى از عالمان اهل سنت را نيز به اعتراف واداشته است.
ابننديم، آن هنگام كه بنام حسينبن سعيد مىرسد از او به نيكى هرچه تمامتر ياد كرده و شخصيت بارز علمى وى را به خوبى معرفى مىكند، او درباره چهره علمى حسينبن سعيد چنين گفته است: «قدرت و گستردگى مقام علمى حسين اهوازى و برادرش، در زمينه هاى علم فقه، آثار و تاريخ پيشينيان، مناقب و ساير علوم شيعى، نسبت به ديگر دانشمندان زمان خود بيشتر بوده است (24).»
عمر رضا كحاله نيز در كتاب خود از او نام برده و در بيان شخصيت علمى وى چنين نوشته است . «فقيه مشارك فى بعض العلوم» ، او فقيهى است كه در برخى از علوم ديگر نيز مشاركت داشته است (25).
استادان
بدون ترديد بالندگى و رشد شخصيت علمى و عملى اين دانشمند فرهيخته شيعى، و فروزندگى او در زمينه هاى مختلف علوم و معارف اسلامى، تا حد زيادى مرهون وجود اساتيد، و حضور در محضر درس آنان بوده است.
حسينبن سعيد با شناخت اين مهم، و در جهت عمق بخشيدن به دانش و معرفت خويش، از محضر استادانى بزرگ، كه در رأس آنها امامان معصوم (ع) قرار داشتند، نهايت بهره را برده و در اين راستا از هيچ تلاشى دريغ ننمود و هرگز خستگى را به خود راه نداده است.
درسى را كه او در حوزه علوم و معارف از معدن علم و معرفت، يعنى خاندان وحى و رسالت فراگرفته، در تثبيت و تعميق شخصيت علمى و معنوى او اثرى بسزا داشته، بگونه اى كه تشخص وى به علم و دانش با شركت او در حوزه درسى امامان عصر خود و كسب كمالات و درك فيوضات بى ارتباط نبوده است. البته بايد يادآور گرديد كه در نوشته هاى تمامى ترجمه نگاران هيچگونه اشارهاى به چگونگى حضور او در محضر امامان معصوم (ع) نشده است، ولى با عنايت به برخى رواياتى كه او بطور مستقيم يا بوسيله نامه از امام كسب تكليف مىكند (كه در بخش روايات خواهد آمد) و نيز معاصر بودن او با سه تن از امامان (ع) مىتوان دريافت كه حضرت امام علىبن موسىالرضا، امام جواد و حضرت هادى (ع) در رأس استادان و معلمان اين عالم فرهيخته شيعى بوده اند.
بعد از اين مىتوان به برخى ديگر از معلمان او اشاره كرد كه هر يك نيز به نوبه خود در آموزش و تربيت شخصيت علمى او اثرگذار بودهاند.
حسينبن سعيد با بهرهگيرى از محضر اساتيد و تلمذ در نزد آنها و با كسب اجازه از مشايخ و معلمان بزرگوار خود، سرانجام به اين افتخار نائل آمد كه بعنوان راوى و ناقل سخنان و اخبار خاندان رسالت بشمار آيد.
در بين كتابهايى رجالى، كه به معرفى راويان حديث پرداختهاند، اساتيد و مشايخ بسيارى كه حسينبن سعيد از آنها اجازه نقل حديث و روايت داشته است بچشم مىخورد كه بيشتر آنان را محقق خويى در «معجم رجال الحديث» خود نام برده است. ايشان در اين كتاب تعداد زيادى از كسانى كه، حسين بن سعيد از آنها نقل روايت و حديث كرده است، و در حقيقت استاد او محسوب مىشدند، را معرفى كرده كه بالغ بر يكصدو پنجاه نفرند (26).
از ميان معلمان و استادان حسين بن سعيد مىتوان به «محمدبن ابى عمير، صفوانبن يحيى و نضربن سويد» اشاره نمود كه او بيشترين روايات را از ايشان نقل نموده است، و اين در حاليست كه هر يك از اين سه معلم نيز خود از بزرگان و راويان جليل القدرند و در سنگر دفاع از ولايت و امامت رنجها و مرارتهاى فراوان ديده و چشيده، و همواره مورد توجه و عنايت ويژه امامان عصر خود بودهاند.
محمدبن ابى عمير
ابومحمد، معروف به ابن ابى عمير، از راويان والامقام و بلند مرتبه، و نيز از ياران و ياوران وفادار امامان معصوم (ع) بوده و زمان سه تن از آنان، يعنى حضرت موسىبن جعفر . امام رضا و امام جواد (ع) را درك كرده است.
او داراى شخصيتى موجه و موثق در ميان خاصه و عامه بوده و در كسب درجات عالى اخلاق و ديندارى نسبت به همرديفان خود توفيق بيشترى داشته است، وى همواره مورد توجه و نظر دانشمندان رجال بوده است و ايشان از او به نيكى فراوان نام بردهاند. نجاشى رجالنويس (27) سده پنجم هجرى ضمن معرفى مفصلى كه از اين ابى عمير بعمل آورده او را بعنوان راوى جليل القدر و بزرگ منزلتى كه نقش فراوان و بسزائى در حفظ و نقل آثار و احاديث خاندان رسالت داشته معرفى كرده است. او به اين نكته نيز اشاره مىكند كه وى در جريان ملاقاتش با امام موسىبن جعفر (ع) و شنيدن احاديث و سخنان فراوان از آن حضرت، به اين افتخار نيز نائل آمد كه آن امام همام كنيه «ابومحمد» را بر او نهد، و بدين وسيله بر درجات او بيش از پيش بيفزايد .
محمدبن ابى عمير پس از عمرى تلاش پيگير و خدمت در پيشگاه خاندان وحى و تحمل رنجها و زندانهاى فراوان كه از جانب دشمنان براى اعتلاى اهلبيت (ع) بر او روا شد، سرانجام در سال 217 هجرى قمرى دعوت حق را لبيك گفته و بديدار معبود و معشوق خويش شتافت (28).
حسينبن سعيد با زانوزدن در محضر درس چنين استادى بزرگ، به كسب معارف و حفظ آثار و احاديث پرداخت و از شمع فروزان استاد، هدايتها و اشارتهاى فروان دريافت، او در زمينه هاى گوناگون بويژه نقل روايت و حديث، از حوزه درس معلم خود بهره فراوان برد، و بنا به گفته مرحوم خوئى در «معجم رجال الحديث»«حسينبن سعيد بالغ بر 531 مورد حديث و روايت از محمدبن ابىعمير نقل نموده است (29).
صفوانبن يحيى
از ناقلان حديث و در زمره عالمان برجسته زمان خويش بوده و در سلك ياران سه تن از امامان معصوم (ع) (يعنى حضرات امام موسى بن جعفر، امام على بن موسى(ع) و امام جواد (ع)) نيز به شمار مىرفته است. او نزد ائمه معصومين (ع) از چنان موقعيت و ارزشى برخوردار بود كه به توفيق وكالت از جانب امام على بن موسى الرضا (ع) نائل گرديد (30).
نجاشى در توصيف بعد عبادى و ورع صفوان گفته است: «او در ورع و عبادت داراى چنان درجه اى بود كه احدى از هم رديفان وى به پايش نمى رسيدند (31).»
صفوان از جانب خود و دو تن از دوستانش كه با آنها عهد بسته بود، روزانه 150 ركعت نماز، بجاى مىآورد و در طول سال سه ماه روزه مىگرفت و سه بار زكوة مىداد و هر كار خيرى را كه به انجام مىرساند (صدقه مىداد) از نيابت دوستان خود نيز تكرار مىكرد (32).
صفوانبن يحيى به سال 210 هجرى درگذشت (33).
حسين بن سعيد با استفاده از محضر اين شخصيت بلندمرتبه و والامقام شيعى به تحصيل معارف و علوم پرداخت و در نهايت موفق شد از جانب استاد خود كسب اجازه در نقل روايت و حديث نمايد.
او بالغ بر 514 مورد حديث از صفوان روايت كرده است (34).
نضربن سويد
او از روايتگران مورد وثوق و اطمينان احاديث و اخبار بوده و به گفته شيخ طوسى ازجمله ياران امام هفتم حضرت موسىبن جعفر (ع) به شمار مىرفته است (35).
وى در راستاى حفظ و نشر سخنان گرانمايه خاندان وحى و در جهت كسب علم و دانش و انتقال آن، به تربيت شاگردان فراوانش، همچون حسينبن سعيد همت گماشت، تا اينكه تكليف خود را در اين وادى بخوبى انجام داد. حسينبن سعيد نيز ضمن بهرهمندى از محضر استاد خود، موفق شد با كسب اجازه از او به نقل روايات و احاديث از طريق استاد خويش بپردازد. او بگفته مرحوم خوئى بالغ بر 393 مورد روايت و حديث از نضربن سويد نقل نموده است (36).
شاگردان
تعليم و تربيت شاگردان كارآمد يكى ديگر از مشخصات مثبت حسينبن سعيد است كه در اين عرصه نيز داراى توفيقات زيادى بوده است، او با تقديم شاگردان بسيارى به جامعه تشيع، قدمهاى بلند و مفيدى در راه دفاع از شريعت ناب اسلام و مذهب زنده و بالنده شيعه برداشت و به تكليف خود، در حفظ و پاسدارى از آثار خاندان وحى و رسالت و ارزشهاى بلندمرتبه آنان و انتقال آن به شاگردان لايق و شايسته خود، بخوبى عمل كرد.
در ميان اشخاص فراوانى كه از محضر حسين بن سعيد بهره جسته و در محضر درس او حاضر شده و زانوى تلمذ و آموختن زده اند، مىتوان به احمدبن محمدبن عيسى، احمدبن محمدبن خالد برقى و حسين بن حسنبن ابان اشاره كرد كه هر يك به نوبه خود در سنگر علم و دانش و حفظ و نقل آثار مكتب اهلبيت (ع) نيك كوشيده و به تكليف خود جامه عمل پوشانده اند.
احمدبن محمدبن عيسى
به گفته علامه حلى از راويان مورد وثوق شيعه و بعنوان شيخ و بزرگ قم مطرح بوده است، وى در مقام علم و دانش نيز توفيقات فراوان كسب كرد، آنچنان كه بدليل شخصيت علمى و فقهى خود بر مسند فقيه شهر تكيه زد و بدينوسيله پاسخگوى پرسشهاى فقهى مردم نيز گشت (37).
او توفيق درك و ملاقات امام رضا، امام جواد و حضرت هادى (علیهماالسلام) را يافت (38) ، و به گفته شيخ طوسى از ياران آن سه امام بزرگوار (ع) به شمار مىرفته است (39).
احمدبن محمدبن عيسى در بخش نقل روايت و حديث نيز خوب درخشيده، بطورى كه بنا به گفته مرحوم خوئى بيش از 2290 مورد روايت نقل نموده است (40).
وى ضمن بهرهمندى از محضر درس استادش حسينبن سعيد با كسب اجازه از او به نقل روايت و حديث پرداخته است كه شمار روايات او از استادش به بيش از 260 مورد مىرسد (41).
احمدبن محمدبن خالد برقى
با توجه به گفتار نجاشى و بسيارى از رجال نويسان او از علماء و راويان برجسته شيعه است كه داراى مراتب بالائى از دانش و معرفت بوده، بگونه اى كه تأليفات و آثار فراوانى نيز داشته است (42) ، او در شمار ياران امام جواد و حضرت هادى (ع) نيز به حساب آمده است (43).
احمد برقى در راه دفاع از حريم ولايت و امامت با حفظ آثار و كسب علم و دانش از هيچ تلاشى فروگذار نكرد و در اين راستا از محضر اساتيد بزرگى همچون حسين بن سعيد كسب دانش و معرفت نمود، وى با نقل روايات فراوان كه به بيش از 830 مورد مىرسد (44) ، و تعدادى را هم از اسناد خود روايت كرده است، از حريم تعاليم آسمانى خاندان ولايت و امامت بخوبى نگهبانى كرده است.
حسينبن حسنبن ابان
او نيز يكى از روايتگران حديث است كه از محضر استاد خود حسينبن سعيد بهره فراوان برده است. شيخ طوسى در توضيح شخصيت او گفته است: از اصحاب امام حسن عسكرى (ع) بوده و حضرتش را درك كرده است، ولى اينكه از امام نقل روايت كرده يا نه؟ نامعلوم است (45) ، و شايد به همين علت است كه شيخ طوسى مجددا نام وى را در ميان كسانى كه از امام روايت نكرده اند نيز مى آورد (46). حسينبن حسن شايد نسبت به ساير شاگردان حسين اهوازى توفيق بيشترى در استفاده از محضر استاد داشته است زيرا كه حسينبن سعيد در ابتداى ورودش به قم به منزل حسن بن ابان «پدر حسينبن حسن» رفته (47) ، و از طرفى بنا به گفته برخى در هنگام مرگ نيز در منزل شاگرد خود حسينبن حسن بوده است و او را به كتابهاى خود وصيت نموده است (48). علاوه از اين شيخ طوسى نيز در توضيح شخصيت حسينبن حسن گفته است: او از تمام كتابهاى حسين بن سعيد روايت كرده است (49). كه اين نيز تاييد و بلكه دليلى ديگر بر اين است كه حسين بن حسن بن ابان بيش از ساير شاگردان از حضور استاد استفاده كرده است.
آثار
يكى ديگر از نشانه هاى روشن و بارز شخصيت علمى حسين بن سعيد تأليف و آثارى است كه از خود بجاى گذاشته است وى با عنايت الهى و اتكاء به قدرت علمى خود و بهرهمندى از منبع پايان ناپذير اهلبيت (ع)، توانست در طول زندگى پربركت خويش علاوه بر كسب معارف و مدارج علمى بالا و تربيت و تعليم شاگردان فراوان به تصنيف و تأليف كتاب نيز بپردازد و در اين عرصه جلوه گرى كند. او با نوشتن كتابهاى فراوان در زمينه هاى گوناگون مقام و منزلت علمى خود را تثبيت و تقويت نمود و در حراست از حريم تشيع بپا خاست.
اگرچه نجاشى رجال نويس معروف و توانمند شيعه گفته است: برادرش با وى در نوشتن كتابها مشاركت و همكارى داشته است (50) ، اما اين چيزى از شخصيت و مقام علمى و دانش فراوان او نمىكاهد.
بيشتر دانشمندان علم رجال به معرفى آثار و نوشته هاى حسين بن سعيد نيز پرداختهاند، كه در ميان علماء رجال شيعه، مرحوم نجاشى (51) و شيخ طوسى (52) بيشترين تعداد از نوشته هاى او را كه بالغ بر سى عنوان است معرفى كرده اند.
از ميان رجال نويسان اهل سنت نيز مىتوان ابن نديم (53) و عمر رضا كحاله (54) را نام برد كه هر يك به تعداد اندكى از كتابهاى حسين بن سعيد اشاره كردهاند، ابنحجر عسقلانى (55) نيز در «لسان الميزان» خود فقط به ذكر اين جمله، كه او داراى تصانيفى است، اكتفا نموده و به ذكر تمام كتابهاى حسينبن سعيد نپرداخته است.
معرفى آثار
مرحوم نجاشى قبل از ذكر نام كتابهاى حسين بن سعيد در تعريف و تمجيد از آثار وى گفته است: كتاب هايش نيكو بوده و به آنها عمل شده است. از آن پس به معرفى آثار وى پرداخته و چنين گفته (56): 1 ـ كتاب الوضو 2 ـ الصلوة 3 ـ الزكاة 4 ـ الصوم 5 ـ الحج 6 ـ النكاح 7 ـ الطلاق 8 ـ العتق و التدبير والمكاتبه 9 ـ الأيمان و النذور 10 ـ التجارات و الأجارات 11 ـ الخمس 12 ـ الشهادات 13 ـ الصيد والذبائح 14 ـ المكاسب 15 ـ الأشربه 16 ـ الزيارات 17 ـ التقيه 18 ـ الرد علىالغلاة 19 ـ المناقب 20 ـ المثالب 21 ـ الزهد (آقابزرگ طهرانى در الذريعه گفته است: نسخهاى قديمى از اين كتاب در كتابخانه طهرانى سامراء موجود است) 22 ـ كتابالمروة (57) 23 ـ حقوقالمؤمنين و فضلهم (آقابزرگ فرموده است: كتاب ابتلاء مؤمن كه به تعبير شيخ طوسى، كتاب مؤمن و در تعبير نجاشى كتاب حقوق مؤمنين نام گرفته است را علامه نورى بهمراه كتاب زهد استنساخ (نسخهبردارى) كرده و در كتاب مستدرك آورده است (58) ) 24 ـ كتاب تفسيرالقرآن 25 ـ الوصايا 26 ـ الفرائض 27 ـ الحدود 28 ـ الديات 29 ـ الملاحم 30 ـ الدعاء.
نكته آخر اينكه با توجه به عناوين و موضوعات كتابهاى حسين بن سعيد مىتوان گفت كه بيشتر آثار او درباره فقه و احكام مىباشد، آنچنانكه صاحب «روضات الجنات» نيز به اين مطلب توجه داشته و گفته است: اكثرها فىالفقه والأحكام. اغلب تأليف هاى حسينبن سعيد در باب فقه و احكام است (59).
روايات
مهمترين اثر بجاى مانده از حسين بن سعيد اهوازى احاديث و رواياتى است كه وى به نقل آنها پرداخته است. او با نقل بيش از 5026 مورد حديث و روايت (60) از خاندان عصمت و طهارت (ع) كه تمامى آنها در كتب اربعه روائى شيعه موجود است، (نام) خود را در ميان روايت گران نور قرار داده و به حفاظت و حراست از حريم تشيع برخاسته است .
با توجه به شناخت حسينبن سعيد از علوم و معارف آنروزگار و نيز نقل روايات بسيار در زمينه هاى گوناگون مىتوان نتيجه گرفت كه او در موضوعات مختلف و عناوين بسيار همچون اصول اعتقادات. احكام و شرايع و اخلاق و آداب به نقل حديث و روايت پرداخته است و بعنوان نمونه او در بخش عقايد روايتى را از امام جواد (ع) درباره خداشناسى نقل مىكند كه از اين قرار است: .(..عنالحسينبن سعيد قال: سئل ابوجعفرالثانى (ع)، يجوزان يقالله: إنه شيئى؟ قال: نعم، يخرجه منالحدين، حدالتعطيل و حدالتشبيه (61) ) حسينبن سعيد مىگويد از امام سؤال شد: رواست كه بخدا گويند چيزى است؟ فرمود: آرى، او را از حد تعطيل (خدائى نيست) و حد تشبيه (مانند ساختن او را به مخلوق) خارج مىكند .
احاديث و روايات حسينبن سعيد در بخش آداب و اخلاق نيز فصلى ديگرى است كه او به روى تشنگان معارف گشوده است. وى در اين قسمت نيز با تأليف چندين كتاب در موضوع اخلاق به تقويت مبانى اخلاقى جامعه خود يا بعد از خود پرداخته است، كتابهايى چون زهد و حقوق مؤمنين ازين دست است كه محدث نورى نيز از لابلاى كتاب ارزشمند مستدرك خود به اين دو اشاره كرده است. بعنوان نمونه او در بخش آداب و سنن به نقل مستقيم روايتى از امام رضا (ع)، درباره پسر شدن حمل، كه بيانگر نوعى كرامت از جانب حضرت است پرداخته و چنين گفته است: من بهمراه ابن غيلان مدائنى خدمت امام علىبن موسىالرضا (ع) رسيده و ابن غيلان پس از دعا به وجود شريف حضرت از امام سؤال كرد كه به من خبر رسيده است اگر كسى نيت كند كه فرزند در شكم مادر را محمد نام نهد پسر به دنيا خواهد آمد؟ (آيا اين خبر درست است يا نه؟) حضرت در جواب فرمود: هر كس نيت كند كه حمل را على نام گذارد پسر به دنيا خواهد آمد، سپس فرمودند : علىمحمد است و محمد و على يك چيزند. ابنغيلان مجددا حضرت را دعا گفته و پس از آن عرضه داشت: من زنم را ترك كردم (و به اينجا آمدم) در حالى او داراى حمل بود، پس از شما استدعا دارم كه از خداى بخواهيد تا حمل او را پسر قرار دهد. حضرت مدت طولانى به زمين خيره شد سپس سر خود را بالا آورد و به او فرمود. او را على نام گذار، زيرا كه اين باعث درازاى عمر اوست. حسين بن سعيد پس از اين گويد: باتفاق ابن غيلان داخل مكه شديم كه نام هاى از جانب مدائن به دستمان رسيد و در آن نوشته شده بود كه فرزند ابن غيلان پسر بدنيا آمده است (62).
گرايش روائى
نكته ديگرى كه در بخش روايات حسينبن سعيد قابل توجه و دقت است گرايش و سمت و سوى احاديث و اخبارى است كه او به نقل آنها همت گمارده و در حفظ آنها كوشيده است. تعمق و تفكر در روايات نقل شده از سوى او و نيز با توجه به مقام والاى فقهى وى (كه به گفته ابن نديم از فقيهان برجسته زمان خود به حساب مىآمده است) بخوبى مىتوان دريافت كه، حسين اهوازى در نقل اخبار گرايش فراوان به احاديثى كه موضوع فقهى داشته باشد، نشان داده است، بگونه اى كه در اكثر ابواب فقه اسلامى و شيعى نقل حديث و روايت كرده است. مضافا به اينكه موضوع و عناوين اكثر كتابهاى وى همچون كتاب وضو، صلوة، زكوة و... نيز فقه و احكام بوده است . مرحوم محقق اردبيلى (63) در «جامع الرواة» پس از نقل اقوال علماء رجال درباره حسين بن سعيد به ذكر اسامى كسانى كه از او نقل روايت كرده اند پرداخته و موضوع احاديث را نيز بيان داشته است كه با توجه و دقت در تمامى آنها اين نكته بخوبى نمايان مىگردد كه اكثر نزديك به اتفاق روايات او درباره بخش هاى مختلف فقه است.
با توجه به گرايش فقهى روايات او به آسانى مىشود اذعان داشت كه حسينبن سعيد در بخشهايى چون: طهارت، صلوة، صوم، زكات، خمس، حج، حدود و ديانت اطعمه و اشربه، صيد، تجارت و معامله، نكاح، ارث و... فراوان روايت نقل نموده است. بعنوان نمونه در بخش حدود او نامهاى را كه شخصى به امام رضا (ع) نوشته و از حضرتش كسب تكليف نموده است مشاهده كرده و گفته است : در نامهاى كه شخص خطاب به امام رضا (ع) نوشته بود خواندم كه او در اين نامه چنين گفته بود: شخصى كه مسلمان به دنيا آمده است و سپس كافر و مشرك از اسلام خارج شده است (مرتد فطرى) آيا بايد او را به توبه وادار نمود يا اينكه به قتل رسانيد؟ حضرت در جواب نوشتند : بايد كشته شود (64).
آنگونه كه در بخش رابطه او با امام معصوم وعده داده شد با توجه به اين سه مورد روايت كه وى از امام عصر خود نقل نموده است مىتوان به نوع ارتباط او با امام عصر خود پىبرد .
ديدگاه علماء
مطلب ديگرى كه در شناسائى مقام و منزلت اين عالم و راوى پرتلاش شيعى قابل طرح و بررسى است ديدگاه و نظريه دانشمندان در طول تاريخ بعد از او است. نام حسينبن سعيد در تمام كتابهاى رجالى شيعه و حتى برخى كتب اهل سنت بخوبى مىدرخشد، و اظهار نظر صاحبان آن كتب نسبت به اين شخصيت تواناى شيعه سده سوم هجرى، چهره او را پرفروغ تر و منزلت روائى و علمى وى را ارتقاء بيشترى بخشيده است.
اينك براى آشكار شدن نظريه علماء به اظهار نظر برخى از آنها درباره حسين بن سعيد اشاره مىگردد.
نجاشى
ايشان بطور غيرمستقيم و با تعريف و تمجيد از كتابهاى حسين بن سعيد شخصيت او را ستوده و در اين رابطه گفته است: كتاب هاى حسينبن سعيد و برادرش بسيار خوب و نيكو بوده و همگان به آنها عمل نمودهاند (65).
شيخ طوسى
در «رجال» و «فهرست» خود به ستايش حسينبن سعيد پرداخته و صراحتا او را فردى مورد وثوق و اطمينان دانسته و چنين گفته است: حسين بن سعيدبن حماد... ثقه (66).
علامه حلى متوفاى 726 هجرى نيز در كتاب «خلاصةالرجال» خود به توصيف و تشريح شخصيت والامقام حسينبن سعيد پرداخته و از او بطورى شايسته نام برده و چنين گفته: ...ثقة عين جليل القدر (67)...
ساير دانشمندان رجال شيعه همچون: ابن شهرآشوب، ابن داود و برقى و... نيز به معرفى و ستايش اين راوى و عالم جليل القدر پرداخته اند.
در ميان رجالنويسان متأخر نيز حسينبن سعيد داراى منزلت و بزرگى خاص بوده است و آنها نيز از منظر خود به تمجيد شخصيت او پرداخته اند. از اين بين مىشود به مرحوم محقق اردبيلى صاحب «جامع الرواة» ، علامه سيدحسن امين مؤلف «اعيان الشيعه» . سيدحسن صدر صاحب «تأسيس الشيعه» . علامه ميرزا محمدباقر موسوى خوانسارى مصنف «روضات الجنات» و مرحوم آيةالله خوئى تاليف گر كتاب ارزشمند «معجم رجال الحديث» ، اشاره داشت.
حسين اهوازى نه تنها در ميان نوشته ها و آثار رجالى شيعه نام برده شده است بلكه صفحات بعضى از كتابهاى رجال اهل سنت نيز با نام او مزين گشته و مؤلفين آنها را وادار به معرفى و اعتراف نسبت به شخصيت بلندمرتبه اين عالم و راوى شيعى نموده است. از ميان كتابهاى اهل سنت كه به معرفى حسينبن سعيد پرداخته اند، ابن نديم بيشترين و بهترين كلمات را در توصيف و توضيح اين شخصيت شيعى بكار برده است. او در اين رابطه چنين گفته است: .. .او سع اهل زمانهما علما بالفقه والآثار والمناقب و غيرذالك من علوم الشيعه (68)... او و برادرش در زمان خود عالمترين افراد در زمينه هاى فقه، تاريخ، مناقب و ساير علوم شيعى بودهاند.
پس از ابننديم برخى ديگر نيز از حسينبن سعيد نام برده و فقط به معرفى مختصر او اكتفا كردهاند كه از اين ميان مىشود به ابن حجر عسقلانى (69) در «لسان الميزان» و عمر رضاكحاله (70) در «معجم المؤلفين» اشاره نمود.
آغاز سفر ابدى
حسين بن سعيد اهوازى پس از عمرى تلاش پيگير خالصانه، در جهت ترويج و تقويت مبانى شيعه، و قبول مهاجرت ها و مرارتهاى فراوان در راستاى نقل آثار اهلبيت (ع) و حفاظت آنها، و نيز تعليم و تربيت شاگردانى توانمند و عالم و بجاى گذاشتن احاديث و روايات فراوان و كتابها و آثار گوناگون، براى رسيدن به بهشت رضوان الهى لحظه شمارى كرده و درپى ديدار مطلب و مقصود خويش بىصبرانه بر توسن رهوار مرگ سوار گشته و آماده سفر به ديار ابدى معبود گشت.
او در آخرين لحظات عمر خويش در منزل شاگرد خود حسين بن حسن بن ابان بهسر مىبرد و كتابهاى خود را نيز به او وصيت كرد و سرانجام از همان خانه روحش به ملكوت اعلى پيوست و بدرود حيات گفت (71). به گفته اكثر دانشمندان علم رجال حسين بن سعيد در شهر قم وفات يافت، اما از محل دفن او و زمان وفات او هيچگونه تاريخ دقيق و روشنى در دست نيست. اگرچه عمر رضاكحاله در «معجم المؤلفين» و دهخدا در فرهنگ خود (گويا به تبع از عمر رضا كحاله) او را تا سال 300 هجرى داراى حيات دانسته اند ولى بعيد به نظر مىرسد، مگر آنكه وى را داراى عمرى طولانى بالغ بر 110 سال بدانيم.
________________________
1) مرحوم نجاشى كنيه «ابومحمد» را متعلق به حسنبن سعيد برادر حسين اهوازى مىداند. (رجال نجاشى ص 58)
2) اعيانالشيعه، ج 6ع ص .27
3) فهرست شيخ طوسى، ص .58
4) همان.
5) رجال برقى، ص .54 (ضمن مقدمه رجال ابن داود) .
6) رجال شيخ طوسى، ص .372
7) رجال كشى، ص .551
8) فهرست شيخ طوسى، ص .58
9) المنجد فىاللغه واژه «ولى» .
10) فهرست ابن نديم، ص 277، ف 5، م .6
11) رجال برقى ص 56 ـ .54 (ضمن مقدمه رجال ابن داود)
12) رجال كشى، ص .551
13) رجال شيخ طوسى، ص .399
14) رجال نجاشى، ص .58
15) رجال شيخ طوسى ص 373 ـ 399 ـ .412
16) همان و فهرست، ص .58
17) جامعالرواة، ج 1، ص .241
18) روضاتالجنات، ج 2، ص .310
19) رجال برقى ص 56 ـ 54 (در مقدمه رجال ابن داود) .
20) خلاصةالرجال، ص .25
21) معالمالعلماء، ص .40
22) لسانالميزان، ج 2، ص .284
23) تأسيسالشيعه، ص .328
24) فهرست ابننديم، ص 277، ف 5، م .6
25) معجمالمؤلفين، ج 4، ص .10
26) معجم رجالالحديث، ج 5، ص .250
27) رجال نجاشى، ص 327 ـ .326
28) همان.
29) معجم رجالالحديث، ج 5، ص .250
30) رجال نجاشى، ص .197
31) همان.
32) همان.
33) همان.
34) معجم رجالالحديث، ج 5، ص .251
35) رجال شيخ طوسى، ص .362
36) معجم رجالالحديث، ج 5، ص .253
37) خلاصةالرجال، ص .13
38) همان.
39) رجال شيخ طوسى، ص 366 ـ 397 ـ .404
40) معجم رجالالحديث، ج 2، ص .301
41) همان.
42) رجال نجاشى، ص .76
43) رجال شيخ طوسى، ص 398 ـ .410
44) معجم رجالالحديث، ج 2، ص .266
45) رجال شيخ طوسى، ص .430
46) همان (فى من لم يروعنهم) .
47) رجال علامه حلى (خلاصةالرجال)، ص .25
48) رجال شيخ طوسى، پاورقى ص .430
49) همان (فى من لم يروعنهم) .
50) رجال نجاشى، ص .58
51) همان، ص 58 ـ .59
52) فهرست شيخ طوسى، ص .58
53) فهرست ابننديم، ص 277، ف 5، م .6
54) معجمالمؤلفين، ج 4، ص .10
55) لسانالميزان، ج 2، .284
56) رجال نجاشى، ص 55 ـ .59
57) الذريعه، ج 12، ص .64
58) همان، ج 1، ص .62
59) روضاتالجنات، ج 2، ص .310
60) معجم رجالالحديث، ج 5، ص .250
61) كافى، ج 1، ك 3، ب 2، ح .2
62) كافى، ج 6، ك 1، ب 5، ح .2
63) جامعالرواة، ج 1، ص .241
64) تهذيب، ج 10، ح .549
65) رجال نجاشى، ص .58
66) رجال طوسى، ص 372، فهرست، ص .58
67) رجال علامه، ص .25
68) فهرست ابننديم، ص 277، ف 5، م .6
69) لسانالميزان، ج 2، ص .284
70) معجمالمؤلفين، ج 4، ص .10
71) پاورقى رجال شيخ طوسى، ص .430
حسين بن سعيد اهوازى
- بازدید: 2544