تو را تا دیده‌ام محو جمال کبریا دیدم

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

مدح و منقبت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام

تو را تا دیده‌ام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم

تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا
به هنگام قنوت برگ‌ها، در «ربّنا» دیدم

تو در هفت‌ آسمان سیروسفر می‌کردی امّا من
تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم

کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم
صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم

«تو را دیدم که می‌چرخید گرد خانه‌ات کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم»

تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر
تو را مولود کعبه، قبلهٔ اهل ولا دیدم

تو را فرمان بر «یا ایّهَا المُدّثِّر» از اوّل
تو را «اَلسّابِقون اَلسّابِقون» از ابتدا دیدم

تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی
تو را عاشق‌ترین دلدادهٔ «قالوا بَلا» دیدم

تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بَنی‌آدم»
که سیمای تو را آیینهٔ ایزدنما دیدم

تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأَسماء»
تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم

اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا
سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم

نه تنها از تو شد عیسی، مسیحادم، که از اوّل
تو را هم‌عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم

سلیمان از تو حشمت‌یافت‌هنگام نگین‌بخشی
تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم

زدی خود را به آب‌وآتش ای شمس جهان‌آرا
تو را پروانهٔ پیغمبر از غارحرا دیدم

به جولان‌گاه احزاب و نبرد خندق و خیبر
به دستت تیغ«لاسَیف» و به شأنت«لافَتی» دیدم

به یک‌ضربت که در خندق زدی،در برق شمشیرت
جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم

تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی
تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم

تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر
تو را در بی‌نهایت، در کجا در ناکجا دیدم

چه می‌دیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت
خلیل بت‌شکن را روی دوش مصطفی دیدم

«و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که می‌خواندم
تو را در لیلةُ المعراج، با بَدرُالدُّجا دیدم

سراغ آیهٔ «اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم» رفتم
تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم

شکوه و عزّت هستی! کمال عشق وسرمستی!
چه‌گویم من،که روی دست‌پیغمبر چه‌ها دیدم

تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک»
شکوفا یافتم،مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم

گل روی تو را در «سَبِّحِ اسمَ رَبِّکَ الأَعلی»
تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم

تو را در سورۀ «حامیم تنزیلٌ منَ الرَّحمن»
تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم

تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن»
تو را در یای «یاسین» ترجمان طا و ها دیدم

تو را در«قُل کَفی بِاالله»در«وَالتّین وَالزَّیتون»
تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم

نه تنها هست اوج رفعتت در «قاف و القرآن»
تو را در سورهٔ وَالشَّمس و طور و وَالضُّحی دیدم

تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش
کنار زاغه‌های شهر کوفه بارها دیدم

نوازش از تو می‌دیدند فرزندان شاهد هم
تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم

به مسکین‌ویتیم از بس محبّت‌کردی و احسان
تو را در سورهٔ انسان و متن «هَل أَتی» دیدم

چه می‌دیدم خدا را! در سکوت محض نخلستان
تو را هر نیمه‌شب،در گریه‌های بی‌صدا دیدم

شبی که شمع بیت‌المال را خاموش می‌کردی
تو را با بی‌ریایی، خفته روی بوریا دیدم

چو راز غربت خود را به گوش چاه می‌گفتی
چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم

تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا
صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم

اگر نامردمان دست تو را بستند، آن‌ها را
اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم

در ایوان نجف،در کوفه،در محراب‌مسجد هم
شهادت‌نامهٔ «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبة» را دیدم

پس از آن لیلةالقدری،که‌شدشقُّ‌القَمَر،هرشب
تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم

تو را یاری‌گر خون خدا، با عترت یاسین
تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم

تو را در آسمان نیلگون ظهر عاشورا
تو را در سایه‌روشن‌های شام و کربلا دیدم

شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان
تو را دلسوخته در شعله‌زار خیمه‌ها دیدم

اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد
تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم

تو را با کاروان اهل‌بیت وحی در غربت
تو را در حیرت از خورشید در تشت طلا دیدم

کسی از آستانت دست خالی برنمی‌گردد
که در آیینهٔ آیین تو مهر و وفا دیدم

«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َ الفَرَج»

محمد جواد غفورزاده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page