كعبه، در هلهله فرشتگان، برای میلاد عشق لحظه شماری میكرد؛ میلاد علی مظهر تمام عشق و صفا و تفسیر بلند عدالت و شجاعت.
مولا! ولادت تو، آفتابیترین روز تاریخ بود كه روشنایی روز را خجل كرد.
حجرالاسود، بر دست های تو بوسه زد و مسجد الحرام، تو را درآغوش گرفت.
صفا و مروه به نظارهات نشستند، تا اینكه همانند آفتاب، از درون كعبه سر زدی. آنگاه، لبخند بر لبان عدالت نقش بست.
ای آشنای نخلستانها و ای همدم چاه! ای دردآشنای كوچه پس كوچههای كوفه! سكوت تو، بلندترین فریاد در تاریخ بود كه در پژواك خویش، طنین مردی را داشت كه ردپای مظلومیتش هنوز در بستر تاریخ جاری است.
ای نبأ عظیم و ای صراط مستقیم و ای لبریز از شجاعت و سخاوت! ذوالفقارت، برترین و گویاترین حدیث مردانگی است.
ای كامل كنندة دین احمد و ای سنگ صبور محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم! تكرار نام تو، بیابان های خشك ظلم و تبعیض را به سبزترین باغ های عدالت، پیوند میزند.
كائنات، با تكرار نام تو به تكاپو میافتند و قیام میكنند.
ای فراتر از عشق زمین! همه شاعران، دیوان خود را با نام تو آغاز میكند.
امیر مهربانی! تو آمدی و ناخدای كشتی نجات بشریت در عصر دل مردگی و جهالت شدی.
یك آسمان بلاغت و یك كهكشان فصاحت! تو فاتح عاشقان و التیام زخم های ضعیفان و مرحم دلهای غریبانی تو آبروی انسانیتی!
ای سراسر بخشش و عدالت! دستمان گیر كه محتاج سركوی توایم!
منبع : مجله سروش وحی ، مرداد و شهریور 1384 ، شماره 18