در باره تاریخ و اهمیت مطالعه آن و تفکر در حالات گذشتگان، در روایات فراوان سفارش شده است؛ چرا که مطالعه و تفکر در تاریخ و سرگذشت پیشینیان؛ باعث عبرت و درس گرفتن از راه و رسم آنان برای ترسیم برنامه های آینده خواهد بود.پس اهمیت تاریخ به دلیل نقل خاطرات آن در طول گذشت زمان نیست که این خود پیشانی نوشت آن است هر چند همواره بسیاری از واقعیت های تاریخ به دلیل کتمان حقایق از طرف انسان ها مدفون می شود؛ بلکه اهمیت تاریخ به جهت عبرت هایی است که در دل اش نهفته می باشد.
این موضوع به ویژه در سخنان مولای متقیان امام علی(ع) خصوصا در جای جای نامه ها و حکمت های نهج البلاغه برجستگی خاصی دارد و سخنان ایشان ناظر به عبرت های خاص تاریخ است ایشان خطاب به فرزند برومندش امام حسن مجتبی سلام الله علیه که آن هنگام در آغاز زندگی قرار داشتند، فرمود:
أَيْ بُنَيَّ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ [جَلِيلَهُ] نَخِيلَهُ وَ تَوَخَّيْتُ لَكَ جَمِيلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَهُ وَ رَأَيْتُ حَيْثُ عَنَانِي مِنْ أَمْرِكَ مَا يَعْنِي الْوَالِدَ الشَّفِيقَ وَ أَجْمَعْتُ عَلَيْهِ مِنْ أَدَبِكَ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ ذُو نِيَّةٍ سَلِيمَةٍ وَ نَفْسٍ صَافِيَةٍ...."(1)
پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده ام، بلكه با مطالعه تاريخ آنان، گويا از اوّل تا پايان عمرشان با آنان بوده ام، پس قسمتهاى روشن و شيرين زندگى آنان را از دوران تيرگى شناختم، و زندگانى سودمند آنان را با دوران زيان بارش شناسايى كردم، سپس از هر چيزى مهم و ارزش مند آن را، و از هر حادثه اى، زيبا و شيرين آن را براى تو برگزيدم، و ناشناخته هاى آنان را دور كردم، پس آن گونه كه پدرى مهربان نيكیها را براى فرزندش می پسندد، من نيز بر آن شدم تو را با خوبیها تربيت كنم، زيرا در آغاز زندگى قرار دارى، تازه به روزگار روى آوردهاى، نيّتى سالم و روحى با صفا دارى.
و باز حضرت به دلیل اهمیت پند و عبرت گرفتن از حوادث پیشینیان، در نامه ای دیگر خطاب به فرزندش فرمود:
استدلّ على ما لم یکن بما قد کان، فإنّ الأمور أشباه، و لا تکوننّ ممّن لا تنفعه العظة إلّا إذا بالغت فی إیلامه، فإنّ العاقل یتّعظ بالآداب، و البهائم لا تتّعظ إلّا بالضّرب..."(2)
براى امور واقع نشده به آنچه واقع شده است استدلال نما و با مطالعۀ قضایاى تحقّق یافته، حوادث یافت نشده را پیش بینى کن؛ زیرا امور جهان، همانند یکدیگرند، از آن اشخاص نباش که موعظه سودش ندهد، مگر توأم با آزار و رنج باشد؛ زیرا انسان عاقل باید از راه آموزش و فکر، پند بپذیرد، این بهائم هستند که جز با کتک، فرمان نمیبرند.
و در نامه ای دیگر فرمود:
" مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِم"(3) هر کس از وقایع گذشتگان عبرت بگیرد بینا مى شود،کسى که بصیرت و بینایى پیدا کرد مى فهمد، و آن کس که فهمید عالم مىشود.
این نکات آموزنده از زبان مولای متقیان به ما می فهماند که تاریخ و حوادث اش را نباید به عنوان یک داستان پنداشت که نقل محافل تفریحی و وقت گذرانی شود، بلکه خدای متعال اراده کرد که در طول عمر نظام هستی انسان ها همراه با حوادث مخصوص به خود بیایند و بروند و از خود عبرت هایی بر جای بگذارند که پند آموز باشد و نتیجه آن به طور مستقیم در زندگی ایشان تاثیر بگذارد. عبرت هایی که خدای متعال در کتاب اش بدان اشاره کرده است.
"هُوَ الَّذي أَخْرَجَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ في قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْديهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ"(3)
او كسى است كه كافران اهل كتاب را در نخستين برخورد (با مسلمانان) از خانه هاي شان بيرون راند! گمان نمى كرديد آنان خارج شوند و خودشان نيز گمان مى كردند كه دِژهاى محكم شان آن ها را از عذاب الهى مانع میشود،امّا خدای متعال از آنجا كه گمان نمى كردند به سراغ شان آمد و در دل هاي شان ترس و وحشت افكند، به گونهاى كه خانه هاى خود را با دست خويش و با دست مؤمنان ويران میكردند، پس عبرت بگيريد اى صاحبان چشم! (4)
این آیه شریفه به یکی از حوادث عبرت آموز تاریخ که در کلام مولای متقیان به طور عموم نام برده شده است اشاره می کند.
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، نامه 31 .
2. همان، نامه 467.
3. همان، نامه 208.
4. سوره حشر،آیه 2 .