صدای سُم اسب و ضربه شمشیر، در خونم جاری شده و قلبم، یا علی علیه السلام میگوید.
آبگیرهای جهان به سوی غدیر سجده میکنند.
تشنگی، امان صحراها را بریده.
نگاه علی علیه السلام باید جاری شود در تاریخ و کلام مولاست که استسقای عصر غربت را فرو می نشاند.
جهان، به سوی روشنایی پیش میرود و آینده عالم، جادّه ای است در امتداد کلام امیر.
ای امیر سخن که معارف را در کلامت تمام کردی، ای کامکار عرصه علم که آسمانها را به حیرت واداشته ای، تولای تو داریم؛ که دانایی یعنی تو و نادانی یعنی هر آنچه غیر توست.
کاخ سر بلند سخنِ تو، ادیبان را به حیرت آورده و آوازه علمت، جهان را در نوردیده است. قصد سفر به دیار تو دارم. میخواهم مقیم آستان تو باشم.
می خواهم زندگی ات را در جانم ببینم؛ راز بگشا، چگونه سوی تو آیم؟
عدالت، یعنی نظم و تو معنای عدالت و به نظم درآورنده ذرّات عالمی.
معانی، با تو نظم گرفتند، آن گاه جانشان بخشیدی و تو همان جان دمیده در کالبد کائناتی.
حسین امیری