بازخوانی مدارک واسناد شان نزول آیه ولایت

(زمان خواندن: 17 - 33 دقیقه)

دکتر فتح الله نجارزادگان
تفاوت اساسی دیدگاه‏های فریقین درباره آیات 55 و 56 سوره مائده (که به آیات ولایت نامبردارند) به موضع آنان نسبت‏به مورد نزول این آیات درباره تصدق انگشتر در رکوع نماز به وسیله امام علی - علیه السلام - وابسته است ; چه این که بیش‏تر شبهه‏ها و نقدها درباره استدلال به این آیات بر امامت امام علی - علیه السلام - نیز، ناشی از نادیده گرفتن این روایات و یا تردید در صحت آن‏هاست . اگر روایاتی که فریقین درباره نزول این آیات آورده‏اند، تحلیل و بررسی شوند، خود به خود بیش‏تر این تردیدها رخت‏بر می‏بندد . بنابر این ، پرداختن به اسانید و متون این احادیث در این بحث اهمیت‏به سزایی دارد .
از نظر شیعه جای هیچ تردیدی نیست که آیات 55 و 56 سوره مائده درباره امام - علی علیه السلام - نازل شده است ، هنگامی که انگشتر خود را در نماز به فقیر صدقه دادند (1) . این حادثه در منابع اهل سنت نیز، از چندین نفر از صحابه و تابعین و گاهی هر کدام با چند طریق نقل شده است . در برخی از این منابع، اسانید و طرق گوناگون نقل این حادثه بالغ بر 26 طریق می‏شود (2) . از جمله افراد از صحابه که این حادثه را نقل کرده‏اند عبارت‏ند از: امام علی - علیه السلام- (3) ، عبد الله بن عباس (4) ، ابو رافع مدنی (5) ، عمار بن یاسر (6) ، ابو ذر غفاری (7) ، انس بن مالک (8) ، جابر بن عبد الله (9) ، مقداد بن الاسود (10) ، و عبد الله بن سلام (11) .
از تابعین نیز، سلمة بن کهیل (12) ، عتبة بن ابی حکیم (13) ، سدی (14) ، مجاهد (15) و . . . به نقل این حادثه پرداخته‏اند . آنان نیز تصریح کرده‏اند که این آیه در خصوص امام علی - علیه السلام - نازل شده است .
در برخی منابع اهل سنت‏به دو روایت از امام ابو جعفر باقر - علیه السلام - اشاره می‏کند که از ایشان پرسیدند، مراد خدا از «الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة وهم راکعون‏» چه کسی است؟ امام فرمودند:
«الذین آمنوا» قیل له، بلغنا انها نزلت فی علی بن ابی طالب قال: «علی من الذین آمنوا .»
«آنان مؤمنان هستند» گفته شد: ما شنیده‏ایم که این آیه درباره علی بن ابی طالب نازل شده‏است‏» امام فرمودند: «[آری] امام علی هم از مؤمنان است .» (16)
این حدیث نشان می‏دهد چنین اندیشه‏ای در آن عصر رایج‏بوده که این آیه درباره امام علی - علیه السلام - است و امام باقر - علیه السلام - هرگز آن را انکار نکرده‏اند (هر چند عمومیتی که امام در آیه قایل‏اند در اندیشه وشیعه تفسیر خاص خود را دارد و تنها بر ائمه معصومان - علیهم السلام - تطبیق می‏شود (17) . محمد بن عبد الله اسکافی (م: 240 ق) نیز تصریح دارد آیات ولایت درباره امام علی - علیه السلام - نازل شده است (18) . نیشابوری در تفسیرش (19) و ایجی در مواقف (20) ، نزول این آیه را درباره امام علی، اجماع مفسران می‏شمرند .
«آلوسی‏» نیز نوشته است: «غالب اخباریین بر این باورند که این آیه درباره علی - کرم الله وجهه - نازل شده است و حاکم نیشابوری و ابن مردویه و دیگران با سند متصل، از ابن عباس [و دیگران] این حادثه را نقل کرده‏اند .» (21)
سپس آلوسی اشعار معروف حسان بن ثابت را که درباره این واقعه سروده، آورده‏است . (22)
سیوطی نیز پس از آن که برخی از طرق این حدیث را در کتاب لباب النقول آورده، نوشته‏است: «این‏ها طرق این حدیث‏اند که یکدیگر را تقویت می‏کنند [و اصل این ماجرا را به اثبات می‏رسانند .]» (23)
ابن حجر عسقلانی نیز در الکافی الشافی فی تخریج احادیث الکشاف به برخی از طرق این حدیث اشاره می‏کند و تنها در طریق ابن مردویه به عمار یاسر و ثعلبی به ابو ذر مناقشه می‏کند (24) .
ابن کثیر که در تفسیر خود به بررسی صحت و سقم اسانید این حادثه پرداخته است، نخست از چند طریق، این واقعه را بیان می‏کند و تنها در سند حافظ «ابو بکر احمد بن موسی بن مردویه‏» معروف بن ابن مردویه (م: 410 ق) و سند حافظ «عبد الرزاق بن همام‏» (م: 211 ق) مناقشه می‏کند (25) . سپس بدون آن که بر اسانید دیگر خرده بگیرد چنین می‏گوید: «تمام این آیات [آیات 51 تا 56 از سورة مائدة] درباره داستان عبادة بن صامت است که از هم پیمانی با یهودیان سرباز زد و به ولایت‏خدا و پیامبر و مؤمنان رضایت داد .» (26)
ماجرای عبادة بن صامت که ابن کثیر و دیگران نقل کرده‏اند به این شرح است:
«چون رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - با یهودیان بنی قنیقاع جنگیدند . . . عبادة بن صامت که یکی از بنی عوف بن خزرج و هم‏پیمان آنان بود . . . به نزد رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - شتافت و گفت: ای رسول خدا! به خدا و رسولش [پناه برده] از پیمان با آنان بیزاری می‏جویم و ولایت‏خدا و رسول و مؤمنان را می‏پذیرم و از هم‏پیمانی با کفار و ولایت آنان بیزارم در این هنگام آیات «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود و النصاری اولیاء . . .» نازل شد .» (27)
بنابر این، اگر چنین داستانی درباره عبادة بن صامت‏باشد، بین نزول آیاتی که پیش از آیه مورد بحث (آیه 55 سورة مائدة) است و گفته شده درباره وی نازل شده است، با حادثه تصدق انگشتر به وسیله امام علی - علیه السلام - هیچ منافاتی نیست .
افزون بر آن ابن کثیر برای این مدعای خود که تمام آیات 51 تا 56 سوره مائده درباره عبادة بن صامت است، تنها دو روایت آورده است:
1- به نقل از محمد بن جریر طبری که با سند خود از زهری نقل کرده که گفته است: «آیات 51 تا 67 درباره عبادة بن صامت در تبری از یهود و عبد الله بن ابی در باقی ماندنش بر ولایت‏یهود نازل شده‏است .» (28)
2- باز با سند طبری به نقل از عبادة بن ولید حفید عبادة بن صامت که می‏گوید آیات 51 تا 56 درباره عبادة بن الصامت و عبدالله بن ابی نازل شده است (29) .
ابن جریر طبری حدیث دوم را عینا با همین سند به گونه‏ای دیگر نقل کرده و در آن تصریح دارد تنها آیه 51 این سوره درباره عبادة بن الصامت نازل شده است (30) .
طبری روایت‏سومی را با سند خود از عطیه بن سعد نقل می‏کند، در این حدیث عطیه ضمن شرح داستان عبادة بن الصامت و عبد الله بن ابی تصریح می‏کند که تنها آیات 51 و 52 درباره اوست (31) .
باز طبری با همان سند از عطیه بن سعد حدیثی دیگر نقل می‏کند که در آن آیات 55 و 56 را هم در داستان عبادة بن الصامت داخل می‏داند (32) .
طبری درباره آیات 51 و 52 شان نزول‏های دیگری نیز آورده است از جمله: نزول این آیات درباره ابی لبابه و یا به قول سدی درباره دو نفر که یکی از آنان می‏خواست‏به یهودیان بپیوندد و دیگری به نصارای دمشق، آن گاه طبری می‏گوید:
«این آیه (آیه 51) ممکن است درباره عبادة بن صامت و عبد الله بن ابی و هم پیمانانشان با یهود نازل شده باشد و ممکن است درباره ابی لبابه باشد و نیز ممکن است درباره دو مردی باشد که یکی می‏خواست‏به یهودیان و دیگری به نصاری بپیوندد، لیکن درباره هیچ کدام از این اقوال سه‏گانه خبری صحیح در دست نیست تا حجت آورد و به آن اعتماد شود .»
افزون بر آن ، هیچ کس از دانشمندانی که اسباب نزول نگاشته‏اند آیات ولایت (آیات 55 و 56) را درباره عبادة بن صامت نقل نکرده‏اند، بلکه تنها آیات 51 و 52 را درباره وی می‏دانند (33) و وجود آیه درباره ارتداد از دین: «یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم . . .» (آیه 54) در بین آیات 51 و 52 و آیات ولایت (آیات 55 و 56)، نیز گواه همین مطلب است، چون داستان عبادة بن صامت‏با مساله ارتداد ارتباطی ندارد .
حاصل آن که ، روایات درباره شان نزول آیات ولایت درباره عبادة بن الصامت روایاتی متعارض با نقل از افرادی مانند زهری، سدی، عبادة بن ولید است، آنان از تابعین هستند و خود شاهد ماجرا نبوده‏اند و شاهدی هم از قرآن برای آن نیست . بنابر این ، تمسک ابن کثیر به این دو روایت متعارض وجهی ندارد و نمی‏توان از آن همه روایت متواتر که در شان نزول آیات 55 و 56 درباره امام علی - علیه السلام - است و از جمعی از صحابه نقل شده و خود شاهد ماجرا بوده‏اند و نیز احادیثی متعدد از تابعین در این باره چشم پوشید (34) .
از جمله احادیثی که خود ابن کثیر از ابن ابی حاتم درباره شان نزول این آیات درباره امام علی - علیه السلام - آورده حدیثی است از سلمة بن کهیل که از تابعین است و در سند آن جای هیچ مناقشه نیست و به زودی در نقد دیدگاه ابن تیمیه مطرح خواهد شد .
فخر رازی نیز درباره تعیین مصداق «. . . الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة وهم راکعون‏» نوشته‏است: «در این جا دو قول در میان است:
قول اول: مراد از این آیه تمام مؤمنان هستند ; چون عبادة بن صامت هنگامی که از یهود بیزاری جست و گفت: من ولایت‏خدا و رسولش را بر می‏گزینم این آیه بر وفق سخن او نازل شد . چنان که روایت‏شده عبد الله بن سلام به رسول خدا - صلی الله علیه و آله - گفت: «ای رسول خدا ! قوم ما، ما را ترک کرده و سوگند یاد کرده‏اند که با ما مجالست نکنند و ما نمی‏توانیم با یاران شما همنشین باشیم ; چون منزل‏های ما دور است . پس این آیه نازل شد و عبد الله بن سلام گفت: به ولایت‏خدا و رسولش و مؤمنان، خشنودیم . بنابراین، آیه عمومیت دارد و شامل همه مؤمنان می‏شود .» (35)
سپس فخر رازی ناگزیر جمله حالیه «. . . وهم راکعون‏» را چنین توجیه می‏کند: مراد از رکوع، خضوع است‏یا این که مراد از «یقیمون الصلوة‏» ، بیان شانیت و ذکر رکوع جهت‏شرافت است و یا بگوییم صحابه در هنگام نزول این آیه در حالت‏های گوناگون بودند، برخی نماز گزارده بودند، برخی‏از فقیر دستگیری می‏کردند و برخی نیز در حال نماز و رکوع بودند . بنابراین، خداوند به تمام افراد با این صفات و حالات اشاره کرده است! پس از آن فخر رازی، به بیان قول دوم پرداخته نوشته‏است:
«قول دوم: مراد از این آیه شخص معینی است و درباره آن چند نظر است:
الف: عکرمه گفته است این آیه درباره ابا بکر نازل شده است .
ب: عطا از ابن عباس نقل کرده که این آیه درباره علی بن ابی طالب - علیه السلام - نازل شده است و نیز روایت‏شده که چون این آیه نازل شد، عبد الله بن سلام به رسول خدا [ صلی الله علیه و آله وسلم] گفت: «من علی [ علیه السلام] را در حال رکوع دیدم که انگشترش را به نیازمند صدقه داد . پس ما ولایت وی را می‏پذیریم‏» از ابو ذر - رضی الله عنه - نیز روایت‏شده که گفته است: «با رسول خدا - صلی الله علیه [و آله] و سلم . نماز ظهر گزاردیم و نیازمندی در مسجد چیزی خواست و کسی به او کمک نکرد . . . و علی - علیه السلام - در حال رکوع به انگشت کوچک که در آن انگشتری بود اشاره کرد و سائل آن را در آورد . . . و رسول خدا مشغول دعا شدند و به خدا سوگند هنوز دعای ایشان پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و گفت‏یا محمد ! [ صلی الله علیه و آله و سلم] بخوان: «انما ولیکم الله و رسوله . . .»» (36) .
فخر رازی در واقع ، با خلط مباحث‏با یکدیگر، این دو قول را ساخته است ; چون گذشته از توجیهات غیر قابل قبول درباره جمله «وهم راکعون‏» ، همان طور که ملاحظه کردید، ماجرای عبادة بن صامت‏با نزول آیه ولایت درباره امام علی - علیه السلام - منافاتی ندارد و روایتی که از عبد الله بن سلام در تایید قول اول نقل می‏کند بخشی از همان روایتی است که در قول دوم از همان عبد الله بن سلام آورده و هر دو یک روایت از یک ماجراست (37) .
حدیث عکرمه نیز حدیثی مقطوع، شاذ یا متروک است و هیچ کدام از ارباب تفاسیر روایی و شان نزول‏نویسان مانند طبری، سیوطی، واحدی و دیگران آن را نیاورده‏اند .
حاصل آن که ، در مجموع، هیچ کس از مفسران و محققان شیعه و اهل سنت، نزول آیات ولایت را درباره امام علی - علیه السلام - بافته دروغگویان نشمرده‏اند ، هر چند در نوع تفسیر و تلقی از این ماجرا در بین فریقین تفاوت‏های چشمگیری است . تنها و نخستین کسی که باصراحت رخداد تصدق انگشتر را منکر است و ادعای می‏کند احادیث درباره آن دروغ و ساختگی است احمد بن عبد الحلیم ، معروف به ابن تیمیه (م: 758 ق) است که سخنش برای دیگران (38) به ویژه افرادی که از تیره وهابیان می‏باشند (39) ، الگو شده است .
ابن تیمیه در نقد آرا حسن بن یوسف مطهر، معروف به علامه حلی (م: 762 ق) به شدت بر این روایات خرده گرفته و ادعا می‏کند: «حادثه تصدق انگشتر به وسیله امام علی - علیه السلام - افسانه ساختگی است و در هیچ کتابی از کتاب‏های مورد اعتماد از صحاح، سنن، جوامع، معجم‏ها و کتاب‏های مرجع، چنین خبری، وجود ندارد!» (40) ابن تیمیه بر اساس همین ادعا، اشکال‏های متعددی را بر نحوه استدلال شیعه به این آیات مطرح کرده است (41) .
پس از ابن تیمیه، ابن کثیر (م: 774 ق) بر این شیوه، گام نهاده و با نقد بخشی از اسانید روایات این حادثه (42) به نقد متون این روایات پرداخته ونوشته‏است: «برخی از مردم چنین می‏پندارند که جمله «. . . وهم راکعون‏» در موضع حال برای دفع زکات است، اگر چنین بود، دفع زکات در حال رکوع، مورد مدح و برتر از حالت‏های دیگر خواهد بود، در حالی که چنین نیست و کسی از دانشمندان اهل فتوا - تا آن جا که ما می‏شناسیم - به آن فتوا نداده است .» (43)
«شوکانی‏» نیز با اشاره به بخشی از آن روایات نوشته است: «زکات دادن در حال نماز روا نیست .» (44)
ذهبی نیز پس از تقدیر از تفسیر مجمع البیان و مؤلف آن، احادیث متعددی که طبرسی از فریقین در شان نزول این آیه آورده است را، ذکر می‏کند و بدون خرده‏گیری به نحوه استدلال طبرسی تنها با این جمله بحث را پایان می‏دهد: «بدون تردید این تلاش بی ثمر است، حدیث تصدق انگشتر از سوی [امام] علی [ علیه السلام] در نماز، که محور استدلال طبرسی است، حدیثی ساختگی، بدون ریشه است و ابن تیمیه عهده دار رد و ابطال آن می‏باشد .» (45)
محمد شاکر نیز ضمن تایید دیدگاه ابن کثیر در ضعف اسانید روایات در این باره، این روایات را از بافته‏های شیعه می‏شناسد (46) ! !
اکنون ببینیم مناقشه‏های ابن تیمیه درباره این رخداد چیست، و چگونه پاسخ داده می‏شود . ابطال مناقشه‏های ابن تیمیه در واقع، به معنی پایان دادن به تمام اشکال‏هایی است که در این باره مطرح شده است ; چون دیدگاه وی الگوی تمام کسانی است که پس از او به مناقشه و اشکال درباره تصدق انگشتر به وسیله امام علی - علیه السلام - و نزول آیات ولایت پرداخته‏اند .
ابن تیمیه در نقد بحث روایی این حادثه نوشته است: «این که رافضی [حسن بن یوسف، علامه حلی] می‏گوید: دانشمندان اجماع دارند این آیه درباره علی [ علیه السلام] است از بزرگ‏ترین ادعاهای دروغین است‏بلکه اجماع اهل علم از ناقلین، بر این است که این آیه در خصوص علی [ علیه السلام] نازل نشده و او انگشتر خود را در نماز صدقه نداده است . اجماع اهل علم از محدثان نیز بر این است که این داستان دروغی و ساختگی است . اما آن چه که رافضی [علامه حلی] از تفسیر ثعلبی نقل کرده است [یعنی حدیث ثعلبی با سند خود از ابو ذر که می‏گوید: این آیه درباره امام علی - علیه السلام - در حین تصدق انگشتر به نیازمند نازل شد] . اهل علم از محدثان بر این قول‏اند که ثعلبی احادیث‏ساختگی را در تفسیرش می‏آورد . . . و از این روست که ثعلبی را (حاطب لیل) هیزم کش در شب می‏دانند و بغوی که حدیث‏شناس و آگاه‏تر از ثعلبی و واحدی نیشابوری است، هرگز در تفسیرش که مختصر تفسیر ثعلبی است، این احادیث دروغی را که ثعلبی نقل کرده، نیاورده است . . . با آن که ثعلبی دیندار است لیکن به صحیح و سقیم احادیث آگاه نیست و در بیشتر موارد بین سنت و بدعت تفاوتی نمی‏گذارد . آنان که دانشمندان بزرگ و اهل تفسیرند مانند: محمد بن جریر طبری، بقی بن مخلد و ابن ابی حاتم و . . . این نوع احادیث‏ساختگی دروغی را نیاورده‏اند و ابن حمید و عبد الرزاق این حدیث را نقل نکرده‏اند ، با آن که عبد الرزاق به تشیع گرایش دارد و از فضایل علی [ علیه السلام] زیاد نقل کرده لیکن شان او برتر از آن است که این دروغ‏های آشکار را روایت کند .
[افزون بر آن] مفسرانی که رافضی [علامه حلی] از کتاب‏هایشان نقل کرده و نیز مفسرانی دیگر که از آنان آگاه‏ترند، روایاتی نقل کرده‏اند که این اجماع را نقض می‏کند، از جمله ثعلبی از ابن عباس آورده، این آیه درباره ابابکر است و باز او و ابن ابی حاتم از عبد الملک بن ابی سلیمان که می‏گوید از ابو جعفر [ علیه السلام] درباره «. . . الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة . . .» در آیه پرسیدم [حضرت] فرمود: «مؤمنان مرادند، گفتم: [مردم می‏گویند] این آیه درباره علی [ علیه السلام] نازل شده [حضرت] فرمود: «علی [ علیه السلام] از مؤمنان است‏» و همین معنی را ثعلبی از ضحاک و ابن ابی حاتم از سدی درباره این آیه نقل کرده‏اند و باز ابن ابی حاتم با سند خود از عبد الله بن عباس چنین می‏آورد: هر کس ایمان دارد، خدا و رسول و مؤمنان را به ولایت می‏پذیرد .»
ادعاهای ابن تیمیه بی‏اساس است چون:
اول: ادعای اجماع علامه حلی - رحمه الله - درباره نزول این آیه در مورد تصدق انگشتر امام علی - علیه السلام - به نیازمند، بی مبنا نیست; زیرا افزون بر ادعای اجماع نیشابوری (47) و ایجی در این مساله، آن همه روایت از صحابه و تابعین کافی است تا در این باره ادعای اجماع معنوی شود .
دوم: ادعای اجماع اهل علم و محدثان بر این که این آیات در خصوص امام علی - علیه السلام - نازل نشده بی‏اساس است و مفسران، محققان و محدثان فریقین هیچ کدام چنین ادعایی ندارند .
سوم: جریان تصدق انگشتر را تنها ثعلبی با سند خود از ابو ذر نقل نکرده است، بلکه دانشمندانی دیگر مانند حاکم حسکانی (48) (از دانشمندان قرن پنجم)، ابراهیم جوینی (49) (م: 730 ق) با سندهای خودشان و فخر رازی (50) با تعبیر «روایت‏شده‏» از ابو ذر و دیگر صحابه این جریان را نقل کرده‏اند .
چهارم: کدام یک از اهل علم از محدثان گفته است ثعلبی احادیث‏ساختگی در تفسیرش آورده و او حاطب لیل (هیزم کش در شب) است؟ این ادعای ابن تیمیه است که ثعلبی را متهم می‏کند و او را ناآگاه به صحیح و سقیم، سنت و بدعت می‏شناسد . در حالی که - تا اندازه‏ای که ما جست‏وجو کردیم - جملگی دانشمندان وی را سخت‏ستوده‏اند، این کلام از ابن خلکان (م: 681 ق) است که درباره وی می‏گوید: «وی در دانش تفسیر یگانه دوران خود بوده و تفسیری بزرگ نگاشته که بر تمام تفسیرها برتری دارد . غافر بن اسماعیل الفارسی در کتاب سیاق تاریخ نیشابور نام ثعلبی را آورده و وی را با این عبارات ستوده است: «هو صحیح النقل موثوق به‏» ، «او درست گفتار و مورد اطمینان است .» (51)
تاج الدین سبکی (52) (م: 771 ق)، صلاح الدین صفدی (53) و جلال الدین سیوطی (م: 911 ق) نیز همان تعبیر ابن خلکان را آورده‏اند و سیوطی افزوده‏است: «عالما بارعا فی العربیة حافظا موثقا، دانشمندی چیره دست در عربیت و حافظی مورد اطمینان است .» (54)
ابن جزری نیز درباره او عبارت «مفسر امام بارع مشهور، مفسری پیشوا، چیره‏دستی مشهور، به کار می‏برد .» (55)
پنجم: بر خلاف ادعای ابن تیمیه که می‏گفت: بغوی که آگاه‏تر از ثعلبی است و تفسیرش مختصر تفسیر اوست، این احادیث دروغین را نیاورده است، بغوی در ضمن اقوال گوناگونی که درباره شان نزول این آیه می‏آورد (اقوالی که با شان نزول آیه درباره امام علی - علیه السلام - هیچ منافاتی ندارد همان طور که در نقد دیدگاه ابن کثیر و فخر رازی ملاحظه کردید) با صراحت نوشته‏است:
«و قال ابن عباس رضی الله عنهما و قال السدی: قوله «والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکاة وهم راکعون‏» ، اراد به علی بن ابی طالب رضی الله عنه، مر به سائل وهو راکع فی المسجد فاعطاه خاتمه .»
«ابن عباس و سدی می‏گویند: خداوند از این آیه «والذین آمنوا . . .» علی بن ابی طالب [ علیه السلام] را اراده کرده است، نیازمندی به امام علی رسید و امام در حال رکوع در مسجد انگشترش را به او داد .» (56)
ششم: تفسیر جامع البیان فی تاویل آی القرآن از محمد بن جریر طبری (م: 310 ق) که در نزد ابن تیمیه اجل تفاسیر و با ارزش‏ترین آن‏هاست (57) با پنج طریق شان نزول این آیه را نقل می‏کند، جملگی این احادیث درباره امام علی - علیه السلام - است ، سه حدیث نص در این معنی است (از جمله یکی از مجاهد - مجاهد بن جبر از تابعین - که ابن تیمیه او را آیت در تفسیر می‏شناسد (58) ) و دو حدیث‏به صورت قدر متیقن (59) ، سیوطی نیز حدیثی دیگر از طبری از ابن عباس نقل کرده که گفته است: شان نزول این آیات درباره امام علی - علیه السلام - است (60) ، لیکن هم اکنون در تفسیر طبری چنین حدیثی نیست! !
باز همین طور ابن ابی حاتم نیز با دو سند یکی از عتبة بن ابی حکیم (از تابعین م: 147 ق) و سلمة بن کهیل (از تابعین م: 121 ق) این حدیث را نقل کرده است (61) . پس چطور ابن تیمیه می‏گوید: دانشمندان بزرگ از اهل تفسیر مانند ابن جریر و ابن ابی حاتم، این احادیث‏ساختگی را ذکر نکرده‏اند؟ ! بلکه این سند ابن ابی حاتم به سملة بن کهیل است که تمام افراد سند آن در دیدگاه دانشمندان علم رجال اهل سنت، مورد وثاقت، صدق و راستی‏اند
ابن ابی حاتم سند خود را چنین می‏آورد:
«حدثنا ابو سعید الاشج، حدثنا الفضل بن دکین ابو نعیم الاحول، حدثنا موسی بن قیس الحضرمی عن سلمة بن کهیل قال: «تصدق علی بخاتمه وهو راکع فنزلت: «انما ولیکم الله . . .» .»
«ابن ابی حاتم با این سند از سلمة بن کهیل نقل می‏کند که گفته است: «علی [ علیه السلام] انگشتر خود را [به نیازمند] در حال رکوع صدقه داد پس این آیه نازل شد: «انما ولیکم الله . . .» .»
افراد این سند عبارت‏اند از:
الف: ابو سعید بن الاشج (م: 257 ق).
ابو حاتم درباره او می‏گوید: «ثقة صدوق امام اهل زمانه; وی مورد اطمینان، راستگو، پیشوای عصر خود است‏» و النسائی می‏گوید: «صدوق; راستگوست‏» برخی دیگر با جمله: «ما رایت احفظ منه; دانشمندتر از او ندیده‏ام‏» از او یاد کرده‏اند (62) .
ب: الفضل بن دکین ابو نعیم (م: 219 ق).
وی از مشایخ محمد بن اسماعیل بخاری (مؤلف صحیح) می‏باشد . یحیی بن معین درباره او می‏گوید: «ما رایت اثبت من رجلین، ابو نعیم و عفان . انسانی آگاه‏تر و درست از بر کننده‏تر از ابو نعیم و عفان ندیدم‏» و دیگری می‏گوید: «ما رایت محدثا اصدق من ابی نعیم، حدیث گویی راستگوتر از ابو نعیم ندیده‏ام .» (63)
ج: موسی بن قیس الحضرمی .
یحیی بن معین، در مورد او می‏گوید: «ثقة، مورد وثاقت و اطمینان است‏» و ابو حاتم می‏گوید: «لا باس به، مورد ایراد نیست‏» و عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل می‏کند که درباره او گفته است: «لا اعلم الا خیرا، چیزی جز نیکی درباره‏اش نمی‏دانم‏» (64) .
د: سلمة بن کهیل (م: 121 ق) از تابعین .
جملگی او را توثیق کرده‏اند از جمله: ابو زرعة که می‏گوید: «ثقة مامون ذکی، مورد وثوق، مطمئن و با هوش‏» ابو حاتم درباره‏اش می‏گوید: «ثقة متقن، مورد وثوق و استوار گفتار است‏» (65) .
هفتم: سیوطی در در المنثور به نقل از عبد بن حمید و عبد الرزاق از ابن عباس، این حدیث را آورده (66) و ابن کثیر نیز از عبد الرزاق این حدیث را نقل کرده است (67) . بنابراین ، کلام ابن تیمیه که می‏گوید افرادی مانند ابن حمید و عبد الرزاق ذکری از این گونه احادیث‏به میان نیاورده‏اند ، بی‏اساس است .
هشتم: آن مفسری که از ثعلبی آگاه‏تر است و احادیثی آورده که اجماع مفسران را بر نزول آیه درباره امام علی نقض می‏کند، کیست؟ ابن تیمیه تنها به نام ابن ابی حاتم اشاره می‏کند غافل از آن که همین ابن ابی حاتم همان طور که ملاحظه کردید روایت صحیح السند در مورد نزول آیه درباره تصدق امام علی نقل کرده است و روایتی که، ابن ابی حاتم از عبد الملک بن ابی سلیمان (م: 145 ق) از ابو جعفر الباقر - علیه السلام - نقل می‏کند افزون بر آن که، امام باقر هرگز نزول آیه را درباره امام علی - علیه السلام - انکار نکرده‏اند، این حدیث‏خبری واحد است و در کتاب‏های تراجم و رجال نیز عبد الملک از راویان امام باقر - علیه السلام- (68) و امام باقر - علیه السلام - از مشایخ او (69) شمرده نشده است، ابن جریر طبری و ثعلبی نیز مانند ابن ابی حاتم تنها از وی این حدیث را از امام باقر - علیه السلام - نقل کرده‏اند و سندی دیگر ندارد .
نهم: هیچ کس از بزرگان تفسیر در نزد ابن تیمیه مانند طبری، ابن ابی حاتم و دیگران به نقل از ابن عباس نگفته است رخداد تصدق انگشتر مربوط به ابا بکر است‏بلکه این ادعای ابن تیمیه است که به ثعلبی نسبت می‏دهد ، تنها خبری واحد مقطوع غریب بدون شاهد و متابع از عکرمه نقل شده که تصدق انگشتر را به ابا بکر نسبت داده است (70) ، عکرمه هم در نزد بزرگان اهل سنت مورد اعتماد نیست و از همین رو مسلم بن حجاج در صحیح خود از وی هیچ روایتی جز یک حدیث آن هم برای شاهد حدیثی دیگر نقل نکرده است (71) .
دهم: ابن تیمیه که بیهوده دست و پا می‏زند در آخرین نقد بر روایات شان نزول آیه درباره
تصدق انگشتر به وسیله امام علی - علیه السلام - ، به روایت ابن ابی حاتم از ابن عباس، تشبث می‏جوید که گفته است: «کل من آمن فقد تولی الله و رسوله و الذین آمنو، هر کس ایمان دارد، خدا و رسول و مؤمنان را به ولایت می‏پذیرد» غافل از آن که این حدیث ربطی به ادعای ابن تیمیه ندارد .
ابن عباس در این حدیث - بر فرض صدور - در صدد بیان این مطلب نیست که مؤمنانی که باید ولایتشان را پذیرفت چه کسانی هستند بلکه تنها در صدد بیان این نکته است، هر مؤمنی باید ولایت‏خدا و رسول و مؤمنان را بپذیرد، لیکن این مؤمنان چه کسانی‏اند، هرگز در این حدیث اشاره نشده است . البته ابن عباس در احادیث متعددی که پیش از این بیان شد، با صراحت این آیه را درباره امام علی - علیه السلام - می‏داند که به این معنی است، آن مؤمنان که ولی دیگران هستند جز امیر مؤمنان امام علی - علیه السلام - کسی دیگر نیست .
بنابر این ، آیا موضع ابن تیمیه و پیروان او در این موارد چیزی جز تعصب خشک ویرانگر، پندارهای بی مبنا و اتهام به دانشمندان چیزی دیگر است; اگر ما بخواهیم با احادیث ماثور این گونه برخورد کنیم از دین چه می‏ماند؟
به قول علامه طباطبایی که می‏گوید:
«اگر درست‏باشد از این همه روایاتی که درباره شان نزول این دو آیه وارد شده، چشم‏پوشی شود و این همه دلیل‏های روایی نادیده گرفته شود، باید به طور کلی از تفسیر قرآن چشم پوشید; چه ، وقتی با این همه روایات اطمینان پیدا نکنیم چگونه می‏توانیم به یک یا دو روایتی که در تفسیر هر کدام از آیات وارد شده است، وثوق و اطمینان پیدا کنیم؟ . . . اگر انسان دچار عناد و مبتلا به لجاجت نباشد، روایات آن قدر هست که اطمینان آور باشد و جا برای اشکال‏ها و خرده‏گیری و تضعیف آن‏ها نیست .» (72)
حاصل آن که ، با جمع‏بندی احادیث در این باره به این نتیجه می‏رسیم: تصدق انگشتر از ناحیه امام علی - علیه السلام - در حال نماز واقعیت داشته و آیات 55 و 56- آیات ولایت - سوره مائده درباره این رویداد تاریخی نازل شده است . بررسی و نقد تردیدها و مناقشه‏ها در استدلال به این دو آیه بر امامت و زعامت امام علی - علیه السلام - ، مجالی دیگر می‏طلبد .
_____________________________
1) در منابع شیعه این رویداد، افزون بر جمع کثیری از صحابه و تابعین از رسول اکرم - صلی الله علیه و آله - و ائمه طاهرین: امام علی، امام حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی الباقر، جعفر بن محمد الصادق، علی بن موسی الرضا و ابو محمد العسکری - علیهم السلام - نقل شده است .
ر . ک: محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار ، ج 35، ص 183- 206; سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن ، ج 1، ص 479- 485، محمد القمی المشهدی، کنز الدقائق، ج 4، ص 144- 154; شیخ حسین راضی، الهوامش التحقیقیة (پیوست کتاب المراجعات)، ص 383- 384; علی بن طاووس، سعد السعود، ص 192 می‏گوید: «در کتاب تفسیر محمد بن العباس بن علی بن مروان، دیدم نزول این آیه را درباره امام علی از نود طریق آورده است .» ; محمد بن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، وی پس از آن که می‏گوید: اجماع امت‏بر نزول این آیات درباره امام علی - علیه السلام - است، به معرفی ده‏ها منبع از شیعه و سنی می‏پردازد که به ذکر این رخداد پرداخته‏اند و آن‏گاه شعرهایی که در این باره سروده‏اند ، نقل می‏کند . ج‏3، ص 5- 14 .
2) عبید الله حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص 209- 248 .
3) ر . ک: همان، ج 1، ص 226; ابو عبد الله حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، ص 102; علی بن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق (به تحقیق محمد باقر محمودی)، ج 2، ص 409، رقم 915; موفق خوارزمی، المناقب، ص 264; احمد بن مردویه، وابو الشیخ، به نقل از جلال الدین سیوطی، در المنثور، ج 3، ص 106 واسماعیل بن کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایة، ج 7، ص 357 .
4) ر . ک: عبید الله حسکانی، شواهد التنزیل ، ج 1، ص 232- 240 (وی با 6 طریق این رویداد را از ابن عباس نقل کرده است) ; نصر سمرقندی (م: 375 ق)، تفسیر السمرقندی، ج 1، ص 445; جلال الدین سیوطی، در المنثور، ج 3، ص 105- 104 وی به نقل از خطیب بغدادی (از کتاب المتفق والمختلف) و عبد الرزاق (ابی بکر م: 211 ق) و ابو الشیخ (الهنائی الهمدانی، گفته شده نام او حیوان بن خالد است . وی از تابعین و مورد وثوق دانشمندان رجال است . ر . ک: یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج 33، ص 411، رقم ترجمة 7432) و ابو محمد عبد بن حمید ، (م: 294 ق) واحمد ابن مردویه (م: 410 ق) و محمد بن جریر طبری (م: 310 ق) هر کدام با سندهای خود، این حادثه را نقل کرده است . هم چنین: اسماعیل ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص‏71; موفق خوارزمی، المناقب، ص 264; احمد واحدی، اسباب نزول القرآن، ص 202; جلال الدین سیوطی، لباب النقول فی اسباب النزول، ص 148; فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب (تفسیر الکبیر)، ج 12، ص 26 (با تعبیر روی عن ابن عباس، از ابن عباس روایت‏شده) . . . ; احمد بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، ج 1، ص 59 ، حدیث 155 .
5) ر . ک: سلیمان طبرانی، (م: 360 ق)، المعجم الکبیر، ج 1، ص 320- 321، حدیث 955 و نیز به نقل از او: ابی بکر الهیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، ص 134; شواهد التنزیل، ج 1، ص 241; در المنثور، ج 3، ص 106، از ابن مردویه، و ابو نعیم (احمد بن عبد الله، م: 430 ق).
6) ر . ک: سلیمان طبرانی، المعجم الاوسط: ج 7، ص 130، حدیث 6228; محمد جوینی، فرائد السمطین (به تحقیق محمد باقر محمودی)، ج 1، ص 194 ، حدیث 153; شواهد التنزیل، ج 1، ص 223; در المنثور: ج 3، ص 105 از ابن مردویه .
7) ر . ک: شواهد التنزیل، ج 1، ص 230; احمد ثعلبی، احمد، الکشف و البیان فی تفسیر القرآن، مخطوط، ج 1، ورق 74/ا; فرائد السمطین، ج 1، ص 191 حدیث 151; یوسف سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص 41 (به نقل از ثعلبی) ; التفسیر الکبیر: ج 12، ص 26، (با تعبیر روی عن ابی ذر، از ابو ذر روایت‏شده است) . . .
8) ر . ک: شواهد التنزیل، ج 1، ص 225 .
9) ر . ک: شواهد التنزیل، ج 1، ص 225 ; اسباب نزول القرآن، ص 201; جلال الدین سیوطی، لباب النقول، ص 202 .
10) شواهد التنزیل، ج 1، ص 228 .
11) احمد محب الدین طبری، الریاض النضرة، ج 3، ص 179 .
12) عبد الرحمن بن ابی حاتم (م 327 ق)، تفسیر القرآن العظیم مسندا عن رسول الله و الصحابة و التابعین، ج 4، ص 1162 حدیث 6551; تاریخ مدینة دمشق، ج 2، ص 409، رقم 916; در المنثور: ج 3، ص 106، لباب النقول: ص 148; انساب الاشراف، ج 2، ص 150، حدیث 151 .
13) ج 6، ص 186; ابن ابی حاتم، عبد الرحمن، همان: ج 4، ص 1162، حدیث 6549 و به نقل از وی: ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 71 .
14) نک: طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن: ج 6، ص 186; بغوی، حسین، معالم التنزیل: ج 2، ص 47 (با تعبیر قال ابن عباس و سدی قوله تعالی انما ولیکم . . . اراد به علی بن ابی طالب، ابن عباس و سدی گفته‏اند که مراد از آیه انما ولیکم، علی بن ابی طالب است).
15) ر . ک: طبری، محمد بن جریر، همان، ج 6، ص 186; جصاص، ابی بکر (م 370 ق)، احکام القران: ج 2، ص 625، وی می‏گوید: «از مجاهد، سدی، ابی جعفر و عتبة بن ابی حکیم، «روایت‏شده آیه «انما ولیکم الله . . .» درباره علی بن ابی طالب در حین تصدق انگشتر به نیازمند نازل شده است‏» .
16) ر . ک: طبری، محمد بن جریر، همان: ج 6، ص 186; سیوطی، جلال الدین، در المنثور: ج 3، ص 106 وی از عبد بن حمید و ابن المنذر (علی بن المنذر م 256) نقل کرده است; بغوی، حسین، همان: ج 22، ص 47; واحدی، علی، الوسیط فی تفسیر القرآن المجید: ج 2، ص 201 .
17) ر . ک: عیاشی، محمد بن سعود، همان، ج 2، ص 57، حدیث 1298 و ص 58، حدیث 1302; کلینی، محمد، کافی، کتاب الحجة، باب «ما نص الله عز وجل ورسوله علی الائمة علیهم السلام واحدا واحدا» ، ج 1، ص 288، حدیث 3; بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن: ج 1، ص 479 و 480، حدیث 2 و 3 و 4; مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار: ج 35، ص 106 .
18) اسکافی، محمد، المعیار والموازنة: ص 228 .
19) نیشابوری، حسن، همان: ج 6، ص 169 .
20) ایجی، عبد الرحمن، المواقف فی علم الکلام: ص 405 وی می‏نویسد: «اجمع ائمة التفسیر ان المراد علی [ علیه السلام] وللاجماع علی ان غیره غیر مراد .»
21) آلوسی، محمود، همان: ج 4، ص 245 .
22) همان، و نیر ر . ک: جوینی، محمد، همان: ج 1، ص 190 .
23) سیوطی، جلال الدین، لباب النقول: ص 148 .
24) ابن حجر عسقلانی، احمد، الکافی الشافی فی تخریج احادیث الکشاف (ذیل تفسیر کشاف زمخشری): ج 1، ص 649 .
25) ابن کثیر، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم: ج 2، ص 69 . «ابن مردویه از دانشمندان نامور اهل سنت در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم (م: 410 ق) است، «شمس الدین ذهبی‏» درباره وی نوشته‏است: «الحافظ المجود العلامة المحدث اصبهان . . . و کان فرسان الحدیث فهما، یقظا، متقنا . . . .» سیر اعلام النبلاء: ج 17، ص 308، رقم ترجمه 188، «عبد الرزاق بن همام‏» نیز از دانشمندان بزرگ قرن دوم و سوم (م: 211 ق) به شمار می‏آید . «شمس الدین ذهبی‏» درباره وی می‏گوید: «الحافظ الکبیر عالم الیمن . . . الثقة الشیعی‏» ، سیر اعلام النبلاء: ج 9، ص 563، رقم ترجمه 220 .
26) ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 69 .
27) ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 69 و نیز ر . ک: طبری، ابن جریر، همان: ج 6، ص 178- 179 .
28) ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 69; طبری، محمد بن جریر، همان: ج 6، ص 178 .
29) همان: ج 2، ص 169; طبری، محمد بن جریر، ج 6، ص 178 و ص 186 .
30) طبری، محمد بن جریر، همان: ج 6، ص 178 .
31) همان: ج 6، ص 178- 177 .
32) همان، ج 6، ص 186 .
33) ر . ک: واحدی، احمد، همان: ص 200- 201; لباب النقول فی اسباب النزول، ص 147 .
34) ابن تیمیه نیز در این باره بدون هیچ تاملی در منابع و مدارک چنین نوشته‏است: «. . . تمام مفسران در همه اعصار آیات 55 و 56 سوره مائده را درباره عبادة بن صامت می‏دانند . ! ! منهاج السنة، ج 4، ص 5 .
35) رازی، فخر الدین، همان: ج 12، ص 26 .
36) رازی، فخر الدین، همان: ج 12، ص 26 .
37) نک: حسکانی، عبید الله، همان: ج 1، ص 224 حدیث 232 و ص 232، حدیث 236 و 237; سیوطی، جلال الدین، همان: ج 3، ص 104 .
38) مانند، محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 105 (پیش از این عبارت ذهبی را ملاحظه کردید) شاکر احمد، نیز می‏گوید: این از بافته‏های شیعه است که می‏خواهد با تاویل قرآن بازی کند و به علی - کرم الله وجهه - فضایل و مناقبی که ثابت نیست، نسبت دهد .» العمدة، ج 2، ص 50 .
39) به طور نمونه ر . ک: ناصر قفاری، اصول مذهب الشیعة، ج 2، ص 679 .
40) احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة: ج 4، ص 5 .
41) همان: ج 4، ص 5- 9 .
42) اسماعیل ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم: ج 2، ص 69 .
43) همان، ج 2، ص 69 .
44) محمد شوکانی، فتح القدیر: ج 2، ص 51 .
45) ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون: ج 2، ص 105 .
46) محمد شاکر، احمد، عمدة التفسیر عن الحافظ ابن کثیر: ج 2، ص 50 .
47) نیشابوری، حسن، همان: ج 6، ص 169 .
48) حسکانی، عبید الله، همان: ج 1، ص 230 .
49) جوینی، محمد، همان: ج 1، ص 191، حدیث 151 .
50) رازی، فخر الدین، همان: ج 12، ص 26 .
51) احمد ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 1، ص 79، رقم ترجمه 31 .
52) تاج الدین سبکی، طبقات الشافعیة، ج 4، ص 58، رقم ترجمه 267 .
53) صلاح الدین صفدی، الوافی بالوفیات، ج 7، ص 306، رقم ترجمه 3299 .
54) جلال الدین سیوطی، طبقات المفسرین، ص 17 .
55) محمد بن الجزری، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج 1، ص 100، رقم ترجمه: 462 .
56) مسعود بغوی، تفسیر البغوی (معالم التنزیل)، ج 2، ص 47 .
57) ابن تیمیه، التفسیر الکبیر، ج 2، ص 228 .
58) همان، ص 237 .
59) نک: طبری، محمد بن جریر، همان، ج 6، ص 186 .
60) الدر المنثور، ج 3، ص 105 .
61) ر . ک: ابن ابی حاتم، عبد الرحمن، همان، ج 4، ص 1162، حدیث 6547 و 6551 .
62) ر . ک: مزی، یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال: ج 15، ص 27، رقم ترجمه 3303 .
63) همان، ج 23، ص 197، رقم ترجمه 4732 .
64) همان، ج 29، ص 134، رقم ترجمه 6293 .
65) همان، ج 11، ص 313، رقم ترجمه 2467 .
66) در المنثور، ج 3، ص 105 .
67) ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 71 .
68) ر . ک: مزی، یوسف، همان، ج 18ص 322، رقم ترجمه 3532 .
69) ر . ک: همان، ج 26، ص 138، رقم ترجمه 5478 .
70) ر . ک: رازی، فخر الدین، همان، ج 12، ص 26 ; آلوسی، محمود، همان: ج 4، ص 246 .
71) محمود ابو ریه، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص 310 .
72) محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 8
.