متن ادبی «ما به نامِ هم بودیم»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

ما به نام هم بودیم؛
از همان روز نخست که خداوند
نام هر جفت عاشقی را
بر گلبرگ نگاه فرشته نگهبان عشق،
کنار هم نوشت
ما به نام هم بودیم
این راز را خدا می‏دانست
و مردی زلال ‏تر از آیینه که در انتهای شب فاصله
محرم دلتنگی‏ های مشترکمان بود.
ما به نام هم بودیم؛
مثل عطر پراکنده در هوای غروب که
هر عابری را به پای بوته یاس، کنار کوچه می‏کشاند
مثل روشنای مهتاب پشت پنجره
که در چشم‏ های بیدار از شوق گریه، نقاب از چهره بر می ‏اندازد.
ما به نام هم بودیم؛
زیرا وقتی انار دلم در تلاقی آن نگاه پاک و نجیب
ترک خورد
و دانه‏ های سرخ رنگ آن بر دامان مهر و لطف تو فرو ریخت
تو دست بردی و آن دانه انار بهشتی را برداشتی
و این راز رسیدن من و تو بود
ما به نام هم بودیم؛
این راز را خدا می‏خواست
و مردی که قرائت سبز وصل را
برای روز یکی شدن ما
در لهجه صریح آفتاب، ذخیره کرده بود.

نزهت بادی