هنگامی که خبر وفات حسن {علیه السلام} به معاویه رسید،صدای تکبیرش از کاخ خضراء شنیده شد.پس اهل شام نیز به تبعیت از او تکبیر گفتند.فاخته همسر معاویه به او گفت : چشمت روشن ای امیر المومنین،چه باعث شد تا تکبیر بگویی ؟ معاویه گفت : حسن از دنیا رفت.فاخته گفت : آیا به خاطر فوت پسر فاطمه تکبیر می گویی؟ معاویه گفت : به خدا سوگند به حاطر شادمانی از مرگ او تکبیر نگفتم اما خیالم راحت شد.ابن عباس در شام بود و بر معاویه وارد شد.معاویه گفت : ای ابن عباس،آیا می دانی برای خانواده ات چه اتفاقی افتاده است؟ ابن عباس گفت : نمی دانم چه اتفاقی افتاده است اما تو را شاد و خندان می بینم و خبر تکبیر گفتن و سجده ی تو به من رسیده است. معاویه گفت: حسن از دنیا رفت. ابن عباس گفت: خدا ابو محمد را رحمت کند ـ این جمله را سه بار گفتـ سوگند به خدا که اى معاویه، بدن او قبر تو را نخواهد بست و کم شدن عمر او، بر عمر تو نخواهد افزود، اگر ما به امام حسن (علیه السلام) ملحق شویم، به پیشواى پرهیزگاران و انگشتر پیامبران ملحق شدهایم و خداوند این دورى را جبران و این اندوه را تسکین خواهد داد؛ و پس از آن خداوند براى ما جانشین انتخاب خواهد کرد.
وفیات الاعیان،ج2،ص66 و67 ط دار صادر