مثل شمع سحری آب شدی از گریه

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

 اشعار فاطمیه – زبانحال مولا امام علی(علیه السلام)
 
مثل شمع سحری آب شدی از گریه
از خودت بی خبری آب شدی از گریه
 
بسترت خیس شد از اشک بیا گریه نکن
ناله ها از نفس انداخت تو را گریه نکن
 
دل من از نفس سوخته ات آگاه است
مثل اینکه شب بی مادریم در راه است
 
لحظه ها سخت تر از سخت به تو میگذرند
زخم ها گرچه که مخفی ست ولی جلوه گرند
 
زهره  ی خانه حیدر چه شده خاموشی؟
ساکتی مادر من یا نکند بی هوشی؟
 
مثل تنهایی بابا چقدر تنهایی
دور کن از سر خود فکر سفر تنهایی
 
طرحی از قامت چون کوه تو باقی مانده
سایه ای از تن مجروح تو باقی مانده
 
دور از چشم هراسان حسن گریه نکن
این چنین ناله جانسوز نزن گریه نکن
 
بعد از آن کوچه باریک بهم ریخته ای
از همان لحظه تاریک بهم ریخته ای
 
حسن کردی