متن ادبی «شهید عدالت»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

به سوگ تو چه نویسم
تو ای مجاهد نستوه
شهید راه عقیده
شهید راه عدالت
در سوگ تو چه نویسم که «قلم چو به این‏جا رسید، سر بشکست»
سوگ تو ـ که بیش از یکصد نشان از تعظیم و تکریمت، در کلام خدا می‏توان یافت ـ سنگین است. سراغ تو را از جبرئیل امین می‏توان گرفت؛ که برات ایمان تو، به مُهر مستقیم خدا امضا شده است؛ آن‏جا که فرمود:
«أَفَمَنْ کانَ مُؤْمِنا کَمَنْ کانَ فاسِقا لا یَسْتَوُونَ»
آیا کسی که مؤمن باشد همانند کسی است که فاسق باشد [چنین نیست] اینان یکسان نیستند.
در سوگ تو چه نویسم که فرق دریای تو را شکافتند و زهر به کام اقیانوس ریختند؟!
امروز محمد صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم ، با غم این امّت چه کند که عدل پنج ساله وصی پیامبر خویش را پس از بیست و پنج سال سیاهی و ستم، بر نمی ‏تابند؟!
تو که بودی، قرآن با تو بود و تو با قرآن و از هم جدا نمی‏شدید تا به حوض کوثر وارد شوید.
تو که بودی، قله‏ های رفیع کلام خدا، تفسیر می‏شد و پیچ و خم ‏های آن برای مردم، دانشگاه کمال و کرامت تأسیس می‏کرد.
تو که بودی، بیت‏ المال، خواب آرام داشت و دغدغه خیانت نداشت.
تو که بودی، هر چه از بیت‏ المال مسلمین به تاراج رفته بود، اگرچه به مصرف مهریه زنان و خرید کنیزان رسیده بود، به مأمن خویش بازمی‏گشت.
تو که بودی، هرزه ‏گری از هزار توی عافیت خویش بیرون نمی ‏آمد تا مبادا به چرخش ذوالفقار تو گرفتار آید. ای معدن شرف!
کدام کاسه شیر یتیمی، مرهم جراحت رفتن تو خواهد بود؟!
رفتن تو، به خاک‏سپاری عدالت بود.
«عدالت با علی مدفون شد، افسوس!»

سید عبدالحمید کریمی