آشفته بود از اثرِ زهر حال او

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

چون مرغ پرشکسته که زخمی‌ست بال او
آشفته بود از اثرِ زهر حال او
 
آمد برون ز مجلس مأمون عبا به سر
گویی دگر رسیده زمان وصال او

بر خاکِ حُجره ذکر لبانش حسین بود
یادی ز دشت کربُبَلا در خیال او
   
ابن الرضا رسید و سرش را به برگرفت
آمد جواد.. دلبر نیکو خصال او
 
وای از حسین که ته گودال قتلگاه
یک لشگر است در پی جنگ و قتال او

کس را نبود زَهْره، که گیرد سر از تنش
از بس که بود هیبتِ حقّ در جلال او
 
آمد ز ره جوان نصارا به قتل و دید
دل می بَرَد ز خلق جهانی جمال او
 
با رأفت او نظر به سوی قاتلش نمود
خاموش کی شود نظرِ بی زوال او

با یک نگاه شامل لطف اله شد
نام شهید هم روی او شد کمال او

وحید دکامین