کار داریم در این شـعـــر فـــراوان با در

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

کار داریم در این شـعـــر فـــراوان با در
 گوییــا خــــورده گــره با غزلِ مولا ، در
 وَ قســم بر ترَک کـعـبـــه که حتی دیوار
 می‌شداز عشق علی‌ پیش علی درجا در

نکند در غزلــم بستـه شــود دستـــانش
نکنــــد در غـــزلــــم باز شـــود با پا در
میـخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد
 او کنـــون تکیـه به دیـوار نماید یا در؟!

آن چنـان با لَگدی باز شد آن در که همه
فکـر کـــردند که دیـــوار یکی شد با در
آه ســـادات ببخشنــد ولی خورد زمین
در همین فاصله هم کنده شد از لولا در

رد شدند آن همه سنگین بدن از در با پا
تا کـــه افــتـــاد بــه روی بــدن زهرا در
 بچه سید نشدم دست خودم نیست‌ولی
 وسـطِ روضــه دلــم گفـــت بگویم مادر

کربلا جلوه هفتاد و سه تَن می شد اگر
اندکــی تاب میــاورد در آن غــوغــا در
آه ای فاطمــــه؛ ای علّت لبخنــــدِ علی
رفتـی و بعـــدِ تو انداخت زِ پا او را در

ما فقیریم و یتیمیــم و اسیریــم همــه
جز تـو فریادرسی نیســـت بیا بُگشا در
با دعای فرجت از خودِ خورشید بخواه
تا کـــمــی باز کــنـــد روی همـه دنیا در

محسن کاویانی