دلائل ایمان ابوطالب (علیه السلام)

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

استاد جعفر سبحانی
طرز تفکر و عقیده هر شخص را از سه راه یاد شده در زیر می‏توان به دست آورد:
1- بررسی آثار علمی و ادبی که از او به یادگار مانده است.
2- طرز رفتار و کردار او در میان جامعه.
3- عقیده دوست و نزدیکان بی‏غرض او در حق وی.
ما می‏توانیم عقیده و ایمان ابوطالب را از سه راه یاد شده اثبات کنیم.
اشعار و سرودهای وی، کاملا گواهی بر ایمان و اخلاص او می‏دهد. همچنین، خدمات ارزشمند او در ده سال آخر عمر خود، گواهی محکمی بر ایمان فوق العاده او است. عقیده نزدیکان بی‏غرض وی نیز این است که او یک فرد مسلمان و با ایمان بوده است و هرگز کسی از دوستان و اقوام او در حق وی جز تصدیق اخلاص و ایمان او چیزی نگفته است. اینک موضوع را از سه طریق یاد شده مورد بررسی قرار می‏دهیم:
ذخائر علمی و ادبی ابوطالب
ما از میان قصائد طولانی وی، قطعاتی چند انتخاب نموده و برای روشن شدن مطلب ترجمه آنها را نیز می‏نگاریم:
لیعلم خیار الناس ان محمدا نبی کموسی و المسیح بن مریم اتانا بهدی مثل ما اتیابه فکل بامره الله یهدی و یعصم(1)
«اشخاص شریف و فهمیده بدانند که، محمد بسان موسی و مسیح پیامبر است; همان نور آسمانی را که آن دو نفر در اختیار داشتند او نیز دارد. و تمام پیامبران به فرمان خداوند مردم را راهنمائی و از گناه باز می‏دارند.»
تمنیتم ان تقتلوه و انما امانیکم هذی کاحلام نائم نبی اتاه الوحی من عند ربه و من قال لا بقرع بها سن نادم(2)
«سران قریش! تصور کرده‏اید که می‏توانید بر او دست‏بیابید در صورتی که: آرزوئی را در سر می‏پرورانید; که کمتر از خوابهای آشفته نیست! او پیامبر است، وحی از ناحیه خدا بر او نازل می‏گردد و کسی که بگوید نه; انگشت پشیمانی به دندان خواهد گرفت.
الم تعلموا انا وجدنا محمدا رسولا کموسی خط فی اول الکتب و ان علیه فی العباد محبة ولا حیف فیمن خصه الله بالحب(3)
«قریش! آیا نمی‏دانید که ما او (محمد) را مانند موسی پیامبر یافته‏ایم و نام و نشان او در کتابهای آسمانی قید گردیده است، و بندگان خدا محبت مخصوصی به وی دارند، و نباید درباره کسی که خدا محبت او را در دلهایی به ودیعت گذارده ستم کرد.»
والله لن یصلوا الیک بجمعهم حتی اوسد فی التراب دفینا فاصدع بامرک ما علیک غضاضة و ابشر بذلک و قرمنک عیونا و دعوتنی و علمت انک ناصحی و لقد دعوت و کنت ثم امینا و لقد علمت ان دین محمد(ص) من خیر ادیان البریة دنیا(4)
«برادرزاده‏ام! هرگز قریش به تو دست نخواهند یافت و تا آن روزی که لحد را بستر کنم، و در میان خاک بخوابم; دست از یاری تو بر نخواهم داشت، به آنچه ماموری آشکار کن، از هیچ مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز. مرا به آئین خود خواندی و می‏دانم تو پندده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری، حقا که کیش «محمد» از بهترین آئینهاست.»
اوتؤمنوا بکتاب منزل عجب علی نبی کموسی او کذی النون
«یا اینکه ایمان به قرآن سراپا شگفتی بیاورید که بر پیامبر مانند موسی و یونس نازل گردیده است.»(5)
هر یک از این قطعات، قسمت کوچکی از قصائد منفصل و سراپا نغز ابوطالب است، که ما به عنوان گواه، برجسته‏های آنها را، که صریحا ایمان او را به کیش برادرزاده‏اش می‏رساند انتخاب نمودیم.
خلاصه سخن:
هر یک از این اشعار در اثبات ایمان و اخلاص گوینده آنها کافی است و اگر گوینده این ابیات یک فرد خارج از محیط اغراض و تعصبات بود، همگی بالاتفاق به ایمان و اسلام سراینده آن حکم می‏کردیم. ولی از آنجا که سازنده آنها «ابوطالب‏» است، و دستگاه تبلیغاتی سازمانهای سیاسی اموی و عباسی پیوسته بر ضد آل ابوطالب کار می‏کرد; از این نظر گروهی نخواسته‏اند یک چنین فضیلت و مزیتی را برای ابوطالب اثبات کنند.
از طرفی وی، پدر علی است که دستگاههای تبلیغی خلفاء بر ضد او پیوسته تبلیغ می‏کردند; زیرا اسلام و ایمان پدر وی، فضیلت‏بارزی درباره او حساب می‏شد. در حالی که کفر و شرک پدران خلفاء، موجب کسر شان آنها بود.
به هر حال، علیرغم تمام این سروده‏ها و گفتارها و کردارهای صادقانه; گروهی به تکفیر وی برخاسته; حتی به آن اکتفا نکرده و ادعا کرده‏اند که آیاتی درباره ابوطالب که حاوی از کفر او است، نازل شده است.
راه دوم برای اثبات ایمان او
راه دوم، طرز رفتار او با پیامبر، و نحوه فداکاری و دفاع او از ساحت اقدس پیامبر است و هر کدام از آن خدمات می‏تواند، آینه فکر و روشنگر روحیات او باشد، زیرا:
ابوطالب شخصیتی است که، راضی نشد برادرزاده او دلشکسته شود، و علیرغم تمام موانع و نبود امکانات زحمت‏بردن او را به شام همراه خود، پذیرفت.
پایه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن پایه است که او را همراه خود به مصلی برده و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید.
وی در راه حفظ پیامبر از پای ننشست و سه سال دربدری و زندگی در شکاف کوه و اعماق دره را، بر ریاست و سیادت مکه، ترجیح داد; تا آنجا که این آوارگی سه ساله، او را فرسوده ساخت و مزاج خود را از دست داد و چند روز پس از نقض محاصره اقتصادی که به خانه و زندگی برگشت‏بدرود زندگی گفت.
ایمان او به رسول خدا به قدری قرص و محکم بود، که راضی بود تمام فرزندان گرامی وی کشته شوند ولی او زنده بماند. علی را در رختخواب وی می‏خوابانید، تا اگر سوء قصدی در کار باشد به وی اصابت نکند. بالاتر از آن، روزی حاضر شد، تمام سران قریش به عنوان انتقام کشته شوند، و طبعا تمام قبیله بنی‏هاشم نیز کشته می‏شدند.
وصیت ابوطالب هنگام مرگ
وی هنگام مرگ به فرزندان خود چنین گفت: من «محمد» را به شما توصیه می‏کنم. زیرا او امین قریش و راستگوی عرب، و حائز تمام کمالات است. آئینی آورده که دلها بدان ایمان آورده، اما زبانها از ترس شماتت‏به انکار آن برخاسته است. من اکنون می‏بینم که افتادگان و ضعیفان عرب، به حمایت از او برخاسته، و به او ایمان آورده‏اند; و محمد به کمک آنها بر شکستن صفوف قریش قیام نموده است. سران قریش را خوار، خانه‏های آنان را ویران، و بی‏پناهان آنها را قوی و نیرومند و مصدر کار نموده است. سپس گفتار خود را با جمله‏های زیر پایان داد: ای خویشاوندان من، از دوستان و حامیان حزب او (اسلام) گردید. هر کسی پیروی او را نماید; سعادتمند می‏گردد هرگاه اجل مرا مهلت می‏داد، من از او حوادث و مکاره روزگار را دفع می‏نمودم.(6)
ما شک نداریم که وی در این آروز راستگو بوده; زیرا خدمات و جانفشانیهای ده ساله او گواه صدق گفتار او است. چنانکه گواه صدق، وعده‏ایست که وی در آغاز بعثت‏به محمد«ص‏» داد; زیرا روزی که پیامبر«ص‏»، تمام اعمام و خویشاوندان خود را دور خود جمع کرد و آیین اسلام را به آنها معروض داشت، ابوطالب به او گفت: برادرزاده‏ام قیام کن، تو والا مقامی، حزب تو از گرامیترین حزبهاست، تو فرزند مرد بزرگی هستی، هرگاه زبانی تو را آزار دهد، زبانهای تیزی به دفاع تو برخیزد و شمشیرهای برنده‏ای آنها را می‏رباید. به خدا سوگند، اعراب، مانند خضوع کودک نسبت‏به مادرش، در پیشگاه تو خاضع خواهند شد.(7)
آخرین راه
خوبست ایمان و اخلاص ابوطالب را از نزدیکان بی غرض او بپرسیم. زیرا اهل خانه به درون خانه و آنچه در آن می‏گذرد داناترند.(8)
1- وقتی علی خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر داد; وی سخت گریست و به علی دستور غسل و کفن و دفن را صادر نمود، و از خدا برای او طلب مغفرت نمود.(9)
2- در محضر امام چهارم سخن از ایمان ابوطالب به میان آمد. وی فرمود: در شگفتم که چرا مردم در اخلاص او تردید دارند; در صورتی که،هیچ زن مسلمانی نباید بعد از گزینش اسلام در حباله شوهر کافر خود بماند، و فاطمه بنت اسد، از سابقات در اسلام است و از آن زنانی است که خیلی جلوتر به پیامبر ایمان آورد و همین زن مسلمان در نکاح ابوطالب بود تا روزی که وی رخ در نقاب خاک کشید.
3- امام باقر می‏فرماید: ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرالمؤمنان دستور می‏داد از طرف وی حج‏بجا آورند.(10)
________________________
(1)«مجمع البیان‏» ج 7/37 و «الحجة‏» 57 و «مستدرک حاکم‏» ج 2/623.
(2)«دیوان ابوطالب‏» 32 و «سیره ابن هشام‏» ج 1/373.
(3)«دیوان ابوطالب‏» 32 و «سیره ابن هشام‏» ج 1/373.
(4)«تاریخ ابن کثیر» ج 2 / 42.
(5)«ابن ابی الحدید» ج 14 / 74; «دیوان ابوطالب‏» 173.
(6)کونوا له ولاة و لحزبه حماة، والله لا یسلک احد سبیله الا رشد و لا یاخذ رشد و لا یاخذ احد بهداه الا سعد، و لوکان لنفسی مدة و فی احلی تاخیر لکففت عنه الهزاهز، و لدافعت عنه الدوافع: «سیره حلبی‏» ج 1 / 390 «تاریخ الخمیس‏» ج 1/ 339.
(7)اخرج ابن اخی فانک الرفیع کعبا، و المنیع حزبا و الا علی ابا، و الله لا یسلقک لسان الاسلقته السن حداد، و اجتذبه سیوف حداد، و الله لتذلن لک العرب ذل البهم لحاضنها - «الطرائف‏»، تالیف سید ابن طاووس / 85، نقال از کتاب «غایت السؤل فی مناقب آل رسول‏»، نگارش ابراهیم بن علی دینوری.
(8)اهل البیت ادری بما البیت.
(9)«شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 14 / 76.
(10)«شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 14 / 68.
فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام ص 162