متن ادبی «این، آغوش خداست»

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

محبوبه زارع
درخت را دیده‏ای که چگونه در پس حلول بهار، شکوفه‏ دار شدن را تجربه می‏کند؟
قنات را دیده‏ای که با چه اشتیاقی، لحظه تموّج آب را در دل خویش، به رخ کویر می‏کشد؟
کعبه نیز همین‏ گونه، مباهات رویش تو را بر جهان فریاد می‏زند. این کعبه نیست که شکافته می‏شود تا شکفتن تو را لمس کرده باشد؛ این آغوش خداست که برای تحویل دادن تو به آفرینش خویش، گشوده شده است.
کادوی خداوند به آفرینش
آموخته ‏ایم که هدیه دادن را بهانه ‏ای برای تحکیم مهربانی ‏ها برشماریم و آن را ارجنهیم. مردم، در رسم اهدا و اعطا، هدیه را در جلو کادویی، تنظیم و عرضه می‏ دارند؛ به کعبه می‏نگرم و به تو می‏اندیشم. آری، خدا برای هدیه دادن تو به عالم بشری، متناسب با ارزش بی‏ مرز وجودی‏ ات، جلدی بهتر از کعبه نیافته است!
اشتیاق هستی
سه روز تمام، مکث می‏کند تا آمادگی و ظرفیت پذیرش تو به جهان حاصل شود. سه روز، نفس عالم در سینه محبوس می‏ماند. سه روز، تجسّم هدیه خدا، هستی را به مرز جنون می‏کشاند. سه روز،نبض جهان به شماره می افتد، تا اشتیاق علی‏ دار شدن، در تار و پود خلقت به بلوغ مطلوب راه یابد.
سلام بر علی علیه ‏السلام !
فاطمه بنت اسد، از شکاف کعبه خارج شده است؛ اما حجم آمدنش، ظرفیت مکه را به تنگ آورده است. نه مکه، که تمام عالم امکان، پر شده است از نفس کودکی که جز بقیّة‏اللّه‏،چیزی را تداعی نمی‏کند. نفس این کودک، بادها و توفان‏ ها را به زانو درآورده است.
عالم، در وحدتی تام، به تقدیس تو مشغول‏ اند و ناخودآگاه و در ناگهانی ‏ترین دم، ندای روحانی «السلام علیک یا علی بن ابی‏طالب»، در تار و پود ثانیه‏ ها حلول می‏کند.
تکثیر حیدر از کعبه
آمده ‏ای تا بت‏ها به حقارت پرستندگان خویش، گواهی دهند.
آمده ‏ای تا اصول رفتن را تذکر داده باشی!
آمده ‏ای تا علوی شدن را به نمایش بگذاری.
آری! تو آمده ‏ای تا حجّت بر اهل آسمان و زمین تمام شود. پس سلام هماره خداوند،بر تو و بر این آمدن لایتناهی!
سه روز و شب شجره ‏نامه ‏ات ورق می‏خورد
که گُل کند پدر از خویش، مادر از کعبه
پس از اَلَست به لبیک، سر فرو بردی
چنان که حال برآورده ‏ای، سر از کعبه
کنون که مرتکب شعر می‏شوم، مددی!
دلی است صوفی و تکثیر«حیدر» از کعبه!
طلوع همتای آفتاب در زمین
رزیتا نعمتی

امروز، وقتی خورشید، سر از بالین کوه ‏ها بردارد و طلوع کند، همتای خود را در زمین خواهد یافت؛ مولای نخلستان‏ های سکوت و چاه، مولای شب گرد کوچه ‏های کوفه را که بارامانت بر دوش، خلافت خدا را بر زمین مجسم خواهد کرد.
فردا، یتیمان، طعم نان دست‏ های فاطمه را در بخشش شبانه او، بی‏ منّت خواهند چشید.
ببار ای ابر رحمت؛ که میلاد تو، آغازگر انگشتان ذوالفقاری نور است و فتح خیبر، دری است که به روی بازوان عدالت گشوده است تا آن را برای همیشه، در تاریخ قلوب مؤمنین ثبت کنی.
تا که بر لب نامت ای زیباترین، می‏ آورم
آسمان‏ها را تو گویی بر زمین می ‏آورم
تو طلوع آفتابی، من اذان مغربم
زیر لب نام امیرالمؤمنین می ‏آورم
سلام ای مظلوم کربلای نجف
می ‏آیی و گل‏ها به احترام تو برمی‏خیزند، تا سبزی ردای تو را بر دوش خویش، برای همیشه برگیرند؛ که اگر جهان به جمال زیبای علی علیه ‏السلام روشن نمی‏شد، هیچ روینده‏ای به غنچه نمی‏نشست تا در نسیم نوازش تو، گلخانه دین را بیاراید.
جهان، اگر علی نداشت، بار گناهان بنی‏بشر، همه چیز را به آتش می‏کشید.
آن‏گاه که دیوار کعبه برای میلادت گشوده می‏شد، گویا می‏شنیدم که ملائک می‏گفتند:
کعبه شیرینی طلب کرد از خدا
لب گشود و دید در کامش علی است
و این‏گونه بود که غبار خجلت زمین را با گریه‏ های شبانه تو شست‏وشو دادند.
ای ذوالفقار صبر! آغاز می‏شوی تا روزی، استخوان دردها در گلوی تو، کوفه نامردها رابه تصویر بکشد.
ای مظلوم کربلای نجف!
«مردی، ز کَنَنده در خیبر پرس
اسرار کرم ز خواجه قنبر پُرس
گر طالب فیض حق به صدقی، حافظ
سرچشمه آن ز ساقی کوثر پُرس»
علی، یگانه مظهر خداست
پیامی که با کفش ‏های وصله‏ دار تو ارسال می‏شد، مراتب بندگی و خضوع تنهاترین مرد عرب بود که می ‏آمد تا مردانگی را تمام کند.
ای افلاکی ساکن خاک! میلاد تو، اولین غسل کعبه برای رهایی از خاطره بت‏ها بود.
بیا که تبرداری تو در شکست بت‏ ها، سرنوشتت را تا کینه‏ های ابن‏ ملجم رقم خواهد زد وبه سوی راحتی خواهد کشاند.
گرچه ساحت میخانه عرفان تو را در سجده خواهند شکست، اما قلبمان تا همیشه،ترک‏ خورده یاد توست.
«دهید مژده دوستان، که نوبهار می‏رسد
به طرْف باغ و بوستان گل و هَزار می‏رسد
عدم نهاد در جهان یگانه مظهر خدا
علی ولیّ ذوالمِنَن وصی پاک مصطفی»
علی واضع میزان
یاعلی! امشب،چشم‏ های روشن تو، فانوس نخلستان دل‏ها خواهد شد. نورانیّت انگشتان عدل‏ آفرینت را برای گرفتن انگشتری در معراج، آماده کن.
ای وصی مصطفی؛ ای مقصد لیلة الاسری؛ ای معنای الرحمن و عَلَّمَ القرآن و ای واضع میزان و روح ‏بخش عالم امکان! جان فدایت که ما همه دردیم و درمانش تویی. امروز، قدسیان محو جمال تو هستند و خرقه ‏پوشان، محو رخسار تو.
«ای همایون اختر و میر غضنفر یا علی
لنگر عرش و ولیّ پاک داور یا علی»
پیام کوتاه
ـ میلاد علی علیه‏ السلام آغازگر اشاعه عدالت و مردانگی و معرف والاترین الگوی شهامت ودیانت، بر عاشقانش مبارک باد!
ـ یا علی! شکفتن تو، بهار دل ‏هایمان را معنا داد تا ببینیم چگونه انسان، لایق سجده فرشتگان می‏شود؛ آن‏گاه که از خویش بگذرد و در اوج قدرت، پیشانی بندگی به درگاه حقبساید؛ مثل تو.
مهربان خسته
عباس محمدی
در که روی پاشنه می‏چرخد، عطر تو، فضای خانه را پرمی کند.
هر غروب که خورشید، از چشم‏ها پنهان می‏شود، چشم به در می‏دوزیم تا طلوع تو را درخانه تماشا کنیم.
با کوله ‏باری از لبخند و مهربانی، به نوازش ما می‏ آیی.
پیش از آنکه کفش ‏هایت را درآوری، خستگی از تن درمی‏ آوری. خستگی ‏ات را پشت در،جا می‏گذاری، تا عالم کودکانه ما را با آغوش مشتاق، پذیرا باشی. لبخند می‏زنی تا ما به تماشای رنگین ‏کمان دلتنگی ‏هایت ننشینیم.
عطر پدر
آینه کوچکی هستی که در تو، می‏توانم عطر پدرانه امیرالمؤمنین علی علیه‏ السلام را تماشا کنم.
چشم ‏هایت، بوی مهربانی پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله را به لبخندهای ما پیوند می‏زند.
تو، ادامه مهربانی‏ های خداوندی که در خانه کوچک ما، جاری شدی.
دست‏ های تو، دست ‏های حقیقی عدالت ‏اند که بی‏ هیچ چشم‏ داشتی، سخاوتمندانه، به نوازش تنهایی و دلتنگی‏ های کودکانه ما می ‏آیند.
گلدان‏ها، به نوازش دستان تو، شکوفه می‏دهند، ای آشناترین بهار.
حریر کلمات برای دست ‏های پینه ‏بسته
به عطر نفس‏ های تو زنده ‏ام. شادمان از بوی لبخندهای توام. زندگی من، ادامه لبخندهای توست. برای از تو نوشتن، باید مسیر کلمه‏ ها را عوض کرد.
هنوز کلمات، قدرت آفرینش شکوه صبر تو را ندارند. برای دست ‏های پینه ‏بسته تو، حریرکلمات، کمترین‏ اند. بگذار تا سکوت لغت‏ نامه‏ ها را کلمات، برای سرودن تو ادامه دهند.
یک روز، کلمه ‏ای تازه خواهم آفرید که سکوت وصف تو را بشکند: تو را باید بزرگ‏تر از دریاها وصف کرد؛ جاری‏ تر از رودها؛ مهربان‏تر از ابرها... .
دست‏ های تو، مهربان‏ترین سقف، برای آرامش بوسه ‏های منند.
سایه دستانت، آرامشی است که آواز جویبارها را ممتد می‏کند
همه کشتی‏ها، در سایه مهربانی تو پهلو می‏گیرند.
آسمان، وسعت چشم‏ های همیشه خندان توست و دریا، ترجمه دلت.
بگذار تا چونان روزهای کودکی، سر بر زانوان تو، رؤیاهایم را به واقعیت گره بزنم. سرنوشتم را تو به سمت جاده ‏های خوش سرانجامی، بچرخان، ای پیر مراد، ای پدر.
شکاف‏ های شبیه
سودابه مهیجی
هیچ کس نمی‏داند آغاز اقیانوس از کجاست و پایانش تا کجا؟
آغاز تو را اما همه دیدند که در دست ‏های زنی، از پس دیوارهای کعبه بیرون آمدی ولبخند زدی؛ دیوارهایی که پیش پای خورشید شکاف برداشت، تا روزگار معصوم عدالت آغاز شود؛ تا آفتاب، قدم بر خاک بگذارد.
شکاف‏ های تاریخ، چه عجیب‏ اند! تاریخ، شکاف‏ های مقدس خود را از یاد نخواهد برد؛ چه آنجاکه عصای معجزه، دریا را شکافت، چه آنجا که یُمن قدوم نوزاد بلندبالایی، دیوارهای بیت العتیق را وچه آنجا که سال ‏های بعد، همان مولود معصوم، درهیئت سجده‏ ای مهربان، با لب‏های پرهیز رمضان،با فرق شکافته، خطبه رستگاری خواند و محراب خونین را به لرزه افکند.
امیر گریه ‏های سر در چاه
امیر نخلستان‏ های نیمه‏شب، امیر گریه ‏های سر در چاه، متولد شد تا بذر عدالت را بادست‏ های خویش، در خاک ستم ‏پیشه بیفشاند.
کوفه بی‏ مروّتی، کوفه گرسنگی یتیمان و بی ‏تکیه‏ گاهی بیوه‏زنان، کوفه تزویر و ظلم، از ابتدای تاریخ، چشم به راه او بود و خواب او را می‏دید.
مدینه، این کوچه پس‏ کوچه سال‏ های جوانی، روزهای نفس کشیدن در جوار رسول‏ اللّه صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله و مهر ورزیدن به ریحانه پیغمبر، سرنوشت ناگزیر او بود.
دست‏ هایت، آتیه ذوالفقارند
کودک بزرگ ؛ مرد مردستان ؛ امیر دلاور! سلام بر تو.
چه مبارکند لحظه‏ هایی که حول میلاد تو، خجسته می‏شوند!
خوش به حال روزگاری که تو را در خویش دارد!
دست‏هایت، آتیه ذوالفقارند و نفس‏های امروزت، خطبه‏ های بلیغ فردای امامت.
محمدِ امین، شادی خود را نمی‏تواند پنهان نگاه دارد. نگاه کن که به شکرانه ولادت تو،چگونه به سمت و سوی ملکوت، لبخند می‏زند و خدا را سپاس می‏گوید.
جشن آفرینش
محمد کاظم بدرالدین
درختان غزل، پیراهنی از تصنیف پوشیده ‏اند.
چهره پروانه های احساس، گل انداخته است. بوی عشق همه جا را متبرک کرده است. عقربه ‏ها، به مهمانی خنده رفته ‏اند .
اینک، «رجب»، ماه بشارت است و سرشار از فضایل الماس‏گون.
امروز، پنجره ‏هایی رو به بی‏کران احدیت باز می‏شود و دریاها، صف‏ به‏ صف،جام‏ وصل‏ می‏نوشند.
دست‏ های نیازمندان، آستانی می‏یابند لبریز از استجابت .
همه آن‏چنان سپید شده ‏اند که از رنگ طلوع هم پیشی گرفته ‏اند.
امروز، چشمه‏ های ازلی، در مصراع نگاه شاهدان تقّرب جاری است.
روز اهدای عشق همیشگی به زمین است. با یک گل، بهار می ‏آید و سرسبزی فراگیر می‏شود.
منظومه‏ های روح‏نواز شاعران، چه به موقع رسیده ‏اند ؛ با تن‏پوشی از تصنیف! دل را بردارتا هرچه سریع‏ تر، خود را به هلهله کائنات و جشنی که برپا شده است برسانیم.

چکیده فضایل
سلام بر«ابوطالب»، آن سراپا ایمان و خلوص که برای خود، در جاودانگی مکانی برگزید!
درود بر جایگاه «فاطمه بنت اسد» که با این فخرآوری، نام او تا همیشه سربلند می‏درخشد!
درود بر کعبه که پذیرای فرخندگی رجب است و دیوارش، برای ورود حادثه‏ای سبز، شکافته شد!
و سلام بر فرشتگان بزم انس که با خطی از نور، سیزدهم رجب را دسته دسته می‏سرایند.
اگر همه تاریخ را بکاویم، نامی چنین پرطراوت را در باغستان انسان نمی‏یابیم.
«علی»، تصویری کامل از انسانیت است.
چه می‏گویم! ابیات بلند فضایلش را همه کتاب‏خانه‏ های دنیا نمی‏توانند تحمل کنند.
تولد واژه ‏های علوی
امروز، پایان لحظه ‏شماری زمین است. مردی آسمانی می‏آید که شورانگیزترین پیام‏ های شیرین را به همراه دارد. نگاهش، سرشار از نهج البلاغه است و اخلاقش، منطبق با قرآن. ازخطبه‏ هایش، دریاتر وجود ندارد. کجایید، سرمستانِ واژه ‏های علوی؟!
شگفت از درک نور مطلق
کدام حقیقت شگفت، به پای امروز می‏رسد؟!
ماندگاری مکتب ما، به حرمت استقامت ‏های اوست؛ او که معیار کمال است و ملاک تقوا.
چه می‏گویم! فهمیدن نور مطلق، در حیطه ادراک ما نیست؛ تنها قلمی دست گرفته‏ ایم تااحساس، چون اشک شوقی بر صفحات کاغذ چکیده شود.
فرسنگ‏ ها غفلت
چقدر از صنوبر و سوسن و یاس باید گفت، تا به تو رسید؟
نه! این عمر کوتاه ما قد نمی‏دهد که حماسه‏ های شیرافکن تو را در سینه داشته باشیم .
این سال‏ها، چه کوتاهند برای بازگویی عدالت و عبادت ‏های تو!
تمام سجاده ‏های روی زمین را اگر روی هم بچینم، در برابر ثانیه‏ ای از تعبد تو کم می‏ آورند.
چقدر بیهوده دنبال نوروزیم؛ حال آنکه گلی همچون تو را جهان دارد.
اصلاً جهان چه داشت بی‏ تو؟!
چقدر ما غافلانه در پی دنیاییم و تنها به نام تو، بسنده کرده ‏ایم! ما را ببخش اگر با وجود تو،گفته ‏ایم خورشید نورانی است و درخت زیبا است.
مادری شبیه مریم
رقیه ندیری

به طواف آمده بودی و خداوند، آرامش را در قدم زدنت به تصویر کشیده بود.
طوافت، به حریر می‏مانست که نسیم در آن پیچیده باشد.
تو آن روز، به ساره، آسیه و مریم بیشتر شباهت داشتی. طواف می‏کردی و قدم ‏هایت می‏رفت که سنگین بشود. اول به روی خودت نمی ‏آوردی؛ اما با پاهایت که انگار در تپه ‏ای شنی فرو می‏رفتند، چه می‏توانستی بکنی؟
چه کسی فکرش را می‏کرد که تقدیر، تو را به این سمت کشانده است؟ ماجرای بی ‏سابقه تو، در فهم مردم کوچه و بازار نمی‏گنجید. نگرانی‏ات را این سو و آن سو می‏کردی ؛ تا شاید بتوانی از ازدحام نگاه ‏ها، در امان بمانی.
کافی بود تنهایی‏ات را به پرده کعبه بیاویزی و بی‏آنکه تصورش را بکنی، به جذبه دیوارشکافته برسی.
حالا شبیه مریم شده بودی؛ قدیسه‏ا ی که ناله‏ های ناگزیرش را نه در سایه درخت خرما،بلکه در امن‏ترین خانه آفرینش حبس کرده بود.
میلاد در کعبه

روزی شگرف بود آن روز. درخت‏ها برای تو، دعای قنوت می‏خواندند، پرنده ‏ها همه ذکر یا رئوف و یا رحیم گرفته بودند، آب زلال عفاف تو بود که جریان داشت و سنگ ها برای نجات تو، سر به سجده سوده بودند.
شهر، مبهوت تو بود. به سر زبان‏ها افتاده بودی و درِ کعبه، همچنان هجوم مردم را سد کرده بود.
دیوار، چنان به هم پیوسته بود که خیال می‏کردی شکافی در میان نبوده است؛ جز رددرزی که باید می‏ماند و معجزه ‏ای بزرگ را تشریح می‏کرد.
ناگهان، صدای گریه کودکت در کائنات پیچید؛ مثل حریر طواف تو که آرام بود و دوست‏ داشتنی.
معجزه آفرینش
حالا که ثقل آفرینش را در آغوش فشرده ‏ای و از شکاف همان دیوار بیرون می‏ آیی، انگار تمام بهشت، در زمین قدم می‏زند.
آرام‏تر قدم بردار بانو! نگاه کن فرشته ‏ها به طواف نوزادت می ‏آیند.
حالا که کعبه در آغوش تو است، بگذار همه نگاه ‏ها در اطرافش بچرخند؛ بگذار شهر، این معجزه را سیر ببیند!
اما باید به فکر چشم ‏های بسته نوزادت نیز باشی که جز در آغوش امین شهر، گشوده نمی‏شوند.
باید هرچه زودتر این دو نور به هم برسند؛ همچنان که از آغاز با هم بوده ‏اند.
شتاب کن بانو! قلب امین شهر، گهواره خوبی برای فرزند تو خواهد بود.
آسمانی در زمین
معصومه زارع
در ناگهانی از لبخند افلاک و بهت خاک بود که حاصل دست ابراهیم خلیل اللّه، به احترام قدومی مبارک، خضوع می‏کند. دیوار، شکافته می‏شود تا برای عدالت، یاوری مقتدر از راه برسد و شکاف‏ های جامعه، به اعجاز دستان او مرمّت شود، دیوار می‏شکافد تا خورشید از دامان کعبه برآید.
کسی آمده که به راه ‏های آسمان، آشناتر است تا زمین. آسمان، موطن اوست و در زمین،مسافری است که آمده تا مردم از او بپرسند، پیش از آنکه به فقدانش دچار شوند.
یا علی!
شهلا خدیوی

از زمین تا آسمان، راه زیادی است. خطر در کمین ماست. معلوم نیست هر قدمی که برمی‏داریم، به آسمان نزدیک‏تر می‏شویم یا از آن دورتر. نفس فریبنده ‏مان، سایه به سایه،دست به دست شیطان داده ‏اند و دنبالمان می‏کنند و در راه، از هر دری وارد می‏ شوند و جلوی قنات‏ هایی که تو در وجودمان زده ‏ای، سنگ می‏اندازند تا به آسمان نیاییم و ساکن ملکوت نشویم. اما همین‏ که زمین می‏خوریم، دست به زانو می‏گیریم و تو را صدا می‏زنیم: یاعلی علیه ‏السلام !
تو با همه فرق می‏کردی
همه را بیرون کرد. خودت ماندی و خودش. می‏خواست با تو خلوت کند. می‏خواست چشمت را با «بسم اللّه النور»، روشن کند و بعد، چشم‏ هایت را بسپارد دست محمد صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله . هرزمینی که نمی‏شد رویش پا بگذاری و هر در و دیواری که نمی‏ توانست از تو تبرک بگیرد. تو باهمه فرق می‏کردی؛ خدا خواست جور دیگری بیایی و با نور بار بیایی... .
زمین، به تو که رسید...
امروز، آسمان آن‏قدر دست و دل‏باز شده که اگر بخواهی، تمام قلبش را به زمین می‏بخشد و زمین، آن‏قدر دست و پایش را گم کرده که نمی‏داند چه پیراهنی به تن کند، چه عطری بزند وبا کدام زمزم، تنش را بشوید.
یادش رفته که این همه کودک در دامن خود بزرگ کرده است. اما به تو که رسیده، نمی‏داند چگونه جلویت در بیاید.
انگار با این همه بهار و چشمه، باز هم کم آورده است... .
اگر تو نبودی...
هربار چشم دین به تو می‏افتد، سرش را بالا می‏گیرد و از داشتن فرزندی چون تو، سرشار از شوق می‏شود. اگر تو نبودی، چه بر سر دین می‏ آمد؟ دین چگونه می‏توانست قد بیافرازد و نامش رانگه‏دارد؟!
دین، تا همیشه مدیون بزرگواری توست... .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page