متن ادبی «قامت بلند تاریخ»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

جاری‏ تر از خورشیدی،
و سرسبزتر از بهار،
در آسمان نگاهت،
هزاران ستاره شکفته است.
خورشید، جرقه‏ ای از نگاه توست
و دریا، قطره ‏ای از سخاوتت.
تو، امتداد نوری
ذوالفقار، بی ‏تو غریب است
و عدالت بی‏ تو یتیم.
کودکان، هنوز هم چشم به راه تواند
تا صمیمیّت و نان را بین آنان تقسیم کنی.
آن‏گاه که به محراب ایستادی،
پرندگان به تو اقتدا کردند
و جویبار به آوای گرم تو دل سپرد.
تو، نماز عشق را در گوش نسیم زمزمه کردی
طنینِ صدای تنهایی تو،
از دل سرد چاه شکفت،
و با عواطفی چون شبنم
از سر انگشتان نخلستان
جاری شد.
بی‏ تو، درختان در سوگ نشستند
و نخل‏ خون گریستند.

سید محسن عظیمی