از روزی که پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در مکه مکرّمه به رسالت مبعوث گردید؛ در مناسبت های گوناگون به تثبیت موقعیت دینی، اجتماعی و سیاسی امیرمؤمنان علیهالسلام پرداخت. بدین جهت هر روز به شکلی، وی را مطرح ساخته، تا مسلمانان بیش از پیش با این چهره مقدس آشنا شوند.
با مرور تاریخ، موارد زیادی از این افتخارات را مشاهده خواهیم کرد؛ از جمله مسأله بستن در خانه های یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و باز گذاردن در خانه علی علیهالسلام است که توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صورت گرفت.
این ماجرا، که به شدت خشم یاران را بر انگیخت و میرفت که بر اثر نادانی و جهالت برخی و غرضورزی برخی دیگر، عدهای در برابر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم موضع بگیرند، با سیاست حکیمانه و مقتدرانه آن حضرت فرونشانده شد.
از آنجا که مسأله «سدّالأبواب» یکی از مسائل سیاسی بسیار مهمّ زمان حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم در مدینه است و با احتمال اینکه این جریان پنج روز قبل از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم اتفاق افتاده و از این جهت حائز اهمیت است، بر آن شدیم تا این جریان را از نظر تاریخی به دقت بررسی نموده و اهداف آن حضرت را از این کار بررسی کنیم.
نگاهی به ماجرای سدّالأبواب
تاریخ نگاران آوردهاند: در روزهایی که مسلمانان به مدینه هجرت میکردند، عده ای از آنها در اطراف «مسجد النبی» خانههایی ساختند و دری از آن خانه ها به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم باز کردند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پس از مشاهده چنین وضعیتی از معاذ بن جبل خواست تا پیام آن حضرت را مبنی بر بستن در خانه هایی که به سوی مسجد باز شده به اصحابش برساند.1
به نقل دیگری، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم علی علیهالسلام را فرستاد2 و در نقل سومی، حضرت، خود، شخصاً به در خانهها رفته و آنها را بست، جز در خانه علی علیهالسلام که آن را باز گذارد.3
ابن شهرآشوب از خلط و تداخل روایات در این ماجرا خبر میدهد؛ چرا که بدون شک در اینجا دو جریان وجود داشته است:
1. جریان بستن در خانههای باز شده به سوی مسجد.
2. جریان خوابیدن عده ای در مسجد.
که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با هردو جریان، حکیمانه برخورد کرد. بنابر این، هم افرادی که در مسجد میخوابیدند، دستور بیرون رفتن از مسجد برای آنها صادر شد و هم درهایی که به سوی مسجد باز شده بود، دستور به بستن آنها داده شد.
بدین جهت، در کتاب های اهل سنّت بین این دو جریان خلط شده و شاید منظور ابن شهرآشوب از این خلط و تداخل، در کتابهای اهل سنّت باشد.4
تعابیری که در بیشتر کتابهای حدیثی اهل سنّت و تمام کتابهای شیعه آمده، حکایت از سدّالأبواب دارد.5 در کتاب «نظم دُرّالسّمطین» سخن از «خوخه» (روزنه، درب کوچک) است که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: سد کنید هر خوخهای را که در مسجد است، جز خوخه علی علیهالسلام !
و اما جریان موضعگیری پیامبر نسبت به خوابیدن اصحاب در مسجد؛ بنابر نقل ابنمسعود چنین است:
شبی پس از نماز عشاء در مسجد بودیم که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نزد ما آمده در حالی که در بین ما ابوبکر، عمر، عثمان، حمزه، طلحه، زبیر و عدهای از یاران بودند، پرسید: این تجمع برای چیست؟
گفتند: ای رسول خدا! با یکدیگر به گفت و گو نشستهایم، برخی از ما میخواهند نماز بخوانند، و برخی میخواهند در همین جا بخوابند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: مسجد من جای خوابیدن نیست، برخیزید و به سوی خانه هایتان بروید. هر که بخواهد نماز بخواند، در منزل خود نماز بخواند و هرکه نمیتواند، به استراحت بپردازد...، پس همه ما از جای برخاستیم و متفرق شدیم. دربین ما علی هم بود که او هم از جای برخاست تا برود، اینجا بود که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دست علی را گرفت و فرمود: «اما انت یا علی فانّه یحلّ لک فی مسجدی ما یحلّ لی و یحرم علیک ما یحرم علیّ؛ اما تو ای علی! (بدان که) حلال و جایز است برای تو در مسجد من، هرچه را که بر من جایز است و حرام است بر تو، در هرچه که برای من حرام است.»6
سستی برخی اصحاب در بستن درها
با شنیدن فرمان بستن درها از سوی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بسیاری از یاران سر جای خود نشسته و عکس العملی از خود نشان ندادند و از اینکه مبادرت به بستن در خانه های خود نکرده بودند، گویا قصد مخالفت امر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را داشتند که بار دیگر منادی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به مسجد آمده و فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را ابلاغ کرد. باز هم کسی از جای خود بر نخاست و با یکدیگر به گفت و گو پرداختند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به چه هدف و انگیزهای دست به این کار زده است....7
تهدید به عذاب
این سستی از سوی اصحاب، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را به شدت نگران ساخته و برای بار سوم از مردم خواست تا به فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم جامه عمل بپوشانند؛ اما در ابلاغیه سوم، با پیام شدید اللحنی از آنها خواست تا درهای خانه خود را که به مسجد باز کردهاند، ببندند و اگر چنین نکنند، عذاب الهی بر آنها نازل خواهد شد.8
تهدید به رانده شدن از مدینه
همچنین برای جدّی گرفتن دستوراتی که از سوی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میآمد، لازم بود آن حضرت فشارهای بیشتری را اعمال کند. بدین جهت ـ بنابر نقل ابن المغازلی در مناقب ـ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به مسجد آمده، در بین مردم ایستاد و فرمود: میبینم برخی از اینکه من، علی را در مسجد نگه داشتم و آنها را بیرون کردم، به خشم آمدهاند؛ به خدا سوگند! من آنها را بیرون نکردم و علی را نگه نداشتم، بلکه این کار از سوی پروردگار بود.... آگاه باشید هرکه به این حکم راضی نیست و به خشم آمده، به این سو برود. و با دست خود به سوی شام اشاره فرمود... .9
اعتراضات و واکنشها
پس از بسته شدن درخانهها ـ جز در خانه علی علیهالسلام ـ اعتراضات منافقان و اصحاب ناآگاه، به شدت بالا گرفت. منافقان که به هیچ وجه حاضر نبودند چنین فضیلتی را از علی علیهالسلام ببینند، سخنان آزار دهندهای به گوش مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رساندند. آنان میگفتند: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در باره دامادش علی، گمراه شد.10 اینجا بود که از سوی پروردگار، آیه «ما ضلّ صاحبکم و ما غوی»11؛ «هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است.» نازل گردید.
برخی از مسلمانان نا آگاه، که فکر میکردند این کار به خاطر خویشاوندی وی با علی علیهالسلام انجام شده، سخنانی را در محضر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم عرضه داشتند. در این میان عباس و حمزه بیش از دیگران تحریک شده بودند.
مورّخان نوشتهاند که: حمزه به نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه انا عمّک و أنا أقرب الیک من علی. قال: صدقتَ یا عمّ انّه واللّه ماهو عنّی بل هو من اللّه عزّوجلّ؛ ای رسول خدا! من عموی تو هستم و من از علی به تو نزدیک ترم. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: عموجان، راست میگویی؛ اما به خدا سوگند! این دستور از سوی من نبوده؛ بلکه از طرف پروردگار است.12
عباس نیز نزد حضرت آمده، گفت: یارسول اللّه اخرجت أعمامک و أصحابک و أسکنت هذا الغلام؟؛ ای رسول خدا! تو عموها و یارانت را از مسجد بیرون کرده ای و این جوان را در مسجد نگه داشتهای؟!
حضرت در پاسخ فرمود:
هرگز من دستور به بیرون رفتنشان را ندادم و هرگز این جوان را در مسجد نگه نداشتم؛ بلکه این پروردگار بود که چنین ارادهای داشت.13
درخواست اصحاب و ردّ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
هنگامی که خشمها و اعتراضات یاران رسول خدا، مبنی بر بازگذاردن در خانههای خود، اثر نبخشید، پیامبر ناراضیان را تهدید به نزول عذاب و یا اخراج از مدینه و رفتن به سوی شام نمود. آنها راه دیگری در پیش گرفته، از این رو به خواهش و تمنّا افتاده تا پیامبر اجازه دهد در کوچک و یا پنجره و روزنهای به مسجد باز کنند، اما آن حضرت بار دیگر تمام درخواست های آنها را رد کرده، اجازه نداد حتی روزنه بسیار کوچکی هم از درون خانهها به سوی مسجد باز کنند.
مورّخان آوردهاند که عمر گفت: دع لی خوخة اطلع منها الی المسجد فقال: لا و لا یقدر اصبعة؛ اجازه دهید من روزنهای باز کرده تا مسجد را ببینم. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرگز! گرچه به اندازه انگشت باشد. فقال ابوبکر: دع لی کوة أنظر الیها، فقال: لا و لا رأس إبرة؛ ابوبکر گفت: برای من شکافی را واگذارید، که از آن به سوی مسجد نگاه کنم. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرگز چنین چیزی نخواهد بود؛ گرچه به اندازه سر سوزنی باشد. عثمان نیز همانند آنها سخن گفت و درخواست کرد؛ اما پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خودداری نمود.14
عباس، عموی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفت: ای رسول خدا! برای من واگذار به اندازه آنکه فقط خود، داخل و خارج شوم. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ما أمرتُ بشیء من ذلک؛ به چنین چیزی دستورم نداده اند.15
انگیزه بستن درها
شاید این سؤال در ذهن بسیاری مطرح شده باشد که: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چه هدفی را از این کار دنبال میکرد؟
پاسخ میدهیم که برخی روایات و احادیث، از جمله همین حدیث مورد نظر، خود روشنگر بسیاری از مسائل نهفته است که نیاز به اثبات و استدلال ندارد. اما برای آگاهی بیشتر، به برخی انگیزه ها، که از خود این روایات استفاده میشود، اشاره مینماییم:
1. دستور الهی
پرواضح است که وظیفه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در طول «رسالت» رساندن دستور الهی بوده است. از این رو باید گفت که او بدون دستور خدا، هرگز به چنین کاری دست نزده؛ بلکه با استناد به آیه شریفه: «ما ینطق عن الهوی ان هو وحی یوحی»16، این کار نیز در اثر صدور وحی از سوی پروردگار به پیامر مکرّمش بوده است.
اراده پروردگار بر این تعلّق گرفته بود که تمام درهایی که به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم باز شده، بسته و در خانه علی علیهالسلام همچنان باز بماند. در این کار، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مجری است و همه باید اطاعت کنند، بدون اینکه حقّ اعتراضی داشته باشند. بدین جهت میبینیم به دنبال اعتراضی که به پیامبر شد، آن حضرت فرمود: «و انّی واللّه ما سددتُ من قبل نفسی و لاترکتُ من قبل نفسی ان أنا الاّ عبد مأمور امرتُ بشیء ففعلتُ ان أتبع الاّ ما یوحی؛ به خدا سوگند که من از نزد خود، درها را نبستم و از پیش خود، درِ خانه ای را به باز ماندن رها نکردم؛ بلکه من بندهای مأمور بودم، به چیزی دستور داده شدم و به آن عمل کردم. در این کار از وحی الهی پیروی میکنم.»17
2. کنترل تردّدهای غیر مجاز
نوشته اند که پس از احداث مسجد النبی، عدّای از یاران آن حضرت، خانه های خود را در اطراف مسجد احداث کردند و برای آسان شدن رفت و آمد خود به مسجد، دری از خانه به سوی مسجد باز کرده بودند و مدتی نیز از همان راه برای رفتن به خانه و مسجد استفاده میکردند. بعضی از روزها میشد که زن و مردِ ساکن همان خانه ها، در حال غیر طهارت از مسجد پیامبر عبور کرده و به خانه میرفتند و یا خارج میشدند.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برای اینکه مبادا برخی از یاران، این در را برای خود یک امتیاز بدانند و بر دیگر یاران، آگاهانه یا نا آگاهانه، فخرفروشی کنند و همچنین برای اینکه حرمت مسجد ـ از اینکه گذرگاه هر عابر طاهر و غیر طاهر شده ـ از بین نرود، چنین دستوری داد. و اما خود، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلام را از این حکم مستثنی کرد18 و علت استثناء هم بسیار واضح و روشن است؛ چرا که به فرموده قرآن مجید، اهل بیت پیامبر علیهمالسلام پاک و مطهرند. و پیامبر، اهل بیت خود را بر علی، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلام 19 انطباق داد و فرمود: اینان، اهلبیت من هستند.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم حتی به آن کسانی که در حال طهارت ظاهر و باطن هم از آنجا عبور میکردند، اجازه دستور بازگذاردن در خانه خود را نداد، اگرچه فامیلهای وابسته و نزدیک به او هم بودند. علت این دستور هم این بود که همه مسلمانان در این حکم الهی مساوی و برابر باشند. بدین جهت حتی به عباس و حمزه که دو عموی پیامبر بودند، نیز دستور بستن در خانه داده شد.
امّ سلمه گوید: خرج رسول اللّه الی صرحة هذا المسجد فقال: ألا لایحلّ هذا المسجد لجنب و لا حائض الاّ لرسول اللّه و علی و فاطمه و الحسن و الحسین. ألا قد بیّنت لکم...20؛ روزی پیامبر بر بلندی مسجد بالا رفته، فرمود: آگاه باشید! داخل شدن در این مسجد برای هیچ جنب و حائضی جایز نیست، جز برای رسول خدا، علی، فاطمه، حسن و حسین....
و در روایت دیگری که حموینی در فرائد السمطین آورده، پیامبر در این ماجرا، خود و اهل بیتش را استثناء کرده و اهل بیت را نیز به علی، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلام تفسیر کرده است.
امّ سلمه گوید: قال رسول اللّه: الاّ انّ مسجدی حرام علی کل حائض من النساء و علی کل جنب من الرجال الاّ علی محمد و اهل بیته، علی و فاطمة و الحسن و الحسین؛21 آگاه باشید! که داخل شدن در مسجد من، برای هر حائضی از زنان و بر هر فرد جنب از مردان حرام است؛ مگر بر محمد و اهل بیت او، علی و فاطمه و حسن و حسین.
3. خواسته پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
ممکن است این تقاضا نخست از سوی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بوده باشد و خداوند در استجابت این تقاضا فرمان به بستن در خانه ها، جز خانه علی علیهالسلام را داده باشد؛ چرا که پس از احداث مسجدالنبی و احداث خانههای برخی یاران در اطراف آن و خوابیدن و عبور کردن برخی از یاران از مسجد، مسجد را از آن قداست واقعی انداخته بودند. و چون پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از این ماجرا رنج میبرد، بدین جهت از خداوند درخواست کرد تا همان گونه که برای موسی در باره هارون و ذرّیهاش این کار عملی شد، برای او نیز در باره علی و ذرّیه اش مسجد پاک و مطهر گردد. خداوند نیز به این تقاضا پاسخ مثبت داده و طی فرمانی به پیامبر، دستور بستن در خانه ها، جز در خانه علی علیهالسلام را صادر فرمود.
عبداللّه بن عباس میگوید: قال رسول اللّه لعلیّ: انّ موسی سأل ربّه أن یطهر مسجده لهارون و ذرّیته و انّی سألتُ اللّه أن یطهّرلک و لذرّیتک من بعدک. ثم أرسل الی ابیبکر أن سدّ بابک. فاسترجع و قال: سمعاً و طاعة. فسدّ بابه ثم الی عمر کذلک ثم صعد المنبر فقال: ما انا سددتُ أبوابکم و لا فتحتُ باب علی و لکنّ اللّه سدّ أبوابکم و فتح باب علی؛22 پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیهالسلام فرمود: روزی موسای پیامبر از خدای خویش خواست تا مسجدش را برای هارون و ذرّیهاش پاک سازد و من نیز از خداوند خواستم که مسجد را برای تو و ذریه ات پس از تو پاک گرداند. سپس برای ابوبکر پیام فرستاد که در خانهات را ببند. او نیز کلمه استرجاع را بر زبان آورده و گفت: سمعاً و طاعةً؛ شنیدم و قبول کردم. پس در خانه خود را به فرمان پیامبر بست. سپس همین فرمان را به عمر داد. و آنگاه به منبر رفته، فرمود: این من نیستم که در خانه های شما را بسته و در خانه علی را باز گذاشتم؛ بلکه این خدا بود که چنین دستوری صادر فرمود.
علامه امینی پس از ذکر حدیث مینویسد: نسائی به نقل از سیوطی این حدیث را آورده است در حالی که در سنن موجود نیست. و از این که سنن در نزد علامه امینی موجود بوده و بدون واسطه از نسائی نقل نکرده، معلوم میشود که این حدیث در این کتاب مفقود شده است؛ ولی نسائی شبیه به همین حدیث را به طور خلاصه در خصایص23 نقل کرده است.
4. تثبیت موقعیت سیاسی امیرمؤمنان علیهالسلام
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلمدر موارد گوناگونی با عبارتهایی چون: انا مدینةالعلم و علی بابها و انا مدینة الحکمة و علیّ بابها و انا مدینة الفقه و علیّ بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب24 از دانش وسیع و بیمانند امیرمؤمنان علیهالسلام سخن گفته است. اما حضرت زمانی به این مسأله تحقّق عینی بخشید که عملاً دستور به بسته شدن تمامی درها داد و فقط در خانه علی را باز گذاشت و به این وسیله به همگان فهماند که پس از من، فقط علی است که میتواند همانند من عمل کرده و رهبر مسلمانان باشد.
طبق نقل سیره حلبیه25 از امّ سلمه، ماجرای سدّ ابواب در بیماری آن حضرت اتفاق افتاده است. به نقل مسلم این واقعه پنج شب پیش از فوت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رخ داده است.26
ابنعباس میگوید: این امر در مرض موت آن حضرت بوده است.27
از بررسی این نقلها روشن میشود که این دستور بسیار مهم بوده و مشخص میگردد که حضرت به دنبال چه هدفی بوده است.
تلاش مذبوحانه دشمنان
از اینکه دشمنان اهل بیت نتوانستند با موضعگیری های جاهلانه خود در برابر این جریان، نقش پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را در تثبیت موقعیت سیاسی امیرمؤمنان علیهالسلام خنثی کنند، دست به تلاشهای مذبوحانه ای زدند که خلاصه این تلاشها را در چند مورد بیان میکنیم:
1. شکستن حُرمت خانه
پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم اولین تلاش آنها حرمت شکنی بود، آنان برای گرفتن بیعت از علی علیهالسلام به خانه فاطمه علیهاالسلام هجوم برده و بیشترین حرمت شکنی را نسبت به خانه و خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم انجام دادند.
شما میتوانید ماجرای هجوم به خانه وحی و رسالت را در دهها کتاب شیعه و سنّی به دقت مطالعه نمایید و خود به قضاوت بنشینید.
2. تخریب خانه امیرمؤمنان علیهالسلام
در زمان عبدالملک بن مروان، دشمن به بهانه توسعه مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، ساکنان این خانه را بیرون کرده و خانه را ویران کردند.
آنها فکر کردند که با ویران کردن خانه، آن در که به امر خداوند و توسط پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم باز گذارده شده، بسته خواهد شد. این کوتهفکران خیال کردند در خانه اهلبیت علیهمالسلام در بین چهار دیواری و چوب، سنگ و آجر قرار دارد، در حالی که این چنین نیست و این در همچنان باز و تا روز قیامت برای تمام بشریت منبع فیض الهی خواهد بود و هیچ کس جرأت بستن آن را نداشته و نخواهد داشت؛ چرا که قرآن مجید میفرماید: «یریدون لیطفئوا نوراللّه بأفواههم و اللّه متمّ نوره و لو کره الکافرون»28؛ آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولی خدا نور خود را کامل میکند، هرچند کافران خوش نداشته باشند.
3. تضعیف راویان حدیث
از دیگر تلاشهای مذبوحانه دشمنان، مقابله با این حدیث است که از طرف برخی کینه توزان صورت گرفته و این حدیث را به بهانه ضعف راویان، مردود دانستهاند.
ابن الجوزی این خبر را از جمله اخبار ساختگی دانسته و به خیال خود، این خبر ضعیف است؛ چرا که با اخبار صحیحه که در باره ابوبکر وارد شده، در تضاد است؛ بدین جهت گفته است: حدیث سدّ الابواب از اخبار ساختگی رافضیان است.29
پاسخ میدهیم: این خیال خامی بیش نیست؛ چرا که
اوّلاً: این حدیث را عدهای از یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کردهاند که ما شکّی در صحابه بودنشان نداریم، همانند: ابن عباس، زید بن ارقم، براء بن عازب، سعد بن أبی وقّاص، عبداللّه بن عمر، جابر بن عبداللّه انصاری، ابوسعید خدری، امّ سلمه، ابو رافع، عایشه، عبدالمطلب بن عبداللّه بن حنطب، عمر بن الخطّاب، جابر بن سمرة، انس بن مالک، حذیفة بن اسید غفاری، ابوذر غفاری، ابوالحمراء، بریدة أسلمی، علی بن ابیطالب، عدی بن ثابت و جمع دیگری از یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم.
و به گفته ابن شهر آشوب این حدیث را نزدیک به سی نفر از یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کردهاند.30
افزون بر این، این حدیث با الفاظ گوناگونی که دارد، از بیست و نه طریق وارد شده است، و مرحوم سیدهاشم بحرانی به این اسناد اشاره کرده است.31
ثانیاً: بیشتر محدّثان و راویان این حدیث را توثیق کردهاند.
تعبیرهایی که در باره اسناد و رجال این روایت آمده است، به قرار ذیل است:
1. فالحدیث بنصّ الحظاظ صحیح رجاله ثقات.32
2. در فتح الباری آمده است: رجاله ثقات.33
3. بدخشی در نزل الابرار، پس از ذکر این حدیث مینویسد: اخرجه احمد و النسایی و الحاکم و الضیاء باسناد رجاله ثقات.34
4. ابن حجر مینویسد: سند صحیح و رجاله رجال الصحیح الاّ العلاء و هو ثقة و ثقة یحیی بن معین و غیره.35
5. در فتح الباری پس از ذکر این حدیث مینویسد: اخرجه احمد و النسائی و اسناده قوی.36
6. محمودی در تحقیق ارزشمند خود بر کتاب تاریخ دمشق در ترجمه زندگانی امیرمؤمنان از ابن حجر، در ذیل این حدیث آورده است: این حدیث مشهور است و طرق متعددی بر آن نقل شده است و هر طریقی خود به تنهایی از مرتبه «حسن» کمتر نیست. و از مجموع این طرق بنا به روش اهل حدیث، قطع به صحت این حدیث پیدا خواهیم کرد.37
4. تحریف حدیث
یکی دیگر از راههای مقابله با این حدیث، که از طریق برخی محدّثان صورت گرفته، گذاشتن نام ابوبکر به جای نام علی بن ابیطالب علیهالسلام است! در حالی که در صحاح و غیر صحاح همه، روایت سدّ الأبواب را مخصوص علی بن ابیطالب علیهالسلام دانستهاند و چنان که گفته شد، راویان آن را ثقه شمردهاند.
ترمذی در صحیح38 و احمد بن حنبل در مسند،39 از ابن عباس، از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل کردهاند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دستور به بستن درها جز خانه علی علیهالسلام را صادر کرد.
اما بخاری در صحیح خود، بابی را به عنوان: «باب الخواصة و الممر فی المسجد»، باز کرده و در آن روایتی را از ابوسعید خدری از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده که در آخر آن چنین آمده است: ولکن اخوة الاسلام و مودته لایبقین فی المسجد باب الاّ سدّ الاّ باب أبیبکر40؛ اما برادری و مودت اسلام دری را در مسجد باز نمیگذارد مگر آن را ببندد، مگر در ابیبکر.
حال متعرض این جهت نمیشویم که آیا رجال و اسناد این روایت از نظر خودشان صحیح است یا نه و فرضاً تمام رجال و اسناد این روایت صحیح باشد، آیا بین این دو حدیث تناقض پیش نمیآید؟ مگر ترمذی و مسند احمد، جزء صحاح نیستند که این حدیث را مخصوص علی بن ابیطالب دانسته اند؟! پس یا باید بگوید: احادیث ترمذی و احمد، احادیث صحیحهای نیستند و یا باید حدیث بخاری را که در برابر همه صاحبان کتب صحاح و مسانید و سنن قرار گرفته است کنار گذاشته شود و آن را غیر صحیح بدانیم.
عجیب است که ابن سعد واقدی، که کتابهای خویش را در ظلّ عنایت حکومتها نوشته است، در کتاب طبقات خود، با نقل حدیثی از معاویة بن صالح، در باره بستن درها، جز در خانه ابوبکر، اهانتی به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نسبت میدهد که هرگز قابل بخشش نیست!
او به نقل از معاویة بن صالح آورده است: جمعی از مردم گفتند: حضرت درهای ما را بست و درب خلیلش را رها کرد. پس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: رسید به من آنچه شما گفتید در باب ابیبکر، به درستی که میبینم برباب ابیبکر نوری را و میبینم بر باب شما ظلمتی را.41
آیا خود قضاوت نمیکنید که: این روایت جعلی و دروغ است؟ چرا که هیچگاه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نسبت گمراهی و ضلالت به یاران خود نداده است و چگونه در اینجا آشکارا و بیپرده به تمام یاران خود و یا لااقل به کسانی که دری به مسجد باز کرده بودند، یا زبودن آن ذوب را مایه ضلالت و ظلمت میبیند.
______________________
1. مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 190.
2. راهبرد اهل سنن، ص 67.
3. مناقب ابن المغازلی، ص 307.
4 و 5. مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 190.
6. اللئالی المصنوعة، ج 1، ص 181.
7. تاریخ المدینةالمنورة، (مسعودی)، ج 1، ص 339.
8. همان، (ایهاالناس سدوا ابوابکم قبل أن ینزل العذاب...).
9. مناقب علی بن ابیطالب، ص 254.
10. مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 194.
11. نجم / 2.
12. اللئالی المصنوعة، ج 1، ص 181.
13. خصائص، نسائی، ص 13.
14. مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 191.
15. احقاق الحق، ج 5، ص 569.
16. نجم / 2.
17. تاریخ دمشق، ترجمه زندگی امیرمؤمنان، ج 1، ص 277.
18. تاریخ اصبهان، ج 1، ص 291.
19. شواهد التنزیل، ج 2، ص 25.
20. تاریخ اصبهان، ج 1، ص 291.
21. فرائد السمطین، باب 6، ح 12.
22. الغدیر، ج 3، ص 205.
23. خصائص، نسائی، ص 12.
24. تذکرةالخواص، ص 52.
25. السیرةالحلبیة، ج 3، ص 347.
26. صحیح، مسلم، ج 5، ص 13.
27. همان، بخاری، ج 1، ص 120.
28. صف / 8.
29. الموضوعات، ج 11، ص 366.
30. مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 189.
31. غایةالمرام، ص 639.
32. الغدیر، ج 3، ص 202.
33ـ35. همان، ص 203.
36. همان، ص 207.
37. تاریخ دمشق، (ترجمه الامام علی بن ابیطالب)، ج 1، ص 305.
38. صحیح ترمذی، ج 5، ص 641. 39. مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 331.
40. صحیح بخاری، ج 1، ص 92. 41. طبقات، ابن سعد، ج 2، ص 227.