مقابل حرم کعبه ایستاد، زنی به تن ز شمر و حیا و وقار، پیرهنی
گشود دست دعا سوی آسمان و گریست شکفت غنچه صفت لب، به زیر لب سخنی
که یارب از کرم، آسان نمای مشکل من که بار دارم و آزرده جان و خسته تنی
ندا به فاطمه بنت اسد رسید ز حق قدم به خانه من نِه، که میهمان منی
در آن مکان مقدس قدم نهاد و بزاد گرفت دست خدا را به دست، شیرزنی
خدا، نهاد علی، نام خانه زادش را که روح نامتناهی دمید بر بدنی
پیمبر آمد و زد بوسه بر لب و دهنش که آفرینِ خدا بر چنین لب و دهنی
--------------------------------
ماهنامه گلبرگ 54
مقاله ها
متن ادبی «دست دعا»
- بازدید: 6681