متن ادبی «امیر سخن»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)


صدای سُم اسب و ضربه شمشیر، در خونم جاری شده و قلبم، یا علی علیه ‏السلام می‏گوید.
آبگیرهای جهان به سوی غدیر سجده می‏کنند.
تشنگی، امان صحراها را بریده.
نگاه علی علیه ‏السلام باید جاری شود در تاریخ و کلام مولاست که استسقای عصر غربت را فرو می ‏نشاند.
جهان، به سوی روشنایی پیش می‏رود و آینده عالم، جادّه ‏ای است در امتداد کلام امیر.
ای امیر سخن که معارف را در کلامت تمام کردی، ای کامکار عرصه علم که آسمان‏ها را به حیرت واداشته ‏ای، تولای تو داریم؛ که دانایی یعنی تو و نادانی یعنی هر آنچه غیر توست.
کاخ سر بلند سخنِ تو، ادیبان را به حیرت آورده و آوازه علمت، جهان را در نوردیده است. قصد سفر به دیار تو دارم. می‏خواهم مقیم آستان تو باشم.
می ‏خواهم زندگی‏ ات را در جانم ببینم؛ راز بگشا، چگونه سوی تو آیم؟
عدالت، یعنی نظم و تو معنای عدالت و به نظم درآورنده ذرّات عالمی.
معانی، با تو نظم گرفتند، آن گاه جانشان بخشیدی و تو همان جان دمیده در کالبد کائناتی.

حسین امیری