شعر زیبای حکیم ابوالقاسم فردوسی خطاب به شاه سلطان محمود غزنوی

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

حكیم ابوالقاسم فردوسی حماسه ‌سرای بزرگ ایرانی در پاسخ به مظالم سلطان محمود غزنوی در سروده‌ای فضایل حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام را به او یاد آوری كرده است:

ایا شاه محمود كشور گشای
ز كس گر نترسی بترس از خدای
كه پیش تو شاهان فراوان بدند
همه تاجداران كیهان بدند
فزون از تو بودند یك سر به جاه
به گنج و كلاه و به تخت و سپاه
نكردند جز خوبی و راستی
نگشتند گرد كم و كاستی
همه داد كردند بر زیر دست
نبودند جز پاك یزدان پرست
نجستند از دهر جز نام نیك
وزان نام جستن سرانجام نیك
هرآن شد كه دربند دینار بود
به نزدیك اهل خرد خوار بود
گر ایدون كه شاهی به گیتی ترا است
نگویی كه این خیره گفتن چراست
ندیدی تو این خاطر تیز من
نیاندیشی از تیغ خونریز من
كه بد دین و بد كیش خوانی مرا
منم شیر نر میش خوانی مرا
مرا غمز كردند كان بد سخن
به مهر نبی و علی شد كهن
هر آن كس كه در دلش كین علی است
از او خوارتر در جهان گو كه نیست
منم بنده‌ی هر دو تا رستخیز
اگر شه كند پیكرم ریز ریز
من از مهر این هر دو شه نگذرم
اگر تیغ شه بگذرد بر سرم
نباشد جز از بی ‌پدر دشمنش
كه یزدان بسوزد به آتش تنش
منم بنده‌ی اهل بیت نبی
ستاینده‌ی خاك پای وصی
مرا سهم دادی كه در پای پیل
تنت را بسایم چو دریای نیل
نترسم كه دارم ز روشندلی
به دل مهر جان نبی و علی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
كه من شهر علمم علیم در است
درست این سخن گفت پیغمبر است
گواهی دهم كاین سخن راز اوست
تو گویی دو گوشم برآواز اوست
چو باشد ترا عقل و تدبیر و رای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است
چنین است این رسم و راه من است
به این زاده‌ام هم به این بگذرم
چنان دان كه خاك پی حیدرم
ابا دیگران مر مرا كار نیست
بر این در مرا جای گفتار نیست
اگر شاه محمود از این بگذرد
مر او را به یك جو نسنجد خرد
چو بر تخت شاهی نشاند خدای
نبی و علی را به دیگر سرای
گر از مهرشان من حكایت كنم
چو محمود را صد حمایت كنم
جهان تا بود شهریاران بود
پیامم بر تاجداران بود
كه فردوسی توسی پاك جفت
نه این نامه بر نام محمود گفت
به نام نبی و علی گفته‌ام
گهرهای معنی بسی سفته‌ام