طرح تعیین جانشین

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

 چون خلیفه اطمینان یافت که از ضربت ابولؤلؤ عافیت نمی یابد در اندیشه وصیت برای تعیین جانشین بر آمد .در آن چند روز که وی در بستر بود هر دم سخنی تازه می گفت .گاه افسوس می خورد که ابوعبیده ،معاذبن جبل و سالم مولا ابی حذیفه زنده نیستند تا یکی از آنها را جانشین خویش سازد.زیرا درباره هر یک از ایشان جمله ای از پیامبرصلی الله علیه و آله شنیده است که نشانگر شایستگی ایشان برای زمامداری است .او می گفت :رسول خدا صلی الله علیه و آله در باره ابوعبیده فرموده است :وی امین این امت است .درباره سالم نیز فرموده است :او خدای را بسیار دوست دارد .و معاذ نیز در دینش استوار است .(733)
زمانی هم برای شناسایی افراد ، در این باره از آنها نظر خواهی می کرد تا بهتر بتواند جوانب طرح آینده خود را بسنجد .روزهای نخست چنین وانمود که درباره جانشین خود سرگردان است .(734)
می گفت :اگر کسی را جایگزین خود نمایم ،کسی که از من بهتر بود ابوبکر چنین رفتار کرده است ،و اگر آن را رها سازم و کسی را به جانشینی تعیین نکنم آن که از من بهتر بود رسول خداصلی الله علیه و آله آن را رها ساخته است .من هر چه خداوند بخواهد ،به آن اشتیاق دارم .دوست داشتم از خلافت ،نجات می یافتم ،نه خود بهره ای برده باشم و نه زیانی ببینم .(735)
تا این زمان گفتارهای خلیفه سراسر رمز و شگفتی بود.وی در جمله ای با اشاره به علی ابن ابی طالب
علیه السلام می گوید :اگر این مرد را به پیشوایی برگزینید شما را به راه راست راهبری خواهد کرد.با این حال با یاد کرد از ابوعبیده ، معاذ و سالم ،مرده آنها را بر زنده علی علیه السلام ترجیح می دهد!
کمترین تأثیر گفتارهای وی آن بود که همه معیارهای انتخاب زمامداری را در هم فرو ریخت .(دقت شود.) پس ار آن اظهار نظرهای متناقض ،تشخیص راه صحیح برای توده مردم کاری دشوار بود.وی سرانجام معلوم نساخت که شیوه درست انتخاب خلیفه چیست !اگر به نظر رسول خدا صلی الله علیه و آله بستگی دارد چگونه آن حضرت - به اعتقاد خلیفه - امت را بدون بیان نظر خود ،رها گذاشت؟! اگر رأی عمومی مسلمانان معیار باشد انتخاب خود وی عمر که از سوی ابوبکر انجام گرفت ،چگونه توجیه می شود؟!اگر سنت و عقیده پیامبر صلی الله علیه و آله بر تعیین نکردن جانشین است به چه سبب خود ایشان و خلیفه نخست کسانی را برای تعیین کردند؟ اگر علی علیه السلام مردم را به راه راست هدایت خواهد کرد و خلیفه نیز حق انتخاب او را دارا است چگونه با تعیین وی ،زمامداری او را امضا نکرد؟
او فرجام ،طرحی پیشنهاد کردکه هر فرد زیرکی می توانست از پیش بداند که علی ابن ابی طالب علیه السلام زمامداری نخواهد شد و در صورتی که او بخواهد به مخالفت با زمامداربرخیزد کشته شود.خلیفه ،ابوطلحه انصاری را نزد خود خواند و به او گفت:
پنجاه نفر از انصار را برگزین و این شش نفر :عثمان ،طلحه ،زبیر ،عبدلارحمن بن عوف ،سعدبن ابی وقاص و علی را در مکانی جمع کن و شما با شمشیرهای آخته بردر آن مکان بایستید.سه روز به آنها مهلت بده تا ایشان با مشورت هم یکی را از میان خویش اختیار کنند.اگر پنج نفر متفق شدند و یکی مخالفت کرد ،گردن او را بزن .اگر چهار کس اتفاق نمودند و دو کس مخالف ت ورزید،دو مخالف را گردن بزن .اگر به دو دسته سه نفری تقسیم شدند ،پسرم عبدالله هر گروه را انتخاب کرد حق به آنان داده شود .تا برگزیده خود را اعلام کنند .عبدالله از خود رأیی ندارد و فقط می تواند نظارت کند و در هنگام تساوی دو گروه ،در جانب یکی از آنها باشد .اگر به قضاوت عبدالله رضایت ندادند به گفته گروهی عمل شود که عبدالرحمن در میان آنها است و سه نفر دیگری را اگر به مخالفت برخاستند ،بکشید .اما اگر سه روز گذشت و کسی را انتخاب نکردند هر شش نفر را بکش و مسلمانان را رها ساز تا هر که را خواستند خلیفه گردانند.(736)
خلیفه در پاسخ این که چرا فرزندش عبدالله را به جانشینی تعیین نمی کندت می گوید:نمی خواهم برای خاندان خود بهره ای از خلافت قرار دهم .افزون براین ،فرزند من از انجام طلاق همسرش نیز ناتوان است .(737)
چه رسد به عهده داری زمامداری مسلمانان

733) علامه امینی ره می نویسد:چگونه برای فضیلت و زمامداری آن سه تن فقط یک حدیث کافی است ولی برای برتری علی هزاران حدیث کافی نیست !الغدیر ،ج 5،ص 361.
734) تاریخ فخری ،ص 131.
735) الامامة و السیاسة ،ج 1،ص 22،شرح نهج البلاغه ،ابن ابی الحدید ، ج 2،ص 580،العقدالفرید،ج 4،ص 278،سیاه ترین هفته تاریخ ،ص 440.
736) تاریخ الامم و الملوک ،ج 3 ،ص 192.
737) همان و نیز :نهایة الارب ،ج 4،ص 319.