پرندگان جهان، پیوند برادری تان را بر درختانی بی شمار، به ترانه نشسته اند. یا محمد صلی الله علیه وآله ! این دست های مهربانی تو است که امروز، دستان معصوم و جوانمرد علی علیه السلام را به اتحاد میخواند؛ آنچنان که از پس این اخوت مبارک، خورشیدهای بسیار، متولد خواهد شد.
اینجا بهار، با چمدان های شکوفه و باران آمده است تا عشقی چنین مقدس، سرزمین حجاز را جاودان سازد. امروز آسمان، شکوهمندتر از همیشه، غرور آبی اش را به رخ زمینیان میکشد.
ترنم وحدت
از تقویم های زمین، بوی اتفاقی خجسته می آید. عقربه ها چرخیده اند و دنیا روی ساعت عاشقی مکث کرده است. امروز، دو رود خروشان، دریای یگانگی را به سمت افق های آبی تر، تجربه میکنند.
امروز، فرشتگان بر طاق نصرتی از ستاره، ثانیه های اتفاق را عود میسوزانند و دف میزنند.
امروز، نبوت، شانه های عزیز امامت را تکیه گاه میشود و کوچه های مدینه، در بارقه های مترنم وحدت، غوطه میخورند. امروز سراسر نوید است و نور و بشارت.
چه بیم از زمستان، اگر...
وقتی که ستاره ها تکیه بر شانه های یکدیگر، کهکشان میشوند، بی شک نفس های هیچ شبانه ای عروق روشنشان را تسخیر نخواهد کرد. حالا که رسول مهربانی ها، به روی چشمان آبی علی لبخندی جاودان زده، حالا که عشق در تار و پود علوی بهار بیتوته کرده است، چه بیم از زمستان های پیشِ رو که خورشید، همیشه از گردنه های برفی، مصمم تر طالع میشود. امروز بارانی از سپیده و نور، جان هایمان را در مینوردد و زمین، سایه سار بلند یکی شدن را به شور می نشیند.
معصومه داوود آبادی