امیرمؤمنان علی علیه السلام در مدت کوتاه خلافت ظاهری خود گرفتار سه جنگ داخلی شد که علاوه بر تلفات و خسارتهای انسانی فراوان، آن حضرت را از اصلاح اموری که در دوران خلفای پیشین پدید آمده بود بازداشت و اثرات انحرافی و بهره برداری منفی سیاست بازان اموی از این نبردها برای همیشه به جای ماند .
درباره تلفات انسانی این سه جنگ آمارهای مختلفی ارایه شده که مجموع آنها نشانگر بالا بودن رقم کشته های این نبردهاست . کتب تاریخی رقم کشته شدگان مجموع این نبردها را حدود 150 هزار تن ذکر کردهاند; (جمل از ده هزار تا سی هزار نفر، صفین از هفتاد هزار تا 110 هزار و نهروان 4009 نفر .) نگاه ابتدایی به این آمار، مبالغه آمیز بودن و نادرستی آن را به ذهن متبادر میسازد . مشکل اینجاست که بسیاری از این عددها را منابع دست اول و معتبر تاریخ اسلام گزارش کردهاند و راه را برای بررسی و تحقیق دشوارتر نمودهاند . ضمن این که روش موردشناسی و برگرداندن روایات مورخان به یک منبع، به سادگی امکانپذیر نیست، زیرا اعداد و ارقام به قدری آشفته و گوناگون است که ایجاد اشتراک میان آنها و ارجاع آنها به یک گزارش به راحتی ممکن نیست . در عین حال، با وجود گزارش های فراوان و ارقام گوناگون، امکان دستیابی به رقمی مناسب منتفی نیست .
هدف اصلی این تحقیق، جستوجوی آمار درست این سه نبرد، از میان گزارش های آماری فراوان است و فرضیه این است که در رقمهای داده شده زیاده گویی وجود دارد . برخی از پرسش های موجود در این رابطه عبارتند از: علت اختلاف در آمار چیست؟ در صورت درستی فرضیه، انگیزه مورخان و راویان از مبالغه چه بوده؟ آیا شرایط عمومی آن زمان (همچون جمعیت، منطقه نبرد، تعداد جنگجویان و) . . . با آمار مشهور تناسب دارد؟ آیا همه عددها مربوط به کشتگان استیا مجروحان نیز به عنوان تلفات و جزء کشتگان به حساب آمدهاند؟
زدودن چهرهای خونریز از دوران خلافت علوی و شخص امیرمؤمنان علیه السلام ضرورت این تحقیق را روشن مینماید . این گفتار در سه بخش به بررسی سه جنگ جمل، صفین و نهروان میپردازد .
جنگ جمل
برای بررسی آمار تلفات این جنگ لازم استبه مراحل مختلف این نبرد توجه شود . این مراحل عبارتنداز: حرکت اصحاب جمل از مکه و پیوستن قبایل بصره به آنان; حرکت امام از مدینه و پیوستن گروه هایی در میان راه به ایشان; تعداد کوفیانی که در ذوقار به سپاه امام پیوستند; تلفات جنگ جمل کوچک; و بررسی جنگ اصلی جمل .
بنا به نقل بلاذری، طبری و شیخ مفید، یعلیبن امیه (منبه) چهارصد شتر به طلحه و زبیر داد که مردم بر آن سوار شدند و راه افتادند . (1) مسعودی تعداد سواران را ششصد نفر آورده (2) و طبری علاوه بر این مطلب، گفته است: «غیر از آنان که بر شتران سوار شدند عدهای هم خود مرکب داشتند و در مجموع هزار نفر با طلحه و زبیر راه افتادند» . (3) اما بلاذری مجموع آنان را نهصد و در نسخه ای از کتابش هفتصد نفر ذکر کرده است; (4) ولی هر دو مورخ (بلاذری و طبری) از ابومخنف و زهری روایت کردهاند که مجموع سپاه عایشه از اهل مکه و مدینه و کسانی که به آنان پیوستند سه هزار نفر شدند . (5) شیخ مفید از شمار کل سپاهیان جمل سخنی به میان نیاورده است . پس تا این مرحله، مطابق همه روایات، بیش از سه هزار نفر در سپاه جمل حضور نداشته اند .
در گزارش های تفصیلی مورخان درباره تعداد افراد سپاه جمل در بصره رقم قطعی به چشم نمیخورد، ولی آن چه شهرت یافته و طبری هم از سیهزار نفر سخن گفته است، (7) اما این که مراد او از این رقم، سپاهیان جمل باشد با ابهام و تردید جدی روبروست و در عبارت او تصریحی بر این مطلب وجود ندارد و اگر این احتمال را تقویت کنیم که دیگران نیز این رقم را از طبری گرفتهاند موضوع با تردید بیشتری مواجه خواهد شد . بنابراین، پذیرش این عدد به عنوان آمار قطعی سپاه عایشه بسیار جای تامل دارد .
از آن جا که نیروهای کمکی در دو راهی کوفه و بصره، در محلی به نام ذیقار، به امام پیوسته اند و درباره تعداد آنان اختلاف نظر فراوان وجود دارد، از این رو ابتدا درباره آمار همراهان آن حضرت تا پیش از رسیدن به ذیقار سخن میگوییم .
بنابه نقل بیشتر مورخان و گزارشهای مستند آنان، امام علیه السلام با حدود هفتصد نفر همراه، از مدینه راه افتاده و در راه نیز عدهای به آن حضرت پیوستند . بلاذری به نقل از ابومخنف و طبری در دو روایت از طلحةبن اعلم و محمد حنفیه، همچنین مسعودی و شیخ مفید گفتهاند که امام با هفتصد نفر همراه از مدینه بیرون آمد . (8) ضمن این که برای اثبات این مطلب اگر روایتی جز روایت محمد حنفیه هم نبود باز کفایت میکرد، چون او خود در این نبرد حضور داشته است . اما علاوه بر اینها، گزارش دیگری از طبری که میگوید وقتی امام از ربذه حرکت کرد هفتصد و شصت نفر همراه او بودند نیز این رقم را تایید میکند . (9) یداستشصت نفر اضافی، در میان راه مدینه تا ربذه به آن حضرت پیوستهاند .
یعقوبی در گزارش غیر مستندی، همراهان مدنی امام را چهارصد نفر ذکر کرده (10) که با توجه به کلمه «راکب» میتوان گفت مراد یعقوبی سواره نظام امام بوده نه تمام همراهان ایشان .
در این میان روایت دیگری وجود داد که خلیفةبن خیاط از مردی اسلمی نقل کرده که گفته است: «از ما - اهل مدینه - با امام چهارهزار نفر همراه بود» . (11) این گزارش به فرض صحت نمیتواند مقابل روایت مشهور هفتصد نفر بایستد، چون راوی نگفته است که هنگام حرکت از مدینه چهارهزار نفر بودیم بلکه مجموع یاران مدنی آن حضرت را گفته که به احتمال زیاد بیشتر آنان از کوفه بوده اند . این مطلب شبیه گزارشی است که خلیفه و دیگران داده و گفته اند در روز جنگ جمل هشتصد نفر از انصار و چهارصد نفر از شاهدان بیعت رضوان در کنار امام بودند، (12) که باید گفت این افراد در ذیقار به امام پیوسته اند نه اینکه از مدینه همراه او حرکت کرده باشند .
اما طبری درباره رقم کسانی که بیرون از مدینه و پیش از ذیقار به امام پیوستهاند چنین میگوید: «وقتی آن حضرت به منطقه فید رسید قبایل اسد و طی نزد او آمده، آمادگی خود را اعلام کردند» . (13) یعقوبی، مسعودی و شیخ مفید شمار آنها را ششصد نفر بیان کردهاند . (14) همچنین گفته میشود دو هزار نفر دیگر از اطراف به امام پیوستهاند که با توجه به دیگر گزارشها، این رقم را باید مربوط به بعد از ذیقار دانست . (15) به هر حال، آن چه از منابع به خوبی استفاده میشود این است که امام تا محل ذیقار نیروی زیادی در اختیار نداشته است . و گزارشهای زیادی درباره نگرانی آن حضرت از کمبود نیرو در منابع وجود دارد . (16) اعزام پیدرپی نزدیکانی چون محمدبن ابیبکر، محمدبن جعفر، هاشم مرقال، ابنعباس، مالک اشتر، عمار و بالاخره امام حسن علیه السلام به کوفه نیز نشانگر آن است که امام همراهان خود را برای نبرد با سپاه بصره کافی نمیدانسته و در صدد یاری خواستن از مردم کوفه بوده است . خوشحالی آن حضرت از رسیدن سپاه کوفه (17) نیز تایید دیگری بر این مطلب است .
ذیقار محلی میان راه کوفه و بصره است که امام علی علیه السلام پیش از رفتن به سوی بصره در آنجا توقف کرد و با نیروهای کمکی کوفه سپاه خود را تقویت نمود . مورخان میگویند چون آن حضرت به پیمان شکنان دست نیافت از ربذه کسانی را برای جذب نیرو به کوفه فرستاد . عده زیادی به کوفه رفتند ولی هر بار ابوموسی از تجهیز مردم کوفه جلوگیری کرد تا این که مالک اشتر، امام مجتبی علیه السلام و عمار یاسر مردم را به راه انداختند . آنچه مورد اتفاق مورخان است این است که نیروهای کمکی در منطقه ذیقار به امام پیوستهاند; ولی آن چه شدیدا محل اختلاف استشمار این نیروهاست; مثلا طبری درباره شمار کوفیان هفت روایت آورده که هر کدام رقمی را به دست میدهد . آن چه کار را مشکلتر کرده، روایات مشابهی است که آمار متفاوتی در آنها ذکر شده است; (مانند گزارشهای مربوط به پیشگویی امام درباره عدد نیروهای کوفی .) از آنجا که بیشترین افراد سپاه امام در جنگ جمل را کوفیان تشکیل میدادند بررسی این اختلافات برای پاسخ به سؤال اصلی این تحقیق لازم و راهگشا میباشد . اکنون همه اقوال مربوط به آمار نیروهای کمکی کوفه را که در ذیقار به امام پیوستهاند . از نظر میگذرانیم:
شیخ مفید به نقل از نصربن مزاحم آورده است که امام علیه السلام به ابنعباس فرمود: از کوفه 6600 نفر خواهند آمد . (18) ابن ابی الحدید از ابومخنف نقل کرده که امام به ابنعباس فرمود: از کوفه 6560 نفر خواهند آمد . (19) طبری گزارشهای متعددی آورده که رقم نیروهای کوفه را پنج هزار، هفت هزار، هفت هزار و دویست، نه هزار و ده هزار نفر میداند . (20) همچنین او از ابومخنف روایت کرده که ابوطفیل در ذیقار شنیده است که امام فرمود: از کوفه 12001 نفر خواهند آمد . (21) خلیفةبن خیاط میگوید: بین شش هزار تا هفت هزار نفر از کوفه آمدند . (22) مسعودی و ابنابی الحدید در گزارش هایی غیر از آن چه پیشگویی امام را دربر دارد، رقم 6560 تا هفت هزار را ذکر کردهاند . (23) اما بلاذری گفته است: از کوفه هزار نفر و به قولی دوازده هزار نفر به ذیقار آمدند . او همچنین عدد نه هزار را از محمد حنفیه نقل کرده است . (24) دینوری و ابناعثم نیز کوفیان را 9200 و 9650 نفر گزارش کردهاند . (25) در کتاب سلیمبن قیس رقم پیشگویی امام یازده هزار نفر است . (26)
به نظر میرسد اختلاف درباره نیروهای کمکی کوفه به خاطر این است که آنان در چند مرحله به ذیقار آمدهاند . این ورود تدریجی از مجموع گزارشها و طولانی شدن درنگ امام در ذیقار (27) و تعدد فرستادگان آن حضرت به کوفه استفاده میشود . مورخان هم گفته اند مردم کوفه برخی از راه آبی و برخی از راه زمینی به ذیقار آمدند . (28) اختلاف در رقم پیشگویی شده از سوی امام علیه السلام را نیز باید به همین جهت دانست . البته اشتباه در نقل اعداد از سوی راویان و مورخان را نیز نباید از نظر دور داشت .
اما مجموع این نیروها بین نه تا ده هزار نفر ترجیح داده میشوند . این رقم را بلاذری - در سه جا - طبری، ابناعثم و دینوری نقل کردهاند . (29) کمی این رقم را باید به حساب تردید مردم کوفه برای جنگ با همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و دو صحابی او و کار شکنیهای ابوموسی اشعری و دیگر قاعدین گذاشت و در نظر داشت که این اولین رویارویی دو گروه مسلمان، آن هم صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله بود که بسیاری از جنگجویان با هم قبیله خود هماورد میشدند . به همین جهتبود که وقتی امام تصمیم به مقابله با اصحاب جمل گرفت و از مردم کوفه کمک خواست مدتی طولانی در ذیقار ماند (30) و بارها و بارها برای کوفیان پیک فرستاد . با انضمام این نه یا ده هزار نفر به دو یا سه هزار نفری که از مدینه با امام همراه بوده یا پیش از ذیقار به آن حضرت پیوستهاند رقم دوازده هزار نفری که در برخی گزارشها، مجموع سپاه امام تا بصره دانسته شده است تکمیل میشود .
مطلبی که باقی میماند، تکرار رقم دوازده هزار نفر است که به نظر میرسد راویان و مورخان در نقل آن در مراحل مختلف افراط کرده اند; مثلا رقم کوفیان را دوازده هزار، رقم کل سپاه امام را دوازده هزار و رقم جنگجویان پس از واقعه جمل را هم دوازده هزار نفر ذکر کردهاند . علت این مطلب را میتوان تقدسی دانست که درباره عدد دوازده هزار نفر سپاه از برخی روایات استفاده میشود . از این جمله روایتی است که کلینی و ابن ابی الحدید نقل کردهاند: «لشکری که دوازده هزار نفر باشد شکست نمیخورد» . (31) مشکل دیگر این عدد تناقض آن با گزارش هایی است که مجموع سپاه امام را دوازده هزار نفر میداند . بنابراین، شایسته است رقم مشهور حدود نه هزار نفر را درباره کوفیانی که در ذیقار به امام علیه السلام پیوسته اند ترجیح دهیم; چون روایات متعددی آن را بیان کرده اند و این رقم به اضافه همراهان قبلی امام علیه السلام و کسانی که پس از ذیقار به امام پیوستهاند رقم دوازده هزار نفر را تکمیل میکند .
آن چه درباره تعداد افراد سپاه امام در جنگ جمل مشهور است آمار بیست هزار نفر میباشد . (32) اما شیخ مفید گفته است: امام پیش از جنگ، سپاه خود را آرایش داد که مجموع سواران و پیاده نظام شانزده هزار نفر شد . (33) این نقل مفید با روایت دیگری که پیشتر از امام باقر علیه السلام نقل کرده به خوبی تایید میشود . در آن روایت، حضرت فرموده است: امام با دوازده هزار نفر به خریبه (نزدیک بصره) رسید که عمار فرمانده هزار نفر میمنه و مالک فرمانده هزار نفر میسره و خود امام فرمانده ده هزار نفر بود . (34) اگر گروههای الحاقی و قبایل بصره را هم در نظر بگیریم همان رقم شانزده هزار تکمیل خواهد شد . (35)
حال اگر عدد بیست هزار را هم بپذیریم پا را از آن فراتر نخواهیم گذاشت . ولی در عین حال، سخن شیخ مفید با سیر کلی گزارشهای جمل تناسب بیشتری دارد که این ویژگی در عدد بیست هزار نیست .
آمار کشتگان جنگ جمل:
متاسفانه در این قسمت نیز اختلاف زیادی وجود دارد و بسیاری از نقلها بدون سند و با تعبیر «گفتهاند» ، «گفته میشود» و «الله اعلم» آمده که نشانه دقیق نبودن آمار کشتگان است .
این رقمها عبارتنداز: شش هزار، هفت هزار، ده هزار، دوازده هزار، سیزده هزار، چهارده هزار، پانزده هزار، بیست هزار، بیست و پنج هزار، سی هزار . که از این میان به اختلاف اقوال، چهارصد، پانصد، هزار، هزار و هفتصد یا پنج هزار کشته از سپاه علوی بود هاند و پنج هزار، هشت هزار، نه هزار، ده هزار، دوازده هزار، هفده هزار یا هیجده هزار از سپاه مقابل کشته شدهاند . اما هیچ یک از این گفته ها از محاسبه دقیق و بیان جزئیات برخوردار نیست و گاه از رقم کل سپاهیان نیز بیشتر است! (36) از اینرو بهترین راه برای محاسبه تلفات جمل، بررسی جزئیات این رویداد و آمار جزئی است که درباره کشتگان داده شده است .
پیش از جنگ اصلی جمل، میان پیمان شکنان و مردم بصره درگیریهایی رخ داده و عدهای در این نبردها کشته و زخمی شدهاند . اولین درگیری، میان فرماندار بصره (عثمانبن حنیف) و سپاه طلحه و زبیر روی داد که سپاه را ناچار به عقب نشینی کرد . مورخان از تلفات این رویداد سخن نگفتهاند و تنها شیخ مفید گفته است که 500 نفر از عبدالقیس و عدهای از دیگر قبایل مجروح شدند . (37) ابن ابیالحدید هم به نقل از ابومخنف به مجروحان اشاره کرده است . (38) پس از این زد و خورد، میان عثمان و بیعت شکنان قرارداد صلح امضا شد، اما طلحه و زبیر که از رسیدن سپاه امام در هراس بودند شبانه به بیتالمال و فرمانداری حمله کردند که به گفته مورخان، در این شبیخون بین چهل تا هفتاد نفر از پاسداران بیت المال و نیروهای انتظامی شهر کشته شدند . (39) در این مرحله بود که عثمانبن حنیف دستگیر و شکنجه شد .
با این که بیشتر مورخان از جمله ابومخنف، تعداد نگهبانان را چهل نفر میدانند، اما در جایی دیگر میگوید: «صعقب گفته است آنان چهارصد تن بودند» . (40) بلاذری هم گفته او را پس از گزارش عدد چهل تایید میکند . (41) ولی این سخن که تنها از قول ابومخنف در شرح نهج البلاغه آمده، با گزارشهای دیگر او تناقض دارد و از آن جا که روایات متعددی عدد چهل را تایید میکند باید گفت در این گزارش راوی عدد چهارصد به اشتباه افتاده است . اما علت اختلاف در اعداد چهل، پنجاه و هفتاد را میتوان از سخن مسعودی که میگوید: «هفتاد نفر کشته شدند که پنجاه تن از آنان گردن زده شدند» دریافت . (42)
پس از این پیمان شکنی و کشتار، حکیمبن جبله به اتفاق گروهی از هواداران فرماندار بصره بر سپاه طلحه و زبیر یورش برد و درگیری سوم که جمل اصغر (×× نام گرفت آغاز گردید . متاسفانه آمار این درگیری نیز گاه با آمار درگیریهای پیش آمیخته شده است، به خصوص این که حکیم در حمله اول هم در کنار عثمانبن حنیف نقش مهمی ایفا نموده است . ابن ابی الحدید به نقل از ابومخنف میگوید: «همه یاران حکیم که سیصد تن بودند کشته شدند» . (43) طبری شمار کشتگان این حمله را هفتاد نفر میداند . (44) اما خلیفه و شیخ مفید با اشاره به هفتصد نفر یار حکیم تنها از شهادت او و برادرانش سخن گفته اند و شیخ مفید اضافه کرده است که پس از شهادت آنان مردم پراکنده شدند . (45)
بنابر آن چه گفته شد و به سبب آشفتگی زیاد درباره تلفات این سه درگیری، دستیابی به رقم صحیح، مشکل و گاه ترجیح بدون دلیل است . اما آن چه را می توان قطعی دانست تعداد چهل تا هفتاد کشته شبیخون به دارالاماره است . دیگر گزارش های پراکنده و منحصر به فرد درباره تلفات این درگیری ها قابل تامل است; مثلا طبری در یک روایت آورده است که فرستاده امام به طلحه و زبیر گفت: شما ششصد تن از اهالی بصره را کشتید . (46) این روایت را تنها طبری آورده، در حالی که در هیچ یک از گزارشهای مربوط به حوادث بصره چنین عددی نیامده است، یا مجموع تلفات این درگیری ها به این عدد نمی رسد .
از تلفات سپاه عایشه در این زد و خوردها سخنی در میان نیست . شاید به دلیل آن که آنان در مرحله اول عقب نشینی کرده و در حمله دوم غافلگیرانه عمل کردهاند و در درگیری سوم هم به پیروزی دست یافته اند، تلفات قابل توجهی از ایشان برجای نمانده باشد . اما در نبرد اصلی که یک روز یا یک و نیم روز به درازا کشید، (47) حداکثر کشتههای سپاه جمل را باید حدود شش هزار و کشته های سپاه امام را حدود هزار نفر تخمین زد و دیگر آمار موجود را مبالغه آمیز و نادرست دانست; چون اگر چه مورخان ارقام بالایی را گزارش کرده اند، اما وقتی به شمارش ریز کشته ها و بیان تلفات قبایل مختلف - که بیشترین تلفات را در این نبرد داشته اند - میپردازند از چهار هزار یا پنج هزار نفر تجاوز نمیکنند . خلیفه در این رابطه گفته است: «ازد دو هزار و پانصد و بنیضبه هشتصد کشته داد» . (48) یعقوبی مجموع کشته ها را 4700 نفر نوشته و بلاذری با اختلاف کمی از خلیفه 1500 نفر از بنی تمیم و بکربن وائل را اضافه کرده است . (49) طبری کاملترین گزارش کشته های قبایل را اینگونه آورده است: «ازد: دو هزار نفر; مضر: دو هزار نفر; قیس: پانصد نفر; بنوتمیم: پانصد نفر; بنوضبه: هزار نفر; بکربن وائل: پانصد نفر; سایر یمنیان: پانصد نفر; بنی ذهل: سی وپنج نفر و بنوعدی هفتاد نفر» . (50) خلیفه نام چهل و پنج نفر از کشتگان را ذکر کرده و گفته است طاحیه و جهاضم هر کدام وی رقم تلفات سپاه امام را در دو روایت چهارصد تا پانصد نفر دانسته است . (52) مسعودی، سبطبن جوزی و ابن کازرونی رقم هزار نفر را ذکر کرده اند . (53) ابن شهرآشوب از کلبی روایت کرده که از پیاده نظام لشکر امام هزار نفر و از سواره نظام هفتاد نفر به شهادت رسیدند . (54) اربلی و ابن صباغ هم رقم 1070 را آوردهاند که پیداست اشاره به روایت کلبی داشته اند . (55) ابن اعثم شهدای جمل را هزار و هفتصد نفر نوشته است . (56) بالاترین رقم مربوط به شهدای سپاه امام را طبری در گزارشی دیگر و مسعودی در کتاب دیگر خود، پنج هزار نفر دانستهاند، ولی این رقم با دیگر گزارش ها و ارقام جزئی این دو مورخ سازگار نیست . (57) بنابراین، رقم پانصد تا هزار نفر که شهرت بیشتری دارد صحیح تر به نظر میرسد و اگر آن را نپذیریم، بیش از آن چه ابن اعثم گفته - یعنی 1700 نفر - قابل تایید نیست . البته ممکن است ابن اعثم نیز همان 1070 نفر را در نظر داشته است .
با توجه به آن چه گذشت روشن شد که درباره تعداد تلفات جنگ جمل دوگونه آمار داده شده است: یکی آمار بی حساب که جزئیات را بیان ننموده و فقط ارقامی را گزارش کرده است که گاه این ارقام با هیچ کدام از گزارش های تفصیلی تناسب ندارد . دوم، آمار ریز کشتگان قبایل و گاه بیان نام آنها . اگر آمار کل سپاهیان دو طرف را در نظر بگیریم در می یابیم بسیاری از آن چه درباره تلفات گفته شده، نادرست خواهد بود . پیشتر گفته شد که بیشترین رقمی که درباره سپاه جمل در دست است سی هزار و بیشترین رقم درباره سپاه امام علیه السلام بیست هزار نفر است . با این حساب هیچ گاه نمیتوان پذیرفت که در یک نبرد پنجاه هزار نفری، سی هزار یا بیست و پنج هزار یا بیست هزار یا پانزده هزار نفر کشته شوند، آن هم در یک روز . بیاعتباری برخی از این گزارشها وقتی قطعی میشود که تنها یک نفر آن را نقل کرده و هیچ شهرتی نداشته باشد . مثلا عدد سی هزار را تنها ذهبی (م 748ه) و اعداد بیست و پنج هزار و پانزده هزار را تنها شیخ مفید گزارش کرده اند . رقم بیست هزار نفر هم گرچه تا حدودی شهرت دارد اما چنانکه گفته شد، با جمعیت جنگجویان دو طرف - که قطعا از پنجاه هزار تجاوز نمیکند بلکه احتمال کمتر بودن آن نیز وجود دارد - سازگاری ندارد . رقم دیگری که تا اندازهای شهرت دارد و در منابع کهن آمده استسیزده هزار نفر است که خلیفه و ابن سعد آن را نقل کرده اند . (58) اما این عدد هم با مجموع گزارش ها سازگار نیست . جنگی که تنها یک روز ادامه داشته چگونه ممکن است این همه کشته بر جای نهد، آن هم با سلاح هایی چون تیر و شمشیر که نمیتواند کشتار جمعی را به همراه داشته باشد . پس چنان که گذشت، مناسبترین عدد از میان گزارشهای مختلف مورخان، حداکثر شش تا هفت هزار درباره تلفات دو طرف است . (×××
این رقم در گزارش بسیاری از مورخان از جمله خلیفه بن خیاط، طبری و مسعودی آمده است و با آمار جزئیات رویدادها که پیشتر بیان شد، سازگاری کامل دارد .
اما زیاده گویی در آمار را میتوان به دلایل مختلف دانست که از جمله آنها، علاقمندی به ارایه آمار تلفات بیشتر از طرف مقابل است . مسعودی در این باره سخن جالبی دارد . او میگوید: «مردم درباره عدد کشتگان دو طرف جنگ جمل اختلاف کرده اند; کمترین رقم را هفت هزار و بیشترین را ده هزار گفته اند و این اختلاف به حسب میل آنان و تمایل هر گروه به دسته و سپاه خودش است» . (59) از سخن این مورخ به خوبی پیداست که موضع هر گروه در ارایه آمار تلفات مؤثر است . برای تایید این مطلب میتوان به نمونهای دیگر که برخی از مورخان معتبر نقل کردهاند اشاره نمود: «از ابولبید [ازدی] پرسیدند آیا علی علیه السلام را دوست داری؟ آیا گزارشی که از زبان چنین گزارشگری (×××× صادر شود محل تامل نیست؟ آیا کسی که در برابر خلیفه مسلمانان ایستاده و علی علیه السلام را دشمن میدارد آنقدر صداقت دارد که بتوان آمار مورد نظر او را درست دانست؟ همینطور است نقل شیخ مفید از عبدالله بن زبیر که کشتگان جمل را پانزده هزار نفر گزارش کرده و شگفت این که برخی نیر قول او را پسندیدهاند . (61)
دلیل دوم این که، در گزارش های تاریخی، مجروحان در شمار کشتگان به حساب آمده و عنوان کلی تلفات جنگ را گرفتهاند و به همین جهت است که در منابع تاریخی از آمار زخمیها سخنی نیست و در هر رویداد تنها سخن از کشتگان به میان آمده است، در صورتی که معمولا تعداد کشته های هر نبرد بسیار کمتر از مجروحان است .
دلیل سوم را میتوان کم و زیاد شدن صفر در اعداد دانست . البته این سخن به نظر عده ای تمام نمیآید، زیرا میگویند در منابع تاریخی همه عددها به حروف آمده است . ولی جست و جو در میان آمار فراوانی که در گزارش های تاریخی آمده، این احتمال را تقویت میکند که در بره های از زمان یا دست کم توسط برخی از راویان یا ناسخان اعداد به حروف نوشته نشده و تصحیف در نسخه ها به خصوص نقطه ها باعث کم و زیادی آمار شده است; به ویژه که صفر در کتابت عربی مانند فارسی توخالی نیست و به راحتی با نقطه اشتباه میشود . برای اثبات این گفته میتوان به نمونه های زیر اشاره کرد:
1- بلاذری آمار نگهبانان بیت المال که در بصره به شهادت رسیدند را چهل نفر گزارش کرده و سپس گفته است: «برخی هم چهارصد نفر گفته اند» .
2- خلیفةبن خیاط در دو گزارش، شهدای روز جمل را پانصد نفر نوشته، ولی در برخی منابع، این رقم پنج هزار نفر ذکر شده است .
3- تعداد کسانی که پس از صفین از سوی امام علیه السلام و معاویه برای داوری رهسپار شدند در برخی منابع چهارصد نفر و در منابعی دیگر چهارهزار نفر ذکر شده است . (62)
تصحیف در اعدادی مانند «سبع» و «تسع» یا کم و زیاد شدن کلماتی مانند «ماة» و «الف» نیز میتواند بسیاری از آمار را کاهش یا افزایش دهد .
دلیل چهارم، استفاده از کلماتی مانند «اصیب» است که بیشتر «کشته شدن» معنا میشود، در حالی که الزاما به معنی کشته شدن نیست، بلکه به معنی «رسیدن تیر یا نیزه» است چه منجر به کشته شدن شود و چه منجر به زخمی شدن. اما همان گونه که پیشتر گفته شد، در منابع تاریخی سخن از کشته شدن است و حرفی از مجروحان جنگی به میان نیامده است .
جنگ صفین
درباره تلفات جنگ صفین، به اندازه جنگ جمل اختلاف نظر وجود ندارد . بیشتر مورخان و از جمله نصربن مزاحم گفتهاند: از طرفین هفتاد هزار نفر کشته شدند که از این تعداد، چهل و پنج هزار نفر از لشکر شام و بیست و پنج هزار نفر از لشکر عراق بودند . (63) مسعودی رقم 110هزار کشته (نود هزار شامی و بیست هزار عراقی) را هم گزارش کرده است! (64) دیگر آمار موجود، مربوط به بخشی از واقعه یا افراد است; مثلا ابناعثم گفته است: «فقط کشتههای طرفین در لیلةالهریر سی و شش هزار تن بود و هنوز جنگ برقرار بود» . یا خلیفةبن خیاط شهدای صحابه را 63 نفر و طبری شهدای قبیله همدان را 180 نفر گزارش کردهاند . (65)
ولی درباره آمار کل سپاهیان، نصربن مزاحم میگوید: امام با 150 هزار عراقی و معاویه هم با سپاهی در همین حدود پیش آمدند . (66) بلاذری آورده است: «گویند سپاه عراق پنجاه هزار و به قولی صد هزار نفر بودند و سپاه شام هفتاد هزار و به قولی صدهزار نفر» . (67) مسعودی در این باره میگوید: «درباره تعداد لشکریان اختلاف نظر است; برخی زیاد گویند و برخی کاهش دهند و اتفاق بر نود هزار عراقی و هشتاد و پنج هزار شامی است» . وی در جایی دیگر میگوید: «به نظر ما مجموع شامیان با خدم و حشم به بیش از سیصد هزار نفر میرسیدند و عراقیان بدون خدم و حشم صدوبیست هزار نفر بودهاند» . (68)
آن چه روشن است مبالغهآمیز بودن این آمار است و مطالعه گزارشهای مربوط به نبرد صفین نشان میدهد که این اعداد بسیار بالا نمیتواند رقم درست سپاهیان یا کشتگان باشد، چون اولا: گزارشهای ریز مربوط به درگیری صفین اعداد کمی را نشان میدهد . برای نمونه، نصربن مزاحم میگوید: «امام معقل را با سه هزار تن روانه موصل کرد و فرمود در رقه منتظر من باش . . . در جریان عبور از پل رقه امام به مالک فرمود با سه هزار تن بمان و آخر همه بیا . . . چون در اردوگاه فرود آمدند 130 سوار با لشکر معاویه در افتادند . . . در جنگ آب، اشعث پنج تن و اشتر هفت تن را کشتند . . . معاویه دویست کارگر فرستاد تا با صدای حفاری لشکر عراق را بفریبند . . . هفتاد بدری در سپاه امام حاضر بودند . . . هشتصد جوان همدانی با اشتر حمله ور شدند . . . مرد شامی گفت من باقی مانده یازده تمیمیام که به دستشما کشته شده اند . . . عتتر بن عبید با پانصد نفر به میدان آمد . . . در جریان بر نیزه کردن قرآنها مجموعا پانصد قرآن به نیزه رفت . . . حدود بیست هزار مسلح از امام خواستند حکمیت را بپذیرد» . (69) این اعداد که در متن گزارش های نبرد صفین آمده، هیچ گاه با 150 هزار یا 100 هزار سپاهی و هفتاد هزار کشته تناسب ندارد . مثلا خبر مربوط به کشته شدن دوازده نفر به دست دو فرمانده سپاه امام در جنگ آب که از مهمترین حوادث صفین بوده با رقم گفته شده درباره سپاه شام سازگاری ندارد; یا اگر سپاه عراق از صدوپنجاه یا صدهزار نفر تشکیل شده بود چگونه بیست هزار نفر میتوانستند امام را مجبور به قبول حکمیت کنند؟ بیشترین رقمی که در این گزارشها آمده دوازده هزار نفر طلیعه، چهار هزار نفر و هفت هزار نفر است که رقم چهارهزار همراه عبیدالله بن عمر بارها تکرار شده است . (70)
ثانیا: با آن که نبرد صفین چند ماه طول کشیده است اما درگیریهای اصلی مدتی بیش نبوده و نبرد سرنوشت ساز تنها بر سر آب و لیلة الهریر بوده است . غیر از این دو حادثه، در طول ماه های نبرد گروه هایی به مقابله یکدیگر رفته اند، اما جنگ شدیدی رخ نداده و تلفات چندانی برجای نگذاشته است . ضمن این که یک ماه از این مدت که ماه محرم بوده در آتش بس کامل سپری شده و پیکها از دو سو رفت و آمد داشتهاند . نصربن مزاحم میگوید: «در طول سه ماه سپاهیان دو طرف 85 بار به مقابله یکدیگر برخاستند ولی با میانجی گری قاریان، جنگی میانشان رخ نداد» . (71) در گزارشهای تفصیلی واقعه نیز رویارویی گروه های شامی و عراقی زیاد به چشم میخورد، ولی از شمار کشتهها و فراوانی آنان سخنی به میان نیامده است .
ثالثا: مجموع افرادی را که منابع تاریخی از آنها به عنوان تلفات صفین نام بردهاند به صد نفر نمیرسد . البته انتظاری نیست که نام همه کشتگان ثبت شود ولی اگر واقعا کشتگان این جنگ به ده ها هزار نفر رسیده بود باید نام افراد بیشتری ثبت میشد . ابنمزاحم در لابلای مطالب کتاب صفین نام عده ای را آورده و در آخر کتاب به 82 نفر تلفات دو طرف اشاره کرده است . (72) بلاذری هم در مجلدات کتاب انساب نام افرادی را به عنوان کشتگان صفین آورده است، اما مجموع آنها از صد نفر تجاوز نمیکند . ضمن این که برخی از این نامها اصلا مربوط به کشتگان جنگ صفین نیست . (73)
با توجه به آن چه گفته شد، به نظر میرسد عدد صد یا صد و پنجاه هزار که درباره سپاهیان شام و عراق گفته شده مربوط به مجموع دو سپاه است، نه یکی از آنها . دلایل زیر این مطلب را ثابت می نماید:
1 . در برخی منابع، تعداد سپاهیان امام علیه السلام پنجاه هزار و سپاهیان معاویه هفتاد هزار نقل شده است . (74)
2 . طبری عدد سپاهیان امام برای نبرد دوباره با شام - پس از ناکامی حکمین - را نزدیک به هفتاد هزار نفر بیان کرده است . مسعودی این رقم را چهل و پنج هزار نوشته و در نسخه ای از کتابش نزدیک به هفتاد هزار آورده است . (75)
3 . امیر مؤمنان علیه السلام در شعری فرمود: «شصت هزار (و در روایتی هفتاد هزار) سپاهی بر سر عمرو عاص یا معاویه فرود میآورم» . (76)
4 . زیادبن ابیه در جواب تهدید معاویه - پیش از پیوستن به او - نوشت: «میان من و تو علی علیه السلام و هفتاد هزار طرفدار او هستند» . (77)
5 . در منابع آمده است که معاویه پیراهن عثمان را بر منبر شام آویخت و هفتاد هزار نفر گرد آن میگریستند و ابنابی الحدید در گزارشی که از زبیربن بکار آورده به چهل هزار شامی آماده برای نبرد اشاره کرده است . (78)
6 . با توجه به جمعیت کوفه در صدر اسلام که حدود چهل هزار نفر بر آورد شده و با انضمام نیروهای نظامی بصره به آن، آمار بالا تایید خواهد شد . بنابراین، باید مجموع سپاهیان عراق و شام را رقمی میان صد تا صد و پنجاه هزار نفر تخمین زد و با توجه به تناسب جمعیتی آن روز هیچ گاه نمیتوان صد یا صدوپنجاه هزار را جمعیتیکی از دو طرف جنگ دانست . «گردآوری 300 هزار یا 210 هزار سوار و پیاده در صحرای صفین آسان نیست . آیا آن صحرا وسعتی در خور نبرد این نیروی بزرگ بوده است؟ فرماندهان دو سپاه خوراک رزمندگان و علوفه اسبان را در مدت بیش از سه ماه چگونه فراهم آورده اند؟ دو لشکر در این مدت ارتباط خود را با مرکز فرماندهی چگونه برقرار داشته اند؟» . (79)
اما آن چه درباره کشتگان دو سپاه مسلم است، نادرستی رقم هفتاد هزار کشته است که پیشتر نیز به آن اشاره شد . دقت در منابع تاریخی و ناقلین این رقم به خوبی نشان میدهد که منشا آن، گزارش نصربن مزاحم در کتاب صفین است که میگوید: «در صفین از شامیان چهل و پنج هزار و از عراقیان بیست و پنج هزار کشته شدند» ، (80) شکی نیست که همه مورخان پس از او مانند خلیفةبن خیاط، مسعودی، ابن ابی الحدید، بلاذری، ابن جوزی، حموی، مقدسی، ابن کثیر و نویری نیز که این آمار را ارایه داده اند، (81) از او گرفته اند . در این میان، سخن مسعودی که آمار کشتگان را به 110 هزار نفر رسانده است، (82) از همه شگفت آورتر است .
واقعیت این است که به هیچ یک از گزارشهای آماری مربوط به تاریخ صدر اسلام نمیتوان اطمینان کرد، چون اولا: این آمار بسیار مختلف و متناقض با یکدیگر ارایه شده است . (83) ثانیا: با تناسب جمعیتی آن روز سازگاری ندارد و مبالغه آمیز بودن آن به خوبی آشکار میباشد . ثالثا: حب و بغض ها باعث شده هر گروه برای جلب منفعتخود آمار را کم یا زیاد بیان کند یا مورخان و راویان بدون توجه به اهمیت اسناد تاریخی، همچون محاورات معمولی که میان دو نفر انجام میشود و در آن به درستی و نادرستی ارقام اصلا توجه نمیشود، اعداد مربوط به رویدادهای مهم تاریخی را بیان کردهاند و گاه دوستی یا کینه خود را نیز پنهان نکردهاند . آیا این مطلب زهری قابل پذیرش است که میگوید: «بهمن خبر رسید که در صفین پنجاه نفر را در یک قبر دفن میکردند» ; یا در ادامه همین گزارش آمده است که: «آسمان سه روز بر کشته ها خون بارید و مردم با ظرف خونها را جمع میکردند» ! (84)
با این همه میتوان گزارش نصربن مزاحم در آخر کتاب صفین که رقم کشتگان را ده هزار نفر ذکر کرده، تا حدودی به واقع نزدیکتر دانست . او پس از نام بردن از 82 نفر به عنوان کشتگان صفین، میگوید: «در روز پیکار بزرگ [لیلة الهریر و روز آن ] بیش از این تعداد [82 نفر] کشته شدند . تنها بدان روز از اصحاب امام بین هفتصد تا هزار نفر جان باختند» . (85) البته گزارش خالی از ابهام نیست; چون پس از بیان این اعداد، به تعداد کشتگان خوارج در زمان علی علیه السلام هم اشاره کرده و آن را با نبرد صفین آمیخته است . محقق این کتاب هم مینویسد: «در میان کسانی که نصر نام برده بسیاری از اصحاب معاویه به چشم میخورند، ضمن این که نام برخی از کشته های غیر صفین هم در میان آنان هست» . (86) اکنون اگر قرار باشد از میان دو روایت ابن مزاحم یکی را ترجیح دهیم رقم ده هزار نفر را خواهیم پذیرفت، گر چه مورخان بعدی به این روایت توجهی نکرده و تنها عدد هفتاد هزار را مشهور دانسته اند . ولی چنان که گفته شد، منشا رقم هفتادهزار، جز روایت نصر نیست و این عدد با مجموع گزارشهای تفصیلی و ریز واقعه صفین همخوانی ندارد .
نبرد نهروان
آن چه درباره آمار تلفات جنگ نهروان شهرت یافته و در کتب تاریخی آمده است حدود چهارهزار کشته از خوارج و کمتر از ده نفر از اصحاب امیر مؤمنان علیه السلام است; اما بررسی دقیق این رویداد در منابع تاریخی نشان میدهد که عدد چهار هزار در مورد تلفات خوارج قطعا نادرست است; همان گونه که حدود ده نفر شهید از یاران امام به خوبی از این منابع استفاده و تایید میشود .
بنابه گزارشهای تاریخی، در جنگ صفین هزاران تن از لشکریان عراق در مقابل امام علیه السلام ایستادند و او را وادار به قبول حکمیت نمودند . پس از مدتی همین افراد از کرده خود پشیمان شده و از امام خواستند با معاویه بجنگد . امام فرمود ما پیمان بسته ایم و تا مهلت مقرر به سر نیاید نخواهیم جنگید . هنگام بازگشت از صفین، این گروه از سپاه جدا شده و در منطقه حروراء - در نیم فرسنگی کوفه - مسکن گزیدند و به همین جهت «حروریه» نام گرفتند . در این مدت، میان امام و خوارج مذاکرات زیادی صورت گرفت و برخی از اصحاب مانند ابن عباس و صعصعه با ایشان محاجه کردند . پس از نقل مکان به منطقه نهروان هم مذاکراتی بین آنها انجام گرفت که با این گفتگوها تعداد زیادی از خوارج به امام پیوستند یا لااقل از لشکر خوارج کنارهگیری نمودند . درباره تعداد این افراد و همچنین افرادی که با عبدالله بن وهب (رئیس خوارج) باقی ماندند میان مورخان اختلاف نظر است و گاه برخی از راویان، همان رقم کل خوارج را به عنوان تلفات گزارش کرده اند و در مورد خارج شدن صدها نفر از میان آنان سخنی به میان نیاورده اند . خلیفةبن خیاط در این باره میگوید: «اهل حروراء بیست هزار نفر بودند که علی علیه السلام با آنان گفتوگو کرد و برگشتند» . (87) یعقوبی هم میگوید: «آنان هشت هزار و به قولی دوازده هزار نفر بودند . . . پس از گفتوگو چهار هزار نفر ماندند» . (88) بلاذری از زهری نقل کرده است که: «دوازده هزار نفر و به قولی شش هزار نفر به حروراء رفتند و پس از سخنان ابن عباس و صعصعه دو هزار تن باز گشتند . آن گاه امام به آنان امان داد، پس فروه با پانصد تن، مسعر با هزار نفر، ابن حوساء با سیصد، حوثره با سیصد و ابومریم با دویست نفر کناره گرفتند و از جمع خوارج بیرون شدند . سیصد تن هم به امام پیوستند و آن چه با عبدالله بن وهب ماند 1800 و به قولی 1500 تن بودند» . (89) طبری هم این گزارش را آورده، ولی عدد باقی مانده با ابن وهب را 2800 نفر نوشته است . (90) به نظر میرسد عدد 1800 به اشتباه 2800 نقل شده است، چون دیگر منابعی که این گزارش را آورده و به احتمال قوی از طبری گرفتهاند، همان 1800 را ذکر کردهاند . (91) مسعودی در مروج الذهب عدد خارجیان را چهارهزار نفر گزارش کرده و در التنبیه و الاشراف گفته است با عبدالله 1800 و به قولی 1500 و به قولی 1200 نفر ماندند . (92)
ابنکثیر در این مورد چنین میگوید: «آنان چهارهزار نفر بودند ولی بیشتر آنان برگشتند و با عبدالله بن وهب هزار نفر یا کمتر ماندند» . (93) نصربن مزاحم در انتهای کتاب صفین گفته است: «از یاران علی علیه السلام در روز نهروان 1300 نفر کشته شدند .» (94) البته با توجه به این که قطعا از اصحاب امام در نبرد نهروان این تعداد کشته نشدهاند، باید مراد نصر را اصحاب امام در صفین دانست که در نهروان مقابل آن حضرت ایستادند; بنابراین، رقم 1300 کشته نهروانی مربوط به خوارج است نه اصحاب امام علیه السلام .
تا این جا میتوان نتیجه گرفت که گرچه در آمار اولیه خوارج و کسانی که از آنها کناره گیری کردهاند اختلاف نظر است، اما درباره تعداد کسانی که با عبدالله بن وهب مانده و با امام جنگیده اند بیش از 1800 نفر گزارش نشده، بلکه اقوالی هست که آنان را 1500، 1300، 1200 تا 1000 نفر و کمتر از آن میداند . بنابراین، روایتی که ابنابی الحدید از ابن رویم آورده و در آن امیرمؤمنان علیه السلام از کشته شدن چهارهزار خارجی در روز نهروان خبر داده است (95) نمیتواند درستباشد . البته دیگر مطالب این روایت که مربوط به پیشگویی آن حضرت درباره ذوالثدیه است متواتر است، ولی اگر اصل روایت را به خاطر شخصیت راوی و مطالب شگفتی که در آن آمده رد نکنیم، دست کم عدد گفته شده در آن را اشتباه راوی خواهیم دانست . گویی اهمیت داستان ذوالثدیه باعث شده هر کس پیدا کردن آن را به خود نسبت دهد .
اما اینکه رقم 1000 تا 1800 نفر که مربوط به کشتگان این جنگ باشد بازهم تردید جدی وجود دارد; چون اولا: مورخان گفتهاند پس از جنگ نهروان، امیرمؤمنان علیه السلام دستور داد چهارصد تن از مجروحان را به خانواده هایشان تحویل دهند تا درمان شوند . (96) ثانیا: نبرد با خوارج ساعاتی بیش به درازا نکشیده است . یعقوبی مدت آن را دو ساعت نوشته و ابن اثیر گفته است: «در یک ساعت هلاک شدند; گویا به آنان گفته شد بمیرید پس مردند» . اربلی هم یک ساعت را نقل کرده است . (97) گرچه مراد از ساعت، ساعت امروزی نیست ولی نشانگر کوتاه بودن مدت نبرد و سرکوبی سریع خوارج به دستیاران امام است . بنابراین، پذیرش این مطلب که در مدت کمتر از نیم روز در یک نبرد 1000 تا 1800 نفر کشته شوند چندان آسان نیست; آن هم درباره کسانی چون خوارج که بر عقیده خود سخت پافشاری میکردند و به شهادت تاریخ در جنگها به سختی مبارزه میکردند، به خصوص در این نبرد که بارها تصفیه شدند و افراد باقی مانده جز کشتن یا کشته شدن راهی در پیش نداشتند .
بنابراین، باید گفت از این تعداد برخی کشته، برخی زخمی و عدهای اسیر شدند و آن چه شهرت یافته و در پیشگویی امام هم آمده است که کمتر از ده نفر از آنان جان در نمیبرند، مراد تنها فراریان است نه این که فقط آن چند نفر زنده مانده و بقیه کشته شدهاند . ضمن این که پیشتر هم گفته شد که مورخان، هرگاه آماری از یک رویداد به دست دادهاند، کشته و زخمی را با هم شمارش کردهاند و معلوم نیست این بی توجهی از کجا نشات گرفته که همه آمار تاریخی را با مشکل روبرو ساخته است .
نتیجه:
1 . آمار ارایه شده درباره تلفات جنگ های امیرمؤمنان علیه السلام مبالغه آمیز است و با تفصیل گزارش های این سه نبرد سازگاری ندارد .
2 . درباره جنگ جمل گزارش خلیفةبن خیاط که شهدا را چهارصد تا پانصد نفر میداند صحیح است و به نظر میرسد آمار کشتگان سپاه عایشه از پنج هزار نفر تجاوز نمیکند . بنابراین، رقمهای مشهور ده تا سی هزار قطعا درست نیست .
3 . درباره تلفات جنگ صفین گزارش نصربن مزاحم که تلفات جنگ را ده هزار نفر دانسته، تقویت میشود و به نظر میرسد آمار تلفات طرفین بیش از این عدد نباشد، بلکه امکان کاهش این رقم نیز وجود دارد .
4 . خوارجی که در نهروان مقابل امام ایستادند، بین هزار تا هزار و هشتصد نفر بوده اند که چهارصد نفر از آنان در جنگ مجروح شده اند . کشته شدن بقیه افراد نیز چندان قطعی نیست .
_________________________
×) پژوهشگر و دانش آموخته حوزه علمیه قم .
××) چون در اینجا هم عایشه بر شتر سوار شد .
×××) تعبیر تلفات میتواند شامل مجروحان نیز بشود و بدین ترتیب باز هم رقم کشتگان کاهش خواهد یافت، چون غالبا تعداد زخمیهای هر نبرد بیش از کشتگان آن است .
××××) عبارت طبری چنین است: «پرسیدند: چرا علی (ع) را بدگویی میکنی؟ گفت: چرا ناسزا نگویم کسی را که . . .» .
1 . احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی (بیروت، دارالفکر، 1417ه) ج3، ص21; محمدبن جریرطبری، تاریخ الامم و الملوک (بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1409ه) ج 3، ص471; محمدبن نعمان عکبری، (شیخ مفید) الجمل، تحقیق میرشریفی (قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1374ش) ص232 .
2 . علیبن حسین مسعودی، مروج الذهب، تحقیق محمدمحییالدین (بیروت، دارالفکر، 1409ه) ج 2، ص366 .
3 . طبری، همان، ص 469 و 473 .
4 . بلاذری، همان، ص 22 و ر . ک: پاورقی همان صفحه .
5 . بلاذری، همان و طبری، همان، ص 471 .
6 . ابناعثم کوفی، الفتوح، ترجمه مستوفی (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1374ش) ص441; محمدبن علی ابن شهرآشوب السروی المازندرانی، مناقب آلابیطالب، تحقیق یوسف البقاعی (بیروت، دارالاضواء، 1412ه) ج 3 ص190 ; علیبن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة (تبریز، مکتبة بنیهاشمی، 1371ه) ج 1 ص242 ; ابن صباغ، الفصول المهمة، (نجف، دارالکتب التجاریة، افست: تهران، اعلمی، 1375ش) ص78 و احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب (قاهرة، المؤسسة العامه، بیتا) ج 20، ص66 .
7 . طبری، همان، ص 517 .
8 . بلاذری، همان، ص30; طبری، همان، ص473و516; مسعودی، همان، ص367 وشیخ مفید، همان، ص240 .
9 . طبری، همان، ص 495 .
10 . احمدبن ابییعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، تحقیق مهنا (بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1413ه) ج 2، ص79 .
11 . خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ه) ص110 .
12 . همان .
13 . طبری، همان .
14 . یعقوبی، همان; مسعودی، همان، و شیخ مفید، همان، ص 261 .
15 . این گزارشها عبارتنداز نقل شیخ مفید از امام باقر (ع) که میگوید از قبیله طی ششصد نفر به امام محلق شدند و آن حضرت با 1300 تن به ذیقار آمد (ر . ک: امالی از مجموعه مصنفات شیخ مفید در کنگره هزاره، شیخمفید صفحات 295- 298) گزارش دیگر از طبری و شیخ مفید - در کتاب جمل - و بلاذری است; ر . ک: طبری، همان، ص 517: «انضم الینا من حولنا الفان» ، که به قرینه قبل، مراد بعد از ذیقار است . همچنین ر . ک: شیخ مفید، همان، ص 294، که به صراحت میگوید: «خرج الیه من البصرة الفا رجل» ; و بلاذری، همان، ص 33 . ضمن این که یعقوبی و طبری تنها از سیصد یا چهارصد سوار پیش از ذیقار سخن گفتهاند .
16 . ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم (بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1385ه) ج 14، ص14 به بعد . همچنین ر . ک: اخبار پیشگویی تعداد کوفیان . البته این مطلب روشن است که حرکت امام از مدینه با گروهی اندک برای جنگ نبود، بلکه به منظور منصرف کردن ناکثان از رفتن به بصره یا کوفه بود .
17 . شیخ مفید، همان، ص 272 .
18 . همان، ص 293 .
19 . ابنابی الحدید، همان، ج 2، ص 187 .
20 . طبری، همان، ص 500، 502 و 517 .
21 . همان، ص 513 .
22 . خلیفه، همان .
23 . مسعودی، همان، ص 368 و ابنابی الحدید، همان .
24 . بلاذری، همان، ص 29، 31 و 56 . و ابوحنیفه دینوری، اخبارالطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر (قاهره، داراحیاء الکتب، 1960م، افست: نشر رضی قم) ص 145 و ابن اعثم، همان، ص 415 .
25 . سلیمبن قیس الهلالی، تحقیق محمدباقر انصاری (قم، الهادی، 1373ش) ج 2، ص 801 . علاه بر رقم 6560 در کتاب جمل و 6600 در شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید و 11000 در کتاب سلیم و 12001 در کتاب تاریخ طبری، شیخ مفید در کتاب ارشاد (مؤسسه آلالبیت ج 1، ص 315) گزارش نادری مبنی بر هزار نفر بودن رقم پیشگویی نقل کرده که به نظر میرسد جز با نقل خود در کتاب جمل و ابنابی الحدید در شرح نهجالبلاغه، با مجموع گزارشها تناسب ندارد .
26 . ابنابی الحدید میگوید امام پانزده روز در ذیقار ماند; ر . ک: ابنابی الحدید، همان، ص 187 .
27 . طبری، همان، ص 500 و 502 .
28 . بلاذری، همان، ص 29، 31 و 56; طبری، همان، ص 500; ابناعثم، همان; دینوری، همان، ص 145 و خلیفه، همان .
29 . طبری، همان، ص 519 یا شیخ مفید، همان، ص 293 و بلاذری، همان، ص 28 .
30 . طبری، همان، ص 516; ابناعثم، همان، ص 441; ابنشهرآشوب، همان; اربلی، همان و ابنصباغ، همان .
31 . محمدبن یعقوب کلینی، الکافی (بیروت، دارالاضواء، 1405ه) ج 5، ص45 و ابن ابی الحدید، همان، ج15، ص96 .
32 . طبری، همان، ص 516; ابن اعثم، همان، ص 441; ابن صباغ، همان، ص 78 .
33 . شیخ مفید، همان، ص 321 .
34 . همان، ص 293 .
35 . نمونه بیحساب بودن برخی آمار، سخن صاحب اثبات الوصیه است که رقم کشتگان را هفتاد هزار نوشته است . حتی اگر مقصود او را کل سپاهیان هم بدانیم هیچ مؤیدی از سخن دیگر مورخان نخواهد داشت; ر . ک: علیبن حسین مسعودی، اثبات الوصیة، (قم، انصارایان، بیتا) ص 150 .
36 . شیخ مفید، همان، ص 279 .
37 . ابنابی الحدید، همان ج 9، ص 321 (داووا جرحاکم .)
38 . طبری، همان، ص 485 و 486; شیخ مفید، همان، ص 281; بلاذری، همان، ص 26 و مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 367 .
39 . ابنابی الحدید، همان، ج 9، ص 321 .
40 . بلاذری، همان، ص 26 .
41 . مسعودی، همان .
42 . ابنابی الحدید، همان، ص 322 .
43 . طبری، همان، ص 519 .
44 . خلیفه، همان، شیخ مفید، همان ص 284 .
45 . طبری، همان، ص 520 .
46 . یعقوبی میگوید: «کانت الحرب اربع ساعات من النهار» . البته معلوم نیست منظور از چهار ساعت چه مقدار است ولی به هر حال مراد بیش از بخشی از روز نیست; (همان، ص 81) ; بلاذری میگوید: ظهر تا غروب (همان، ص 35 .) مسعودی گفته است: وقعة واحدة فی یوم واحد (همان، ص 360) ; طبری میگوید: جنگ اول تا نیم روز بود و عصر دوباره جنگ شد (همان، ص 520) و ابنابی الحدید میگوید: صبح تا عصر (همان، ص 262 .) البته او تعبیری از یوم الثانی من ایام الجمل دارد که گویا مقصودش نبرد اصلی و جمل بزرگ - در مقابل جمل کوچک که داخل بصره بود - میباشد .
47 . خلیفه، همان، ص 112 .
48 . یعقوبی، همان، ص 80 و بلاذری، همان، ص 45 .
49 . طبری، همان، ص 543 .
50 . خلیفه، همان .
51 . همان .
52 . علیبن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف (قاهره، دارالصاوی، بیتا) ; ص255 ; سبطبن الجوزی، تذکرة الخواص (تهران، مکتبة نینوی، بیتا) ص 79 و ابنالکازرونی; مختصر التاریخ; تحقیق مصطفی جواد (بغداد، المؤسسة العامه، 1390ه) ص 75 .
53 . ابن شهرآشوب، همان .
54 . اربلی، همان، 242 و ابنصباغ، همان، ص 86 .
55 . ابناعثم، همان، ص 441 .
56 . طبری، همان، ص 543 و مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 360 .
57 . خلیفه، همان; ابنسعد، الطبقات الکبری، تحقیق عبدالقادر عطا (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1412ه) ج 3، ص 23 .
58 . مسعودی، همان .
59 . طبری، همان، ص 547; خلیفه، همان و مسعودی، همان، ص 380 .
60 . ر . ک: شیخ مفید، همان، ص 419 .
61 . بلاذری، همان، ج 13، ص 39 .
62 . درباره چهل یا چهار صد نفر کشته بیت المال ر . ک: شیخ مفید، همان، ص 281; ابن ابی الحدید، همان، ج9، ص 321 . درباره پانصد یا پنج هزار کشته در جمل ر . ک: خلیفه، همان; طبری، همان، ص 543; سبط بن جوزی، همان، ص 78; مسعودی، همان . درباره چهارصد یا چهار هزار فرستاده امام ر . ک: نصر بن مزاحم المنقری، وقعة الصفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون (قاهره، المؤسسة العربیة، 1382 ه . افست: کتابخانه آیت الله نجفی، قم) ص533; دینوری، همان، ص 197 .
63 . نصربن مزاحم، همان، ص 475 و 558; خلیفة، همان، ص 116; بلاذری، همان، ص 97; ابن شهرآشوب، همان، ص 195 و ابنابی الحدید، همان، ج 2، ص 208 .
64 . مسعودی، همان، ص 404 .
65 . ابناعثم، همان، ص 668; خلیفه، همان، ص 118 و طبری، همان، ج 4، ص 14 .
66 . نصربن مزاحم، همان، ص 216 .
67 . بلاذری، همان، ج 3، ص 97 .
68 . مسعودی، همان، ص 384 و 404 .
69 . نصربن مزاحم، همان، ص 148، 157، 174، 191، 236، 252، 286، 478 و 479 .
70 . همان، ص 152، 306، 330، 291، 297 و طبری، همان، ج 3، ص 563 .
71 . نصربن مزاحم، همان، ص 190 .
72 . همان، ص 556 .
73 . همان، پاورقی عبدالسلام محمدهارون (محقق کتاب وقعة صفین .)
74 . بلاذری، همان .
75 . طبری، همان، ج 4، ص 58 ومسعودی، همان، ص 415 .
76 . نصربن مزاحم، همان، ص 136; طبری، همان، ج 3، ص 562 و بلاذری، همان، ص 238 .
77 . نصربن مزاحم، همان، ص 366 .
78 . ابنابی الحدید، همان، ج 14، ص 40 و نصربن مزاحم، همان، ص 127 . البته در متن «سبعون الف شیخ» آمده که با توجه به قراین باید گفت کلمه شیخ خصوصیتی ندارد و اشاره به مردم شام است . این احتمال هم هست که کلمه «الف» زیاد شده و مراد هفتاد شیخ، یعنی پیرمرد، و رؤسای قبیله باشد که معاویه آنان را برای فریب مردم در کنار پیراهن عثمان جمع کرده بود .
79 . سیدجعفر شهیدی، علی از زبان علی یا زندگانی امیر مؤمنان (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376ش) ص121 .
80 . نصربن مزاحم، همان، ص 475 و 558 .
81 . خلیفه، همان، ص 116; مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص 256; همو، مروج الذهب، ج 2، ص 440; ابنابی الحدید، همان، ج 2، ص 208; بلاذری، همان، ص 97; عبدالرحمنبن الجوزی، المنتظم، تحقیق عبدالقادر عطا (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1412ه) ج 5، ص 123; ابنکثیر، البدایة و النهایة (بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1412ه)، ج 7، ص 304 و نویری، همان، ج 20، ص 155 .
82 . مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 404 .
83 . مثلا نصربن مزاحم در یکجا کشتههای لیلة الهریر و روز آن را هفتاد هزار نفر نوشته و در جای دیگر کل تلفات صفین را هفتاد هزار نفر ذکر کرده است; (ر . ک: وقعة صفین، ص 475 و 558 .) همچنین مسعودی در مروج الذهب مجموع سپاه کوفه و بصره را چهل و پنج هزار نفر ذکر کرده است، ولی محقق کتاب عدد 68000 را از نسخهای دیگر آورده است (ر . ک: مروج الذهب، ج 2، ص 415 .)
84 . عبدالرحمنبن الجوزی، همان .
85 . نصربن مزاحم، همان، ص 558 .
86 . همان، پاورقی عبدالسلام محمد هارون (محقق کتاب .)
87 . خلیفه، همان، ص 115 .
88 . یعقوبی، همان، ص 92 .
89 . بلاذری، همان، ص 146 .
90 . طبری، همان، ص 64 .
91 . ابناثیر، الکامل فی التاریخ (بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ه) ج 2، ص406 .
92 . مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 415; همو، التنبیه، و الاشراف، ص 256،
93 . ابن کثیر، همان، ج 7، ص 319 .
94 . نصر، همان، ص 556 .
95 . ابنابی الحدید، همان، ص 277 .
96 . طبری، همان، ج 4، ص 66; بلاذری، همان، ص 149 ، دینوری، همان، ص 257 و سبطبن الجوزی، همان، ص 100 .
97 . یعقوبی، همان، ص 93; ابناثیر، همان و اربلی، همان، ص 267 .