نامه بنْوشتند تا در کوفه، مهمانش کنند
یا بر او بندند آب و منع از نانش کنند
نامه بنْوشتند بر آن کعبه کآرندش نماز
یا صلات جمعه جمع آیند و قربانش کنند
نامه بنْوشتند تا سایند سر بر مقدمش
یا به وقت جان سپردن، سنگبارانش کنند
نامه بنْوشتند کاندر راه او، جان بسپُرند
یا به نوک نی، سر چون ماه تابانش کنند
نامه بنْوشتند تا در سایهاش گیرند جای
یا میان آفتاب گرم، عریانش کنند
نامه بنْوشتند تا در خاک پایش، سر دهند
یا ز سمّ اسب کین با خاک، یکسانش کنند
نامه بنْوشتند تا در بیعتش آرند دست
یا که دست او جدا، از جسم بیجانش کنند
نامه بنْوشتند کآرندش غلام از مصر و شام
یا کنیزی خواهش از اطفال نالانش کنند
«جودیا»! نشنیدهام رأسی که از تن شد جدا
چوب کین گیرند و قصد درّ دندانش کنند
دیوان جودی خراسانی
مرثیهی حضرت مسلم بن عقیل علیهالسلام
- بازدید: 1055