ازعلی گفتن، نه در توان محدود ذهن های ماست که راهی به افلاک عظمت او نداریم و نه حتی در قدرت واژه ها که جرعه هایی از اقیانوس وجود او را به سطر آورند، ولی به رسم ادب، به آزِ ثواب و به قصد خوشه چینی از خرمن بیکرانه وجودش، ظرف کوچک ادراکمان را زیر باران عظمت او گرفته ایم. این سطرهایناچیز به این نیت نگاشته شده اند.
در گلبرگ های گذشته، به بهانه تولد آن مولود، شب قدر، شهادت ایشان و حتی صفحه های ثابت درس هایی ازنهج البلاغه برای سال امام علی علیه السلام ، گلبرگ های بسیاری از معرفت گرد هم آمده اند. در این نوشته کوتاه، شبنمی به آن سبزه ها افزوده ایم.
علی علیه السلام تجلی زیباترین ها
زیباترینولادت: شرافت ولادت در مهبط وحی و فرودگاه فرشتگان الهی؛ یعنی کعبه، تنها،افتخار اوست. زیباترین نام: نام او از نام خدا مشتق شد؛ علی.
زیباترین معلم: در محضر برترین وجود هستی زانوی آموختن بغل گرفت؛ در مکتب رسالت.
زیباترین ایثار: در شب نیرنگ کفر باوران برای قتل پیامبر، او بود که شجاعانه شمشیرها را انتظار کشید.
زیباترین عبادت: غرق در بحر دلدادگی، بیخود از خود، تیر را این هنگام باید از پای او بیرون کشید.
زیباترین حماسه: بدر، احد، خیبر، خندق؛ کدام کس را یارای هماوردی با اوست.
زیباترین سخنان: سخنش فروتر از سخن خالق و فراتر از سخن مخلوق بود؛ برادر قرآن.
زیباترین شهادت: هنگام عشق بازی با خدا، در محراب بندگی!
علی کیست؟
درنسل ابراهیم خلیل ریشه داشت. در خانه کعبه زاده شد؛ فضیلتی که نه پیش و نهپس از او، کسی در آن شریک نبود. در دامن نبوت رشد کرد. نخستین مسلمان شد؛اولین مردی که به رسالت ایمان آورد. در روزهای سخت و پرآشوب، یاور اسلام گشت. سایه ساری بود آرامش بخش، همراهی استوار و همیاری فداکار. لیلةالمبیت را او آفرید؛ در شب هجوم مشرکان برای قتل پیامبر در بسترایشان آرمید. علی علیه السلام در بدر، ذوالفقار حماسه آفرین بود؛ در احد،سپر ستم زدا و در خندق، تمامی اسلام که در برابر تمامی کفر ایستاد. علی ازاهلبیت بود؛ همانان که از رِجس و شرک دور بودند و از تطهیر شدگان شمرده میشدند. علی علیه السلام کسی است که خداوند درباره اش گفته است: «پیشوا و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنان که ایمان آوردند؛ همانها که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.» علی علیه السلام تفسیر این همه فضیلت است؛ مردی که فقط یکبار در تاریخ هستی ظهور کرد.
جامع اضداد
ازنکته های شگرف زندگانی حضرت علی علیه السلام که شگفتی همه ژرف اندیشان حقیقت جو را برانگیخته است، بیکرانگی ابعاد وجودی آن حضرت در همه فضایل اخلاقی است. امیر خاک و افلاک، جامع صفاتی بود که همراهی و همنشینی آنها در وجود یک فرد در باور آدمی نمیگنجد.
امام خمینی علیهمالسلام کهدر شناخت اهلبیت علیهمالسلام معرفتی بی مرز داشت، درباره این ویژگی امیرمؤمنان علی علیه السلام میفرماید: «این علی همه چیز است؛ یعنی در همه ابعاد انسانیت درجه یک است، و لهذا هر طایفه ای خودشان را به او نزدیک میکنند و خاصیت هر طبقه را هم دارد. خاصیت قدرت ورزشکارها را به طور وافیدارد. ... در عبادت، فوق همه عبادت کنندگان است. در زهد فوق همه زاهدهاست. در جنگ، فوق همه جنگجویان هست. در قدرت، فوق همه قدرت ورزان هست و این یک اعجوبه ای است که جمع مابین متضاد با هم کرده است.» «(آن حضرت)بعد ازاینکه دست دو نفر دزد را قطع میکند، چنان نسبت به آنان عاطفه و محبت نشان میدهد و معالجه و پذیرایی میکند که مداحان حضرت میشوند. یا وقتی میشنود ارتش غارتگر معاویه خلخال از پای یک زن اهل ذمه درآورده اند، بهقدری ناراحت میشود و عواطفش چنان جریحه دار میگردد که در نطقی میفرماید: اگر از تأثر این واقعه انسان بمیرد، قابل سرزنش نخواهد بود. بااین همه عاطفه، روزی هم شمشیر میکشد و افراد مفسد را با کمال قدرت از پادر میآورد».
پرورش یافته عبدالله اعظم
امام راحل که ضمیری آمیخته با معرفت و روحی نور گرفته از شعاع خورشیدی اهلبیت داشت، نام و یاد حضرت علی علیه السلام را با عشق و حرارتی برآمده از صمیم جان میبرد. امام خمینی رحمه الله درباره مقام و منزلت حضرت علی علیه السلام میفرمود: «علی بن ابیطالب فقط بنده خدا بود و این، بزرگترین شاخصه اوست که میتوان از آن یاد کرد و پرورش یافته و تربیت شده پیامبر عظیم الشأن است واین از بزرگترین افتخارات اوست. کدام شخصیت میتواند ادعا کند که عبدالله است و از همه عبودیت ها بریده است، جز انبیای عظام و اولیای معظم که علی علیه السلام ، آن عبد وارسته از غیر و پیوسته به دوست که حجب نور و ظلمت را دریده و به معدن عظمت رسیده است، در صف مقدم است، و کدام شخصیت است که میتواند ادعا کند از خردسالی تا آخر عمر رسول اکرم صلی الله علیه وآله در دامن و پناه و تحت تربیت وحی و حامل آن بوده است جز علی بن ابیطالب که وحی و تربیت صاحب وحی در اعماق روح و جان او ریشه دوانده. پس او به حق عبدالله است و پرورش یافته عبدالله اعظم است».
ایمان حضرت علی علیه السلام
فارغ از هر دو جهانم به گل روی علی
از خُم دوست، جوانم به خَم موی علی
طی کنم عرصه ملک و ملکوت از پی دوست
یاد آرم به خرابات چو ابروی علی
امام خمینی رحمه الله که تجلی پارسایی اش هر چشم حقیقت بین را خیره میکرد، باشوری از سر شیدایی، ارجمندترین توصیف ها را در وصف مولای پرهیزکاران می آورد. امام درباره ایمان حضرت علی علیه السلام میفرمود: «به خودشان قسم... اگر بشر پشت به پشت یکدیگر دهند و بخواهند یک لا اله الا الله امیرالمؤمنین را بگویند، نمیتوانند. ... به مقام علی بن ابیطالب قسم که اگر ملایکه مقرّبین و انبیای مرسلین، غیر از رسول خاتم که مولای علی و غیراوست، بخواهند یک تکبیر او را بگویند، نتوانند. حال قلب آنها را جز خودآنها نمیداند کسی.» «شما شیعه همان هستید که میفرمود: اگر همه عالم درمقابل من بایستند، تنها در مقابل همه میایستم. آن ایمان است که او را آنطور در مقابل همه چیز می ایستاند. آن اخلاص اوست. آن روحانیت و معنویت اوست و شما هم شیعه او هستید».
شرح شیدایی
ای شاه شاهان جهان، الله مولانا علی
ای نور چشم عاشقان، الله مولانا علی
خورشید باشد ذرهای از خاکدان کوی تو
دریای عمّان شبنمی، الله مولانا علی
مولانا جلال الدین محمد بلخی مشهور به مولانا، از شاعران شیفته مولا علی علیه السلام است. او با نگاهی سرشار از عشق چونان شیعه ای شیدا، معرفت و عمیقش را در ابیاتی ماندگار جاری دل های حقیقت بین میکند.
ای مرغ خوشالحان بخوان، الله مولانا علی
تسبیح خود کن بر زبان، الله مولانا علی
مجموعه قرآن مدحتش، حمد و ثنا و عزتش
نام بزرگی خدمتش، الله مولانا علی
مولانا در جایی دیگر و در غزلی مشهور با ردیف «آرزوست»، کسی را میجوید که عالمی او را جُسته، ولی نیافته است:
گفت یافت مینشود جسته ایم ما
گفت آنکه یافت می نشود، آنم آرزوست
و در بیت دهم همین غزل آن «یافت ناشدنی» را چنین معرفی میکند:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
مثنوی معنوی مولانا، مشحون است از حکایت هایی که مولانا با نگاهی ژرف تر به مولامینگرد و خواننده اندیشمند را به شنا در دریای معرفت علی وا میدارد.
بگذار بگویند شیعه ام
اقیانوس بیکران وجود علی علیه السلام ، غواصان دانش و بینش را به تحیری شگرف واداشته است. هر کس دل به حکومت حکمتِ علی سپرده، ستایشگر کمال او شده است. در میان انبوه این ملاّحان معانی، اندیشمندان غیر مسلمان بسیارند و بی شمار که برخی از آنها حتی کتابهایی درباره آن حضرت نگاشته اند. از جمع اینان پُولس سلامه، شاعر مسیحی عربزبان در کتاب خود با شور و جذبه ای خالصانه آورده است: «ای ابوالحسن! شعر من در ساحل دریای تو سنگریزهای بیش نیست. این شعر حماسی را بپذیر و از بهشت جاوید به مردی ناتوان که قلمش را به نام تو شرف بخشیده است، بنگر.» سلامه در ابیات دیگری میگوید: «من شیفته دلاوری، الهام، عدالت و اخلاق پسندیدهام. آری، اگر علی، پیامبرنبود، ولی خُلق او پیامبرانه است. این اشعاری است برای بهترین مردم پس ازمحمد صلی الله علیه وآله که آفرینش، انسانی چون او ندیده است.» سلامه دراعتراض به همکیشانی که به او خرده گرفته اند، میگوید: «اگر عشق ورزیدنبه علی علیه السلام و اهلبیت طاهرین و شوریدن بر ستم، شیعه گری است، آریمن شیعه ام».
تو، خود، حدیث مفصل بخوان
برای شنیدن علی علیه السلام ابتدا پای سفره سخن سعدی مینشینم:
جوانمرد اگر راست خواهی، ولی است
کرمپیشه شاه مردان علی است
و بعد به لسان الغیب شیراز، حافظ اهل راز تفأل میزنم:
گر تشنه فیض رحمتی ای حافظ
سرچشمه آن ز ساقی کوثر پرس
فردوسی، برایم قصه «اَنا مَدینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلیٌ بابُها» را میسراید:
که من شهر علمم، علیّم در است
درست این سخن گفت پیغمبر است
مولوی از قصه رویارویی علی و عمر بن عبدود، پهلوان نامی عرب میگوید و از اخلاص علی:
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزه از دغل
از فراز قرنها میگذرم و به عارف فرزانه، ملاّهادی سبزواری میرسم:
گویند که دم مرگ علی را بینی
ای کاش که هر دمم مرگ بُوَد
و من سرشار از ذکر علی میشوم وقتی شعر میرزا ابوالحسن طوطی همدانی را میشنوم:
بگو به صدق هر نفس، گرت دلی است منجلی
علی علی علی علی، علی علی علی علی
وصف علی فراتر از ادراک واژه هاست و مجال ما همیشه کوتاه:
به پرده بود جمال جمیل عزّوجل
علی شد آینه، «خیرُ الکلام قلَّ و دلّ»
من از مفصّل این نکته، مُجملی گفتم
تو، خود، حدیث مفصّل بخوان از این مجمل
بدگمان مباش
چون مگس، چند طلبکار جراحت باشی
دیده از عیب خلایق به هنر باید داشت
ذهنو اندیشه تا هر وقت روشن بنگرد، روشنی میبیند و اگر با پلیدی و بدگمانی همساز شود، همواره تیرگی حضور مییابد. این قانون هستی است که هر کس و هرچیز هر چند ناچیز و کممقدار، هیچگاه از نیکی تهی نیست و همین مقدار برایخوب دیدن ما کافی است. برخلاف نیکنگر که در پناه بصیرت زیست میکند وآرامشی مستمر دارد، بداندیشْ در هراسی همیشگی است و با رنج موهوم باورهایش زندگی میکند. بدبینی از حمایت دلیل کمبهره است، ولی نیک نگریستن همواره دلیل های بسیار دارد. قرآن که کتاب زندگی آموز انسان هاست، ما را از بدگمانی بر حذر داشته است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری ازگمانها بپرهیزید؛ چرا که بعضی از گمانها گناه است.» (حجرات: 12) امیربیان، حضرت علی علیهالسلام نیز در بیانی راهگشا فرموده است: «تا برای نیک انگاری سخن دیگران، راه وجود دارد، به گفته آنان بداندیش نباش».
خِرد خموشی
خموشی پیشه کن کز نطق، آفت هاست سالک را
جرس، دایم زبان با رهزنان کاروان دارد
آنانکه از گنج خرد بهرهای دارند، بیپرده، پرده های گفتار را نمیدَرند و طلای سکوت را به نقره سخن نمیفروشند؛ چرا که «سکوت، دوستی است که هرگزخیانت نمیکند.» سخن، معیار فهم و میزان درک انسانهاست. با سخن گفتن استکه زوایای ضمیر آدمی رخ میگشاید، سِرّها سَر باز میکند و رازها آشکارمیشود. کم گویی و گزیده گویی چون دُر، کیمیایی است گرانقدر که اهل معرفت، مس وجود را با آن طلای حکمت میکنند. از همین روست که امیر بیان میفرماید: «هرگاه عقل کامل شود، سخن کم میشود».
از بخیل در شگفتم
بخیل،ظالمانه بر نفس خویش ستم میکند؛ چرا که در فقری خودخواسته قدم میزند وحسرت و ندامت می اندوزد. او زیستی چون فقیران دارد و چونان ثروتمندان حسابپس میدهد. دشواریهای داشتن و نداشتن هر دو گریبانگیر اوست؛ از یکسوی پاسبان اندوخته هاست و در هراس از دست دادن آنها و از دیگر سوی با خِسّتیکه مبتلاست، بیبهره از لذت ثروت، اندوه فقر را انبوه میکند. اگر فقیر،فقط سختیِ معیشت آزارش میدهد، دستکم از هراس حساب دارایی در آخرتآسودهخاطر است، ولی خسیس هر دو را دارد. در حقیقت، فقیر آنچه رامیخواهد، نمیتواند، ولی بخیل آنچه را میتواند، نمیخواهد. از این روستکه در اسلام از بخل و خِسّت به زشتترین اخلاق ها تعبیر کردهاند. مولای پرواپیشگان که دستانش همیشه جاری سخاوت بود، میفرماید: «از بخیل درشگفتم؛ به سوی فقری میشتابد که از آن میگریزد و سرمایه ای را از دست میدهد که برای آن تلاش میکند. در دنیا چون تهیدستان زندگی میکند، ولی در آخرت چون سرمایه داران محاکمه میشود».
برای رسانه زیرنویس
مبادا مرکب های آز، تو را بتازانند و به پرتگاه های هلاکت اندازند.
با برادرت اندرز بی غرضانه گوی؛ خواه در نیکی باشد یا بازداشتن از ناپسند.
بدان هر که عیب خود را ببیند، از پرداختن به عیب دیگران، باز میماند.
هر که در پی راستی بکوشد، سبکبار شود.
آگاه باشید که هرکس بدون فرجامنگری، خود را در کارها افکند، با پیشامدهای رسوا کننده روبه رو شود.
عزت مؤمن، بی نیازی از مردم است.
مرد میانهرو، درویش نشود.
دعاکننده بیعمل چون تیرانداز بیزه باشد.
نیکبخت آن کس است که از سرگذشت دیگری پند آموزد.
با بی اعتنایی به کارهای پست، قدر خود را بالا ببرید.
آدمیزاده، شبیه ترین چیز به ترازو است؛ یا با نادانی سبک شود یا به دانش، سنگین گردد.
چون چیزها به همسری یکدیگر در آمدند و ملازم یکدیگر گشتند، تنبلی و ناتوانی به هم آمیختند و فقر از آن دو بزاد.
متن ادبی «تجلی زیباترین ها»
(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)