امیر مؤمنان علی علیهالسلام جلوه زیبای عشق و مظهر تجلّیات ربّانی است. جذبه جمالش هر عارف سالک را به وجد و شوق آورده و دل انگیزترین آهنگ و ترنّم یاد دوست را بدانها ارزانی میدارد. او چنان است که خود فرمود: «ینحدر عنّی السّیل و لا یرقی الیّ الطّیر؛ سیلاب از ستیغ من ریزان است و مرغ از پریدن به قلّه ام گریزان»(1)
آل محمّد صلی الله علیه وآله وسلم گردد که باید گفت:
«چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن»
اکنون میهمان بوستان کلمات الهی او شده و گلواژه هایی از سخنان عشق آفرینش را مرور میکنیم، باشد تا شاهد جلوهای از جذبه های جمال علوی در آیینه تمام نمای امام حسن علیهالسلام باشیم.
ایمنی بخش بودن امام علی علیهالسلام
امام حسن علیهالسلام کودکی است خردسال و سخنانش برای پدر شورآفرین و گرمابخش محفل نورانی اوست. امیرالمؤمنین علیهالسلام از او میخواهد سخنرانی کند تا کلامش را بشنود. خانواده اش به دستور حضرت آماده گوش فرا دادن به سخنانش میشوند. حضرت خطبه را با این کلمات آغاز میکند و میفرماید: «الحمدلله الواحد بغیر تشبیه، الدائم بغیر تکوین القائم بغیر کلفة» تا بدان جا که میفرماید: امّا بعد فانّ علیّا بابٌ من دخله کان آمنا، و من خرج منه کان کافرا اقول قولی هذا و استغفر اللّه العظیم لی و لکم؛(2) علی علیهالسلام دری است که هر کس داخل آن گردد، ایمنی خواهد یافت و آن کس که از آن خارج گردد، کافر گردد. این سخن را میگویم و برای خود و شما از خدای بزرگ آمرزش میخواهم.» در این هنگام امام علی علیهالسلام به پا خاست و بین دو چشم او را بوسید و فرمود: «ذریّة بعضها من بعض و اللّه سمیعٌ علیم؛(3) فرزندان و دودمانی که (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت) بعضی از بعض دیگر گرفته شدهاند و خداوند شنوای داناست.»
دروازه شهر دانش
امام مجتبی علیهالسلام در یکی دیگر از سخنرانیهای دوران کودکی خویش از امام علی علیهالسلام به عنوان باب و دروازه شهر علم پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم یاد میکند و میفرماید: «ایّها الناس سمعت جدّی رسول اللّه صلی الله علیه وآله وسلم یقول: و انا مدینة العلم و علّیٌ بابها و هل یدخل المدینة الاّ من بابها؛ ای مردم از جدّم پیامبر خدا شنیدم که میفرمود: و من شهر علم هستم و علی علیهالسلام درِ آن شهر، و آیا به شهری جز از دروازه آن میتوان وارد شد.» (4)
ابّهت علوی
امام حسن علیهالسلام علاقه فراوان به مسجد و شنیدن وحی از رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم داشت. هنگامی که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به مسجد میرفت و آیات الهی را برای مردم میخواند، او با اشتیاق تمام آنها را حفظ مینمود و زودتر از پدر بزرگوارش امام علی علیهالسلام به خانه میآمد و آنها را برای مادرش حضرت صدّیقه علیهاالسلام تلاوت مینمود. هر زمان امیر مؤمنان علیهالسلام به خانه میآمد،مشاهده میکرد که زهرای مرضیّه علیهاالسلام از آیات تلاوت شده در مسجد مطلع است. علت آن را از همسرش جویا شد. معلوم شد که امام حسن علیهالسلام آنها را برای مادرش تلاوت نموده است.
حضرت در یکی از روزها تصمیم گرفت خود را از مقابل دیدگان امام مجتبی علیهالسلام پنهان کند، تا چگونگی تلاوت آن حضرت را بشنود. امام حسن مجتبی علیهالسلام طبق معمول میخواست آیات را بخواند امّا اضطراب و لکنت زبان بر آن حضرت عارض گشت. فاطمه زهرا علیهاالسلام متعجب شد و علت آن را پرسید. فرزندش پاسخ داد: «لاتعجبین یا اماه فاِنَّ کبیرا یسمعنی؛ ای مادر! تعجب نکن. شخصیتی بزرگ سخنان مرا میشنود.»
در روایتی دیگر فرمود: «یا امّاه قلّ بیانی و کلّ لسانی لَعلّ سیّدا یَرعانی؛ ای مادر! بیانم ناتوان شد و زبانم را لکنت گرفته است. مثل این که آقایی مرا زیر نظر گرفته است.» در این زمان امام علی علیهالسلام ظاهر شد و او را بوسید.(5)
جهاد و زهد امام علی علیهالسلام
سال 40 هجری است. جامعه اسلامی سوگمند شهادت امام علی علیهالسلام است. دوستداران اهل بیت علیهمالسلام جهت رهبری امت چشم به سوی فردی از خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دوخته اند. ابن عباس به سوی مردم آمد و گفت: «امیر مؤمنان به سرای آخرت سفر نمود و فرزندش حسن بن علی علیهالسلام را جانشین خود قرار داد. اگر دوستدارش هستید به سوی شما آید.»
مردم گریستند و خواستار آمدن سبط اکبر شدند. پس آن حضرت به سوی مسجد با جامه سیاه حرکت نمود.
مردمان از هر سوی به مسجد آمدند و جمعیت بسیاری در آنجا گرد هم آمدند. در این زمان حضرت بر منبر رفت و پس از حمد و سپاس الهی و درود بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «در این شب مردی جهان را وداع گفت که نه پیشینیان در اطاعت الهی از وی پیشی گرفتند و نه آیندگان توان رسیدن به آن را خواهند داشت. او همراه رسول گرامی اسلام جهاد نمود و خود را سپر بلای آن وجود مقدس قرار میداد و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم پرچم جهادی خویش را بدو میسپرد. پس جبرئیل از طرف راست و میکائیل از جانب چپ او را محافظ و یاور بود. هر گز از جنگ روی بر نتافت تا خداوند او را بر دشمنان نصرت و پیروزی میبخشید. او در شبی وفات کرد که عیسی بن مریم در آن شب به آسمان رفت و یوشع ابن نون وصی موسی رحلت نمود و از زر و سیم دنیا چیزی باقی نگذاشت جز هفتصد درهم که از عطایای او زیاد آمده بود و تصمیم داشت که با آن خادمی برای اهل خویش ابتیاع کند.
چون سخنش بدین جا رسید، بغض گلویش را فشرد. پس بگریست و مردمان نیز بگریستند.(6)
انسانهای پشیمان
آنها که امام معصوم را تنها گذاشتند و به هنگام نیاز اسلام، به استراحت و خواب ناز فرو رفتند، قبل از آخرت و خذلان الهی در این دنیا شرمسار گشته و قبل از دیگران، خود به سرزنش خویش پرداختند.
این عبرتی است برای همه آنهایی که چشم بصیرت داشته و دارند و گذشته را چراغ راه آینده خویش قرار میدهند. امام مجتبی علیهالسلام عده ای از این نادمان و پشیمان شدگان را که از اطاعت قرآن ناطق، امام علی علیهالسلام سر باز زده بودند، نام میبرد و در نامهای به معاویه مینویسد: «اگر کسی بپرسد که آن پشیمان برخاسته و پشیمان نشسته کیست؟ گوییم: یکی از آنها زبیر است که چون عهد شکنی نمود و در جنگ جمل حاضر شد، امیر مؤمنان علیهالسلام اشتباه و باطل بودن زبیر را یادآور شد و روشن ساخت که آنچه زبیر به رسول گرامی اسلام نسبت میدهد نادرست است.
پس از آنکه زبیر از جنگ برگشت، اگر با توبه واقعی به بیعت پیشین خویش وفا مینمود، عهدشکنی اش مورد عفو و گذشت واقع میشد اما او در ظاهر اظهار ندامت مینمود و باطن را خدای دانا میداند.
دیگری عبد الله بن عمر است که هر گاه او را اندوهی فرا میگرفت، میگفت: هرگز بر چیزی همانند نجنگیدن در رکاب امام علی علیهالسلام متأسف و غمگین نیستم و افسوس میخورم که چرا علیه گروه متجاوز به همراه امام مبارزه ننمودم.
دیگری عایشه است که هر گاه یادآور جنگش با امام علی علیهالسلام میشد، میگفت: سوگند به خدا اگر از رسول خدا بیست پسر آورده بودم که هر یک همانند عبد الرحمن بن حارث بودند، و مرگ همگی آنان فرا میرسید یا دستخوش تیغ و تیر میشدند، بر من آسانتر بود از این که بر علی علیهالسلام خروج کردم و شکایت آن را فقط به خدا میبرم.
دیگری از آن شرمساران، سعد بن وقّاس است. چون به او خبر رسید که علی علیهالسلام (در جنگ خوارج) ذو الثّریّة را کشته است ـچنان که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خبر داده است ـ بر کردار خویش اندوهگین شده، دچار اضطراب و نگرانی شد و گفت: «والله لو علمتُ انَّ ذلک کذلک لَمِشیتُ اِلیه وَ لَو حَبوا؛ به خدا سوگند اگر این روز را میدانستم، به سوی علی علیهالسلام میشتافتم اگر چه با سر و سینه راه را میپیمودم.»(7)
اگر با علی علیهالسلام بیعت میشد؟
امام مجتبی علیهالسلام در نامها ی که به معاویه مینویسد، به خسارت جامعه اسلامی در اثر عدم بیعت یا بیعت شکنی با امام علی علیهالسلام پرداخته و میفرماید: «سوگند به خدای اگر آن گاه که پیغمبر از جهان رحلت فرمود، مردم با پدر من بیعت مینمودند، آسمان باران خویش را بر آنها میبارید و زمین برکات خود را بدانها عطا مینمود. دیگر تو ای معاویه! در خلافت طمع نمیکردی. ولی چون خلافت از سرچشمه اصلی اش جدا شد، قریش در آن به نزاع برخاستند تا جایی که طُلقا و فرزندانشان ـ که تو و اصحابت هستی ـ بدان طمع نمودند. با این که پیامبر گرامی اسلام فرمود: هیچ ملتی حکومت خویش را به افراد ناشایست واگذار ننمود، با این که در میان آنها دانشمندتر از او وجود داشت، جز آن که کارشان به سوی تباهی رفت، مگر آن که از آنچه کردهاند، بازگردند.
سپس در ادامه میفرماید: در حالی امت، پدرم را رها نمودند که از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنیده بودند که فرمود: «تو از برای من چنان هستی که هارون از برای موسی بود، جز این که بعد از من پیامبری نیست.» و خود شاهد بودند که رسول خدا پدرم را در غدیر خم به خلافت نصب نمود و دستور داد که حاضران به غایبین این خبر را برسانند.»(8)
فلسفه سکوت امام علی علیهالسلام
یکی از حوادث تلخ و جان فرسایی که امام علی علیهالسلام با آن روبرو بود، سکوت بیست و پنج ساله آن حضرت است. امام علیهالسلام در نهج البلاغه میفرمایند: «صبرتُ و فی العین قذی و فی الحلق شجی؛ صبر پیشه نمودم همانند فردی که در چشم او خاشاک و در گلویش استخوان باشد.»(9)
از دیگری می آید.(10)
دفاع از امام علی علیهالسلام
عدّهای همانند مغیرة ابن شعبه، عمرو ابن عاص و ولید ابن عقبه از معاویه خواستند تا مجلسی ترتیب دهد که در آن حسن ابن علی علیهالسلام حضور داشته باشد و به گمان خود او را تحقیر کنند. پس از تشکیل مجلس هر کدام به گونهای از امام علی علیهالسلام بدگویی نموده وبه آن حضرت اهانت کردند. امام حسن علیهالسلام با بیانی شیوا به آنان پاسخ داد و جلوه هایی زیبا از زندگی پر افتخار پدر بزرگوارش را بیان نمود. در بخشی از آن چنین میخوانیم:
«هان ای معاویه! ابتداء شرح حال تو را به کمتر از آنچه هستی، میگویم: شما را به خدا سوگند میدهم! آیا میدانید این فردی را که به او دشنام دادید، کسی بود که بر دو قبله نماز خواند ولی تو ای معاویه هر دو را گمراهی میدانستی و بت لات و عزّی را میپرستیدی. دیگر آن که او فردی بود که دو بیعت نمود: یکی بیعت رضوان و دیگری بیعت فتح و تو ای معاویه! در یکی کافر بودی و در دیگری عهد شکن.
علی علیهالسلام کسی بود که شما را در جنگ بدر در حالی دیدار کرد که با او پرچم رسول خدا و مؤمنان بود ولی با تو ای معاویه پرچم مشرکین بود که بت لات و عزّی را میپرستیدی و جنگ با رسول خدا و مؤمنان را واجب میشمردی و همین طور در جنگ احد و احزاب او پرچم دار پیامبر بود و تو پرچمدار مشرکان.»(11)
است.»(12) همگی اهل مسجد گفتند: آمین.
الحدیدم، نیز میگویم آمین.»(13)
امام مجتبی علیهالسلام و حدیث غدیر
غدیر سند محکم و دلیل روشنی است که ائمه بر آن تأکید داشته و در مناظرات خویش بدان احتجاج مینمودند. علامه امینی در کتاب الغدیر، از اهل سنت احتجاجی را نقل میکند که در آن امام مجتبی علیهالسلام به حدیث غدیر استناد نموده و فرمود: «ما از اهل بیتی هستیم که خداوند ما را به اسلام گرامی داشته و برگزیده و ما را از هر گونه پلیدی، پاک و پاکیزه ساخته است. از آن هنگام که مردم دو فرقه شدند، خداوند ما را در بهترین آن دو قرار داد تا به جدّم محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسید. چون او را به رسالت برگزید و کتاب خویش را بر او نازل نمود، به او دستور داد تا مردم را به سوی خدا دعوت کند. پدرم اول کسی بود که خدا و رسول را اجابت نمود و اول کسی بود که ایمان آورد و خدا و پیامبرش را تصدیق نمود. خداوند در قرآن میفرماید: «اَفَمَن کانَ علی بَیِّنَة من ربّه و یتلوه شاهدٌ منه»پس جدّ من، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، است که دارای بیّنه و دلیل روشن از جانب پروردگارش است و پدرم تلاوت کننده و شاهدی از سوی اوست.
این امت شنیده است که جدّم فرمود: هیچ امتی حکومت را به مردی که دانشمندتر از او در میان مردم است، واگذار نمیکند، جز آن که کار آنان به سوی تباهی خواهد رفت. تا آن زمان که از آنچه انجام دادهاند، برگردند و شنیدند که جدّم به پدرم میفرمود: «نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسی است جز آن که بعد از من پیامبری نیست» و نیز دیدند و شنیدند که دست پدرم را در غدیر خم گرفت و برای آنان گفت: «هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. پروردگارا هر کس که علی علیهالسلام را ولیّ و دوست خویش بگیرد، دوستدارش باش و دشمن دار هر آن کس که علی علیهالسلام را دشمن بدارد.»(14)
پاکیها و نوید دهنده امن و امان انسانی بوده باشند.
________________________________________
1-نهج البلاغة (فیض الاسلام) خطبه سوم معروف به شقشقیّه.
2-بحار الانوار، ج 43، ص 350.
3-آل عمران/ 34.
4- ینابیع المودّة، ج 1، الباب الرابع عشر، ص 220.
5- بحار الانوار، ج 43، ص 338.
6- همان، ص 362.
7- ناسخ التواریخ، بخش امام حسن مجتبیـ7ـ، ج 1، ص 222.
8- بحار الانوار، ج 44، ص 63.
9- نهج البلاغه، خطبه سوم معروف به شقشقیة.
10- بحارالانوار، ج 44، ص 63.
11- همان، ص 74.
12- احتجاج، ص 145 ـ بحار الانوار، ج 44، ص 90.
13- به نقل از ناسخ التواریخ، بخش امام مجتبیـ7ـ، ج 1، ص 234
14- الغدیر، ج 1، ص 198-197.