متن ادبی «اقیانوس عدل»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)


آمدی و کعبه، لحظه‏ های رسیدنت را در آغوش معطرش تجربه کرد.
آمدی و آفتاب در تلألو چشمانت قد کشید.
تو نخستین بشارت خداوندی پس از پیامبر؛ ادامه‏ دهنده جاده ‏ای که او در طول سال‏ هایی پر مشقت، به سمت یگانه ‏پرستی گشوده بود.
زمزمه ‏های تنهایی‏ ات را نخلستان‏ های کوفه به شهادت می‏ آیند.
اجاق همیشه روشن عدالتت، تا جهان باقی است، دل‏های آزاده بشریت را گرم خواهد کرد.
نگاهت، تصویر مردانگی و راستی است و کلامت زندگی.
قدم‏ هایت، چشمان خاک را روشن می‏کند.
غدیر، دریایی است خروشان که از قطره قطره‏ اش، اقیانوسی از عدل و مهربانی زاده می‏شود.
نهج البلاغه ‏ات را که می‏گشایم، بارانی از معرفت، سر و روی جانم را شست‏شو می‏دهد.
کمر راست می‏کنم و غبار هر چه جهل را از خاطرم می ‏زدایم. رها می‏شوم از میله ‏های سرد زمستان و بهار تار و پودم را در خویش می ‏گیرد. ای عدالت ‏گستر جاویدان!
از تو می‏گویم که شانه ‏های جوان‏مردی ‏ات، تسکین‏ دهنده دردهای دردمندان بود؛ از تو که خرابه‏ های محزون کوفه، طنین گام ‏هایت را خوب می ‏شناختند؛ همان‏گونه که نخل ‏های شهر، صدای گریه ‏هایت را.
از تو می‏گویم ای نخستین ایمان آورنده! «لیلة المبیت»، آوازه شجاعتت را از خاطر نخواهد برد و تاریخ عرب، روایت پهلوانی ‏ات را.
آمدی و ندای مهرورزی‏ ات، جهان خاموشمان را به تغزل فرا خواند.
معصومه داوود آبادی