دو اصل مهم در سیاست های تبلیغاتی در نهج البلاغه

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

 اول، احترام به افکار عمومی، که قبلاً در بحث حقوق سیاسی، توضیح داده شد.
دوم. دوری از منت، غلو وخلف وعده: ایّاک والمنّ علی رعیّتک باحسانک، أو التزیّد فیما کان من فعلک، أو أن تعدهم فتتبع موعدک بخلفک، فانّ المنّ یبطل الاحسان، والتّزیّد یذهب بنور الحقّ، والخلف یوجب المقت عنداللَّه والناس، قال اللَّه تعالی: (کبر مقتاً عنداللَّه أن تقولوا ما لا تفعلون.(654)
با خدمت به مردم، بر آنان منت مگذار، ودر عملکردت گزافه گویی نکن، واز دادن وعده هایی که به جا آوردنشان را نتوانی وبه آن ها پشت پا می زنی، دوری گزین که منت، خدماتت را بی بها می کند، گزافه گویی، فروغ حق را بی رنگ می سازد وخلف وعده، خشم خدا وخلق را بر می انگیزد که خدای متعال می فرماید: گفتن آن چه بدان عمل نمی کنید، خشم خدا را موجب می شود.
4. اجبار اجتماعی: در نظام اسلامی تنبیه واجبار نیز نوعی رحمت است؛ زیرا برای کسانی از اجبار وتنبیه استفاده می شود که راهی جز این، برای قرار دادن ایشان در مسیر حفظ نظم اجتماعی، که زمینه ساز رسیدن به حیات معقول است، وجود ندارد.
در بخض های قبل بیان شد که حضرت علیه السّلام یکی از ویژگی های بارز نظام اسلامی را مدارا با مردم وپرهیز از خشنونت وخون ریزی می شمارد؛(655) اما هم چنان که در جسم انسان، گاهی عضوی دچار مشکل می شود وسلامت جسم، جز با جراحی ویا قطع عضو فاسد، حاصل نمی شود، در جامعه انسانی نیز اگر سلامت اجتماع، جز با شدت وتنبیه یک عضو حاصل نشود، عقل، شرع وعرف حکم می کنند که برای مصلحت عمومی جامعه، استفاده از اجبار، تنها راه حل است.
حضرت علیه السّلام مظهر صفات خداوندی است که درباره اش می خوانیم:
أیقنت أنّک أرحم الراحمین فی موضع العفو والرّحمة، وأشدّ المعاقبین فی موضع النّکال والنّقمة.(656)
لذا رفتار امام علیه السّلام با مخالفان نظام سیاسی، در زمان ایشان، گواه بر این مطلب است که در سرکوبی توطئه، با استفاده از اجبار اجتماعی، به تنبیه معاندان پرداخت وآتش فتنه های جمل، صفین ونهروان را خاموش گردد.(657)

654) نهج البلاغه، نامه 53. صفّ 61) آیه 3.
655) ر. ک: فصل دوم وپنجم.
656) شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای افتتاح.
657) عبدالعلی بازرگان در کتاب، آزادی در نهج البلاغه، فهرستی از خطبه ها ونامه های حضرت علیه السّلام را در رابطه با دشمنان بیان می کند. درباره ناکثین، خطبه های 6، 8، 11، 12، 13، 14، 31، 33، 117، 126، 137، 148، 168،169، 171، 173،196، 208 و209 ونامه های 1، 2، 4، 514، 57، 63؛ ودرباره قاسطین، خطبه های 54، 161،170، 191، 197، 198، 238، ونامه های 6، 7، 8، 9، 10، 11، 12، 13، 14، 15، 16، 17، 28، 30، 32، 37، 39، 44، 48، 49، 55، 56، 58، 62، 64، 65، 70، 73، 75؛ درباره مارقین، خطبه های 35، 36، 40، 57، 58، 59، 60، 92، 120، 121، 125، 127، 176، 199 و238 ونامه های 78 و78.