تبلور ایمان(محمدبن اسماعیل بن بزیع )

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

بدن انسان ترکیبی است از اجزاء مختلف که هریک از آن‏ها درجایگاه خود لازم و مفید است. اما بخشی از اجزاء تشکیل دهنده بدن‏ نقش ممتازتری دارند. تمام گروه ‏های انسانی در جایگاه خویش مهم ‏تلقی می‏شوند اما گروه دانشمندان و پژوهشگران که با دانش واندیشه سروکار دارند اهمیت ویژه دارند.
یکی از محدثان فرزانه شیعی محمدبن اسماعیل بن بزیع است. کنیه ‏اش ابو جعفر و معروف به ابن بزیع و مولی المنصور است.
سال و محل تولد او آن چنان مشخص و روشن نیست اما بعضی ازنشانه ‏ها حکایتگر است که او در اواسط سده دوم هجری پا به عرصه ‏گیتی نهاد.
خاندان
ابن بزیع در خاندانی پرورش یافت که در آن روزگار از معروفیت ‏ویژه ‏ای برخوردار بود. نجاشی می‏گوید: فرزندان بزیع از خاندان‏ مهمی هستند که از این خاندان است: احمدبن حمزه بن بزیع که وزیراو روایتگر احادیث اهل‏بیت علیهم السلام بود.
پدر اسماعیل که از یاران حضرت موسی ‏بن جعفر(ع)بود وجاهت ووثاقت او روشن نیست اما او از محدثان ارادتمند به امامان شیعه‏ علیهم السلام بود.
حمزه بن بزیع که از اصحاب امام هفتم شمرده می‏شود وقتی نامش ‏نزد امام رضا(ع) برده شد و امام برایش طلب رحمت کرد.اما بعضی‏ از نقلها حکایت می‏کند که او از گروه منحرف واقفیه بوده است. اودر جرگه راویان قرار دارد. محمدبن اسماعیل از عموی خویش روایت نقل کرده است.
صحابی معصومین علیهم السلام
محمدبن اسماعیل بن‏ بزیع از سرچشمه گوارا و زلال دانش سه امام ‏معصوم علیهم السلام بهره بود: حضرت موسی بن جعفر، حضرت رضا وحضرت جواد علیهما السلام.
شیخ طوسی او را جزو یاران موسی بن جعفر، حضرت رضا و امام‏ جواد علیهم السلام شمرده است.
نجاشی از کشی نقل می‏کند که محمدبن اسماعیل بن بزیع از یاران ‏حضرت موسی بن جعفر(ع) است و حضرت جواد(ع) را نیز درک کرده است.
علامه حلی و عالمان دیگر شیعه به نقل سخنان شیخ و نجاشی ‏درباره محمدبن اسماعیل بن بزیع در کتب خود بسنده کرده ‏اند.
از منظر معصوم(ع)
از تتبع و سیر در روایات به دست می‏آید که این محدث بزرگوارمورد عنایت و توجه امامان معصوم علیهم السلام قرار داشت. حسین‏بن خالد صیرفی می‏گوید: با جمعی از شیعیان پیش حضرت رضا(ع)بودم ‏تا این که نام ابن بزیع به میان آمد. حضرت فرمود: دوست داشتم ‏در میان شما شخصیتی همانند محمدبن اسماعیل بن بزیع می‏بود.
علی بن مهزیار می‏گوید: محمدبن اسماعیل بن بزیع به من گفت: ازحضرت جواد(ع) درخواست کردم که یکی از پیراهن‏ های خود را به من‏ بدهند تا هنگام مردن، کفن خود قرار دهم. حضرت جواد(ع)خواسته ‏ام ‏را اجابت کرد و یکی از پیراهن‏ های خویش را برایم فرستاد. به ‏امام عرض کردم: چگونه این پیراهن را کفن خود قرار دهم؟ امام ‏فرمود: تکمه هایش را از او جدا کن.
شیخ طوسی در تهذیب می‏گوید: محمدبن اسماعیل روایت می‏کند که‏ یکی از شیعیان از دنیا رفت و موفق نشد که وصیت کند. قاضی کوفه‏ محمدبن عبدالحمید را قیم فرزندان صغیر ومال و کنیزان او قرارداد. محمدبن عبدالحمید مال، ثروت و میراث او را فروخت ولی‏ هنگامی که می‏خواست کنیزان را بفروشد دچار تردید شد که چون من‏از ناحیه قاضی کوفه قیم هستم آیا حق دارم این کار را بکنم؟ محمدبن اسماعیل می‏گوید: من این قضیه را خدمت امام جواد(ع)گفتم. امام فرمود: اگر قیم همانند تو و محمدبن‏ عبدالحمید باشد فروختن ‏آن‏ها اشکالی ندارد.
از این حدیث اعتماد و علاقه امام(ع)به ابن بزیع روشن می‏شود. شیخ عباس قمی می‏نویسد: سید مرتضی طباطبائی، پدر علامه بحرالعلوم ‏در شبی که بحرالعلوم چشم به جهان گشود حضرت امام رضا(ع)را درخواب‏دید. شمعی را به دست محمدبن اسماعیل بن بزیع داد و آن شمع رابر بالای خانه آن‏ها روشن کرد. آن روشنی چنان گسترش یافت که ‏اندازه ‏اش قابل درک نبود و با زبان حال می‏گفت: این مولود، بشرمعمولی نیست.
از نگاه بزرگان
تمام شرح حال نگاران محدثان شیعی محمدبن اسماعیل بن بزیع رابه نیکوترین زبان ستوده ‏اند. شیخ طوسی می‏گوید: ابن بزیع محدثی‏ موثق و موجه است. نجاشی می‏نگارد: او از نیکان و موثقان شیعی ومردی صاحب زهد و تقوابود.
کشی می‏گوید: از علی بن حسن بن فضال که از چهره‏ های برجسته ‏شیعه بود، از ابن بزیع پرسش کردم. او گفت: موثق و از بزرگان‏ است.
وزارت
محمدبن اسماعیل بن بزیع مدتی وزیر یکی از خلفای عباسی بود. مولی المنصور و او یکی از وزراء است.
رفع یک شبهه
ممکن است در ذهن خواننده نقاد و خرد ورز این قطعه تاریخی ‏شگفت ‏انگیز باشد که چگونه یکی از چهره ‏های برجسته روایتی شیعی که ‏دل در گرو حکومت امام دارد و قهرا حکومت عباسیان را حکومت غصب‏ و ستم می‏داند، حاضر شده است که وزارت یک خلیفه ستمگر رابپذیرد؟
در پاسخ می‏توان گفت که پذیرفتن مسئولیت در هر سیستم حکومتی ‏که بر بنیاد استبداد و قساوت استوار است و به اصطلاح فقیهان شیعی‏ حکومت جور است، از منظر دین کاری ناشایست است. اما اگر ورود به ‏دستگاه خلافت موجب کمک به شیعیان ستمدیده و رفع مشکلات آنان شود پذیرفتن مسئولیت در دستگاه خلافت جور رواست و بدین خاطر است که ‏امامان معصوم علیهم السلام به عده ‏ای از شیعیان اجازه دادند که ‏برای تحقق این ایده‏ های انسانی وارد حکومت ‏شوند. از این جهت است‏که ما در تاریخ پرفراز و نشیب شیعه می‏بینیم که بعضی از شیعیان ‏خالص و ناب، سمت وزارت داشتند. در این جا به دو مورد بسنده ‏می‏شود:
1- عبدالله بن سنان: او از یاران امام صادق(ع)و امام‏ کاظم(ع)است و از آن بزرگواران(1146)حدیث نقل کرده است. احمدبن محمدخالد برقی می‏گوید: او خزانه‏ دار منصور و مهد ی‏عباسی بود.
نجاشی می‏گوید: عبدالله بن سنان روایتگری است که با وجاهت وبزرگ منزلت که در آینه وجود او هیچ نقطه تاریکی وجود ندارد. درحکومت‏های منصور، مهدی، هادی و هارون الرشید متولی و خزانه‏داربیت المال بود. کتاب‏های فراوانی دارد که راویان شیعی تمام آن‏هارا روایت کرده‏اند.
2- علی بن یقطین بغدادی: او یکی از انقلابی‏ ترین ودین‏ باورترین محدثان شیعی بود و با این که در جرگه روایتگران ‏قرار داشت ولی در دستگاه هارون الرشید سمت صدارت داشت. و از یاران خاص امام کاظم(ع)به شمار می ‏آمد و وجوهات شرعیه خویش رابه خدمت آن حضرت می‏ فرستاد. منزلت و شان او به اندازه‏ای بود که ‏امام موسی بن جعفر(ع)درباره ‏اش فرمود: هرکسی که می‏خواهد یکی ازاصحاب رسول خدا(ص)را ببیند به علی‏ بن یقطین بنگرد. او اهل بهشت‏ است.
روزی علی بن یقطین از مسئولیتی که در دستگاه خلافت هارون به ‏عهده داشت، نزد امام کاظم(ع)اظهار ناراحتی و دلتنگی کرد. امام‏به او فرمود: یاعلی! خداوند متعال در دستگاه ستمگران دوستانی‏دارد که به وسیله آنان ستم‏ ها و بلاها را از دوستان اهل‏بیت علیهم‏السلام دور می‏کند و تو از آنان هستی.
با این نگرش عقلانی و دینی است که فقیهان شیعه همکاری بادولت‏ های ستمگر را به خاطر مصالح فراوانی مانند: کمک به مومنان‏و اقامه امر به معروف و نهی از منکر جایز می‏دانند و بعضی ازفقیهان آن را لازم می‏دانند.
امام صادق(ع)فرمود: «کفاره عمل السلطان الاحسان الی الاخوان‏»; کفاره مسئولیت ‏پذیری در حکومت‏ ستمگران نیکی به برادران دینی‏است.
علی بن یقطین از امام کاظم(ع)اجازه طلبید که از وزارت استعفا دهد. امام اجازه نداد و فرمود: امید است‏ خداوند به وسیله توگره هایی را باز کند و فتنه و شر مخالفان را دور کند.
حضرت رضا(ع)به محمدبن اسماعیل بن بزیع فرمود: خداوند دردربار ستمگران دوستانی دارد که به خاطر آنان برهان و نشانه دین‏را روشن می‏کند و از دوستانش سختی‏ ها را دور می‏کند و امورمسلمانان را به صلاح می‏آورد. آنان پناهگاه مومنانند. نیازمندان‏به آن‏ها مراجعه می‏کنند. اینانند مومنان راستین و امانت داران‏خدا در زمین. بهشت ‏برای آن‏ها خلق شده است و اینان برای بهشت.
ای محمد! تو از این گونه افراد باش.
استادان
ابن بزیع تمام عظمت ‏خویش را در سایه تلاش و کوششی که در راه‏دانش‏ طلبی به کار برده به دست آورد. او از محضر پاک امامان‏ معصوم علیهم السلام بهره برد و استادان بزرگی را در دانش حدیث‏درک کرد و از آنان کسب معرفت و حدیث نمود. او استادان زیادی‏داشت که در این‏جا به نام جمعی از برگزیده ‏های آنان اشاره می‏شود:
1- منصوربن حازم; 2- یونس بن عبدالرحمن;3- عبدالله بن‏بکیر; 4- اسماعیل بن بزیع; 5- صفوان بن یحیی;6- جعفربن ‏بشیر;7- اسماعیل سراج; 8- ثعلبه بن میمون;9- علی بن‏ نعمان; 10- منصوربن یونس; 11- علی بن نعمان اعلم.
شاگردان
عده زیادی از شیفتگان دانش حدیث، پروانه‏ وار گرد شمع وجود اوجمع شدند و کام تشنه خویش را از این چشمه زلال سیراب کردند. دراین جا به ذکر نام جمعی از آنان بسنده می‏شود:
1- ابراهیم بن هاشم قمی; 2- احمدبن محمدبن عیسی قم;3- احمدبن محمدبن خالد برقی; 4- حسین بن سعید اهوازی; 5- علی بن ‏مهزیار اهوازی;6- سعد بن عبدالله قمی;7- عباس بن معروف‏قمی; 8- محمدبن علی بن بلال;9- احمدبن محمدبن یحیی; 10- محمدبن عبدالجبار قمی; 11- سهل بن زیاد آدمی.
تالیف
ابن بزیع در حوزه حدیث از نخبگان دانشمندان شیعی است. اواخبار فراوانی را از امامان بزرگوار و محدثان برجسته فرا گرفته ‏و سپس اندوخته‏ های خویش را همانند میراثی گرانبها، برای نسل‏ های‏ آینده به یادگار نهاد.
شیخ طوسی می‏گوید: ابن بزیع اثری دارد به نام «کتاب الحج‏». شیخ طوسی در جای دیگر می‏گوید: محمدبن اسماعیل چند کتاب داشت که‏یکی از آن‏ها کتاب الحج است.
نجاشی می‏گوید: او دارای کتاب‏هایی است که از جمله آن‏ها کتاب‏ الحج و کتاب ثواب الحج است.
آیت الله خوئی چنین می‏ نگارد: از ابن بزیع در کتاب‏های حدیثی‏ شیعه 228 روایت نقل شده است.
محمدبن اسماعیل بن بزیع بنابر وصیت علی بن نعمان اعلم، که‏یکی از یاران حضرت رضا(ع)بود و در هنگام مرگ وصیت کرد که‏ کتاب‏ هایش به ابن بزیع سپرده شود، روایات زیادی را از علی بن ‏نعمان نقل می‏کند.
گل‏هایی از بوستان روایات او
1- یکی از روایات مشهور روایتی است که محمدبن احمدبن یحیی‏را نقل می‏کند. او می‏گوید: من در سرزمین فید بودم که محمدبن علی‏بن بلال به من گفت: بیا باهم به زیارت مرقد محمدبن اسماعیل بن‏بزیع برویم. به اتفاق هم رفتیم. محمدبن علی ‏بن بلال بالاسر قبر ورو به قبله نشست و قبر را در جلو خود قرار داد. در این هنگام‏ به من گفت: صاحب این قبر به من گفت: از امام جواد(ع)شنیدم که‏فرمود: هرکس به زیارت قبر برادر دینی خود برود و دست خویش رابر روی قبر بگذارد و سوره قدر را هفت مرتبه بخواند از اندوه وسختی روز قیامت مصون خواهد ماند.
2- ثواب نماز در مسجدالنبی(ص)
با واسطه از حضرت صادق(ع)نقل می‏کند که امام فرمود: ثواب نمازخواندن در مسجدالنبی(ص)برابری می‏کند با دوازده هزار نماز.
3- کیفیت نذرکردن
باواسطه از ابوالصباح کنانی نقل می‏کند: از امام صادق(ع)درباره مردی سؤال کردم که هنگام نذرکردن گفته بود برمن نذر است; کنایه از این که آیا این نذر درست است؟ امام فرمود: هیچ نذری‏ صحیح نیست تا این که نام خدا برده شود، روزه باشد یا صدقه،قربانی باشد یا حج.
4- امام زمان(ع)
احمدبن هلال می‏گوید: از ابن بزیع شنیدم که گفت: خدمت امام‏ جواد(ع)بودم که امیه بن علی القیسی از امام(ع)سؤال کرد: جانشین‏ شما کیست؟ فرمود: فرزندم، علی. سپس امام فرمود: به زودی مردم ‏دچار تحیر می‏شوند. گفتم: آن وقت‏به کجا باید رفت؟ امام(ع)فرمود: به مدینه. گفتم: کدام مدینه؟ فرمود: همین‏ مدینه ‏ای که ما در او زندگی می‏کنیم. آیا در جهان مدینه دیگری هم‏هست؟
5- حقیقت ایمان
باواسطه از امام باقر(ع)روایت می‏کند که آن حضرت فرمود: رسول‏خدا(ص)در یکی از مسافرت ‏هایش با جمعی ملاقات کرد. آن‏ها به حضرت‏ سلام کردند. رسول اکرم(ص)متوجه آنان شد و فرمود: شما چه کسانی‏ هستید؟ گفتند: ما مؤمن هستیم. پیامبر(ص)فرمود: حقیقت ایمان شماچیست؟ گفتند: ما خشنودیم به قضای الهی و تسلیم امر خدا هستیم وامور را به خدا وا می‏گذاریم و بر او توکل می‏کنیم. رسول‏خدا(ص)فرمود: شما دانشمندان خردمند هستید که فاصله‏ای باپیامبران ندارید. اگر در ادعای خود راستگو هستید نسازیدخانه ‏هایی را که در آن‏ها سکونت همیشگی نمی‏کنید و جمع نکنید آنچه ‏را نمی‏توانید بخورید و تقوای خداوندی را که به سوی او بازمی‏گردید، پیشه کنید.
وداع آخرین
ابن بزیع بعد از این که عمری را در مسیر آرمان‏های امامان‏ شیعه علیهم السلام گام برداشت و در راه گسترش آثار اهل‏بیت علیهم‏السلام کوشید، سرانجام هنگامی که به سوی حج می‏رفت و یا از حج‏برمی‏گشت، در شهر کوچک «فید» از دنیا رفت و جانش به سوی معبودپرکشید. از تاریخ غروب این ستاره تابناک، اطلاع چندانی در دست‏ نیست اما قبرش در مکانی است که از دنیا رفت.
فید درکجاست؟
جغرافی ‏دان مشهور اسلامی، یاقوت حموی(متوفای‏626 ه .)می‏نویسد: فید شهر کوچکی است که در راه کوفه به مکه واقع شده است. آن‏هاکه قصد زیارت خانه خدا را دارند مقداری از زاد و توشه خود راکه به همراه دارند، در این شهر به اهل آن جا به عنوان ودیعه‏ می‏سپارند و هنگامی که از سفر مکه بر می‏گردند امانت ‏های خود را از آنان می‏گیرند. آنان در مقابل این نیکی، مقداری از آن زاد وتوشه را به آنان می‏دهند. مردم فید در آن منطقه دور افتاده ‏زائران خانه خدا را یاری می‏کنند. زندگی آنان از راه ذخیره کردن‏ علوفه است که در طول سال آن‏ها را جمع می‏کنند تا موسم حج فرامی‏رسد. زائران که به آن جا می‏رسند این علوفه‏ ها را برای مرکب‏ های‏ آنان به فروش می‏رسانند. این تنها راه کسب در آمد آن‏ها است.