اعتراض عایشه و پاسخ امام حسین

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

  حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام فرمود:
وقتی که امام حسنعليه‌السلام به حالت احتضار درآمد، به امام حسینعليه‌السلام فرمود: «برادرم! من به تو وصیتی می کنم، آن را رعایت کن و انجامش بده!
وقتی که من از دنیا رفتم، جنازه ی مرا آماده ی دفن کن؛ سپس مرا به سوی قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ببر تا من با آن حضرت تجدید عهد کنم. آنگاه، مرا به جانب قبر مادرم فاطمهعليها‌السلام برگردان و پس از آن، مرا به بقیع ببر و در آنجا دفنم کن.
و بدان که از طرف حمیرا (عایشه)، که مردم از کارهای خلاف و دشمنی او، با خدا و پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و ما خاندان، آگاه هستند، مصیبتی به من می رسد».
وقتی که امام حسنعليه‌السلام به شهادت رسید و از دنیا رفت، جنازه ی مطهرش را روی تابوتی گذاشتند و آن را به محلی که پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، بر جنازه ها نماز می خواند، بردند.
امام حسینعليه‌السلام ، بر جنازه ی مطهر امام حسنعليه‌السلام نماز خواند.
پس از خواندن نماز، جنازه ی مطهر آن حضرت را به کنار مرقد مطهر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله برده و اندکی در آنجا توقف کردند.
از سوی دیگر، به عایشه خبر دادند که بنی هاشم می خواهند جنازه ی امام حسنعليه‌السلام را، کنار قبر مطهر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و سلم دفن کنند.
آنگاه، عایشه بر استری زین کرده، سوار شده، به آنجا آمده، ایستاد و گفت: فرزند خود را از خانه ی من بیرون ببرید، که نباید در اینجا چیزی دفن شود و نباید پرده ی پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله دریده گردد!!!
امام حسینعليه‌السلام به عایشه فرمود: «تو و پدرت، پیش از این پرده ی پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را دریدید! و تو کسی را (مقصود، ابوبکر است) به خانه ی پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله بردی، که آن حضرت دوست نداشت (او) نزدیک آن حضرت باشد و خدا، در مقابل این کار، از تو بازخواست خواهد کرد!
همانا، برادرم حسنعليه‌السلام ، به من امر کرد که جنازه اش را نزد جد بزرگوارش بیاورم، تا با جد بزرگوارش، تجدید عهد کند.
و بدان که، برادر من از همه ی مردم به خدا و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و معنای قرآن، داناتر بود و نیز او، داناتر از این بود که پرده ی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را پاره کند.
اگر از نظر ما، دفن کردن در کنار مرقد مطهر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، جایز بود، آنگاه تو می فهمیدی که (جنازه ی مطهر امام حسنعليه‌السلام ، در آنجا دفن می شد، (ولی از نظر ما، کلنگ زدن، نزد گوش مبارک پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، جایز نیست.)
سپس، محمد حنفیه رشته ی سخن را به دست گرفت و گفت: ای عایشه! تو یک روز بر روی استر می نشینی و یک روز (در جنگ جمل) بر روی شتر می نشینی! تو، به علت دشمنی که با بنی هاشم داری، نه مالک نفس خود هستی و نه در روی زمین، آرام می گیری!
عایشه، رو به او کرده و گفت: ای پسر حنفیه! اینها که سخن می گویند، فرزندان فاطمهعليها‌السلام هستند، تو دیگر چه می گویی؟
امام حسینعليه‌السلام به عایشه فرمود: تو محمد را از بنی فاطمهعليه‌السلام ، به کجا دور می کنی؟! سوگند به خدا! که او زاده ی سه فاطمه است:
۱- فاطمه، دختر عمران (مادر ابوطالب).
۲- فاطمه، بنت اسد (مادر امام علیعليه‌السلام ).
۳- فاطمه، دختر زائدة بن اصم (مادر عبدالمطلب).
عایشه بار دیگر گفت: پیر خود را (از این جا) دور کنید و ببرید، که شما قومی دشمن، هستید!!!
امام حسینعليه‌السلام ، جنازه ی مطهر امام حسنعليه‌السلام را به سوی بقیع، حرکت داد(۱۰۵) .
در نقل دیگر، آمده است که:
پس از مراسم غسل دادن به جنازه ی مطهر امام حسنعليه‌السلام ، هنگامی که جنازه ی مطهر آن حضرت را به سوی مرقد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله حرکت دادند، مروان (که حاکم مدینه بود)، با همدستان خود، یقین کردند که می خواهند جنازه ی مطهر امام حسنعليه‌السلام را، کنار مرقد مطهر جد بزرگوارش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله دفن کنند به گرد هم آمده، لباس رزم پوشیده و رو در روی بنی هاشم قرار گرفتند.
عایشه، در حالیکه بر استر سوار بود، فریاد می زد. من دوست ندارم فرزند خود را به خانه ی من بیاورید!
مروان می گفت: چه بسیار جنگی که از آسایش، بهتر است! آیا عثمان، در دورترین جای مدینه دفن شود و حسنعليه‌السلام ، با پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به خاک سپرده شود؟! این کار هرگز اتفاق نخواهد افتاد! نزدیک بود که جنگ شدیدی، میان بنی امیه و بنی هاشم واقع شود.
در این هنگام، عبدالله بن عباس، نزد مروان شتافت و گفت: ای مروان! ما می خواهیم با زیارت مرقد مطهر پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، با آن حضرت، تجدید عهدی کنیم. ما نمی خواهیم که جنازه ی مطهر امام حسنعليه‌السلام را در کنار مرقد مطهر پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله ، دفن کنیم!
عبدالله بن عباس، رو به عایشه کرده و گفت: ای عایشه! این، چه رسوایی است (که درست کرده ای)؟ تو، روزی بر روی استر و روز دیگر بر روی شتر، می خواهی نور خدا را خاموش کرده و با دوستان خدا، بجنگی؟! بازگردد! که به آنچه دوست داری، رسیده ای! (یعنی: خاطرت، آسوده باشد که ما نمی خواهیم جنازه ی مطهر امام حسنعليه‌السلام را در کنار مرقد مطهر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله و سلم دفن کنیم) خداوند، انتقام این خاندان را - اگر چه پس از مدتی طولانی هم باشد خواهد گرفت