متن ادبی «شور بی‏ پایان»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

ستاره ‏های چشمک‏ زن، ریسمان بسته ‏اند آسمان کوچه ‏هایی را که قرار است از امشب، مهربانی‏ هایتان را در آنها قدم بزنید. کوچه‏ هایی که هم‏قدم می‏شوند از امشب جاده‏ های زندگی را با شما. دیوارهای مدینه کل می‏کشند پیوند خجسته ابر و باران را، دریا و موج را، رود و آبشار را و عشق و پرواز را که از امشب، پرندگی در نگاه ‏های مهربانانه شما به اوج خواهد رسید.
صدای دست ابرها را که بر دف ماه می‏ کوبند، نسیم در ردپایتان می‏ریزد تا خاک، لبخند بزند آرامش قدم ‏های همراه و صمیمیتان را که زندگی را بر چشم‏ های ناپیدای جاده‏ های بی‏ پایانش هم‏قدم شدید؛ آرام ‏تر از صدای بال پرندگانی که بر ابرها راه می ‏روند، شیرین‏ تر از رودهایی که به دریا می‏ریزند. امشب، خانه‏ ای محقر، آغوش گشوده رؤیای شیرین زندگی با ماه و خورشید را بی‏ صبرانه دهان گشوده هلهله شادی فرشتگان را که پایکوبی نخلستان‏ ها را به تماشا نشسته ‏اند. خانه ‏ای که آمدنتان را اسپند دود می‏کند تا دفع کند هر چه چشم شور را از این همه شور بی‏ پایان برای آغاز؛ آغازی که پر از بوی لبخند پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله است.
خانه، مشتاق ایستاده تا سلام کند لبخند شکرریز پیامبر صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله را که پیشاپیش شما قدم برمی‏دارد تا در بگشاید آغاز همسفریتان را تا هم‏شانه هم عشق را به سرانجام برسانید.
عباس محمدی