کمر فاطمه جز غربت تو خم نشود
تن مجروح، که با اشک تو مرهم نشود
حاضرم دست من از ساقه ترک بر دارد
ولی از چشم تو حتی مژهای کم نشود
به غرور تو لگد خورد، و یا همسر تو؟
ترکِ پهلوی زهرا به فدای سر تو
خودم از بیکسیِ تو به خدا باخبرم
گرچه خاکسترم، اما ز غمت شعلهورم
نیزه هم باشد اگر، سینه سپر خواهم کرد
امتحان دادم و، دیدی که برایت سپرم
نفسی باشد اگر، باز شوم یاور تو
ترکِ پهلوی زهرا به فدای سر تو
خواستم دست تو بسته نشود، اما شد
دل زار تو شکسته نشود، اما شد
خواستم پا شوم از زیر فشار در که...
تار و پود تو گسسته نشود، اما شد
میدود پشت سرت با قدِ خم دلبر تو
ترکِ پهلوی زهرا به فدای سر تو
من گرفتار تو هستم، تو گرفتار منی
حیدری هستم و تو حیدر کرار منی
هر دو یک عمر طبیب هم و بیمار همیم
چه شد امروز علی، که تو پرستار منی
می چکد خجلت از این چشم تر کوثر تو
ترکِ پهلوی زهرا به فدای سر تو
دست من نیست اگر چشم ترم میسوزد
پهلو و بازو و زخم کمرم میسوزد
تن آتش زدهام پای تو خاکستر شد
به خدا بهر تو دارد جگرم میسوزد
بعد من نیست کسی یاور و هم سنگر تو
ترکِ پهلوی زهرا به فدای سر تو
رضا باقریان
مرثیه حضرت زهرا علیهاالسلام
(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)