خلق، دور مانده از هوای پاک انصاف، چشم به آسمان مهربان مکه دوخته اند تا مگر باران خصال علوی، باریدن بگیرد.
بانو، فاطمه بنت اسد! ضیافت سه روزه کعبه به پایان رسید. پای از دیوار خانه بیرون بگذار و کودک ابوالعجایب را در آغوش بگیر؛ کودکی که عرشیان و فرشیان، در حسرت روی وجه اللّه اویند.
زمانه، گمشده ای دارد به نام عدالت که رایحه خوش گل نوظهورت، سرمستش کرده است. قدسیان، از ازل، خدا را به نامش سوگند داده اند و آدم طرد شده از رضوان و ملکوت، از شفاعت خاندان پاک او توبه اش در درگاه الهی پذیرفته شد.
اینک که زمین، منت دار ابدی رحمت حق، مفتخر به قدوم معشوق همه انبیا و اولیا شده است، امانت آسمانی را به آغوش مرادش، بنی رحمت بسپار تا لبخند شعف از دیدار روی دلگشای محمد، بر لبان زیبایی بنشیند که این دو، مصداق «نورٌ علی نور»ند.
عدالت پایان ناپذیری که از معدن فیض خداوندی، بر فراز کعبه طلوع کرد، خطی از نور تا ابدیت کشیده است تا عالمیان، همچنان به تحقق وعده «فراگیری عدالت در زمین» امیدوار باشند.
فاطره ذبیح زاده