اسماعیل بن [رجاء]از پدرش روایت مى کند که گفت: همراهعبداللَّه بن عمرو بن عاص و [ابى] سعید خدرى در مسجد مدینه دور هم نشسته بودیم که حسین بن علی(علیه السلام) از کنار ماگذشت [و سلام کرد و افراد جواب سلامش را دادند.]
عبداللَّه بن عمرو بن عاص سکوت اختیار کرد و بعد از آن که همه جواب سلامش را دادند، جواب سلام را داد و سپسگفت:
آیا به شما نگویم که محبوب ترین فرد روى زمین نزد اهل آسمانها کیست؟
گفتیم:چرا!
گفت: او همین مُقَفّیَ [کسى که پشت او به سوى شما است] مىباشد.
او بعد ازجنگ صفین تاکنون با من صحبت نکرده است و [با من قهر است و ]رضایت او براى من از داشتن شتران سرخ مو بهتر است.
ابوسعید گفت: اگر بخواهى باهم پیش اومى رویم تا از او عذرخواهى کنى.
عبداللَّه گفت: باشد.
سپس باهم قرار گذاشتند که فرداصبح نزد او بروند.
فرداى آن روز من نیز همراه آنان رفتم.ابتدا ابوسعید داخل شد و من به دنبال وى وارد شدم. ابوسعید کنار حسین(علیه السلام) نشست تا از او براى عبداللَّه بن عمرو اجازه ورود بگیرد و گفت: اى پسر رسول اللَّه، دیروز ازکنار جمع ما رد مىشدى که [عبداللَّه ]به ماچنین و چنان گفت.
من به او گفتم: آیا نمىخواهى نزد او بروى و عذرخواهى کنى؟
گفت: چرا. حال آمده که عذرخواهى کند. پس اجازه دهید که داخل شود.
حسین(علیه السلام) اجازه داد و عبداللَّه بن عمروبن عاص وارد شد و سلام کرد. آن دو جواب سلامش را دادند و ابوسعید کمى ازحسین(علیه السلام) فاصله گرفت تا عبداللَّه بین او وحسین بنشیند.
ابوسعید به او گفت: اىعبداللَّه، گفتار دیروزت را بگو.
[عبداللَّه]گفت: بلى من چنین گفته ام و شهادت مىدهم که او محبوب ترین فرد روى زمین در پیشگاه اهل آسمان است.
حسین(علیه السلام) پرسید: آیا مى دانى که من محبوب ترین فرد نزد اهل آسمان هستم و با این حال در صفین با من و پدرم جنگیدى؟!به خدا قسم که پدرم بهتر از من بود.
[عبداللَّه] گفت: بلى همین طور است وبه خدا قسم که من نه براى آنها سیاهى لشکرشدم و نه شمشیرى کشیدم و نه تیرى انداختم و نه نیزه اى پرتاب کردم.
[قضیه ازاین قرار است که در زمان رسول خدا] پدرم ازمن نزد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله شکایت کرد و گفت:او تمام روزها روزه مى گیرد و تمام شب را به عبادت مى پردازد و من به او امر کردهام که نسبت به خود ملایم تر باشد، اما از اطاعت من سرپیچى مى کند. پس از آن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله به من گفت: از پدرت اطاعت کن.براى همین هنگامى که مرا به خروج برای جنگ فراخواند، سخن رسول اللَّه صلی الله علیه و آله را به یاد آوردم که فرموده بود. از پدرت اطاعت کن، و براى همین همراه وى خارج شدم.
حسین(علیه السلام) به او فرمود: آیا سخن خداوند [عزوجل] را نشینده اى که مىفرماید:
وَ انْ جَاهَدَاکَ عَلیَ انْ تُشْرِکَ بِى مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا؟
و اگر تو را وادارند تا در باره چيزى كه تو را بدان دانشى نيست به من شرك ورزى، از آنان فرمان مبر
و مگر قول رسول اللَّه صلی الله علیه و اله را نشنیدهاى که مىفرماید:
«انَّما الطّاعَةُ فى الْمَعْرُوفِ»
فرمانبرداری و اطاعت تنها در کارهای نیک است
و مىفرماید: «لاَطَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فى مَعْصِیَةِ الخَالِقِ»؟
در گناه و مخالفت با پروردگار ، امر هیچ مخلوقی پذیرفتنی نیست .
گفت: چرا شنیدهام اى پسر رسول خدا،ولى گویى که تا به حال آن را نشنیده بودم.[!]
إِسْمَاعِيلُ بْنُ رَجَاءٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ:
كُنْتُ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي حَلْقَةٍ فِيهَا أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ، وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرٍو[ بن العاص]، إِذْ مَرَّ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ فَسَلَّمَ، فَرَدَّ عَلَيْهِ الْقَوْمُ، وَسَكَتَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرٍو، ثُمَّ رَفَعَ ابْنُ عَمْرٍو صَوْتَهُ بَعْدَ مَا سَكَتَ الْقَوْمُ، فَقَالَ:
وَعَلَيْكَ السَّلَامُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى الْقَوْمِ، فَقَالَ:
أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِأَحَبِّ أَهْلِ الْأَرْضِ إِلَى أَهْلِ السَّمَاءِ؟
قَالُوا: بَلَى
قَالَ: هُوَ هَذَا الْمُقَفَّى، وَاللَّهِ مَا كَلَّمْتُهُ كَلِمَةً، وَلَا كَلَّمَنِي كَلِمَةً مُنْذُ لَيَالِي صِفِّينَ، وَوَاللَّهِ لَأَنْ يَرْضَى عَنِّي أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يَكُونَ لِي مِثْلُ أُحُدٍ
فَقَالَ لَهُ أَبُو سَعِيدٍ الْخُدْرِيُّ: أَلَا تَغْدُو إِلَيْهِ؟
قَالَ: بَلَى
فَتَوَاعَدَا أَنْ يَغْدُوَا إِلَيْهِ وَغَدَوْتُ مَعَهُمَا، فَاسْتَأْذَنَ أَبُو سَعِيدٍ: فَأَذِنَ لَهُ، فَدَخَلْنَا، فَاسْتَأْذَنَ لِابْنِ عَمْرٍو، فَلَمْ يَزَلْ بِهِ حَتَّى أَذِنَ لَهُ الْحُسَيْنُ، فَدَخَلَ،
فَلَمَّا رَآهُ أَبُو سَعِيدٍ زَحَلَ لَهُ، وَهُوَ جَالِسٌ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ فَمَدَّهُ الْحُسَيْنُ إِلَيْهِ، فَقَامَ ابْنُ عَمْرٍو فَلَمْ يَجْلِسْ فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ خَلَّى عَنْ أَبِي سَعِيدٍ فَأَزْحَلَ لَهُ فَجَلَسَ بَيْنَهُمَا فَقَصَّ أَبُو سَعِيدٍ الْقِصَّةَ
فَقَالَ: أَكَذَلِكَ يَا ابْنَ عَمْرٍو؟ أَتَعْلَمُ أَنِّي أَحَبُّ أَهْلِ الْأَرْضِ إِلَى أَهْلِ السَّمَاءِ؟
قَالَ: إِي وَرَبِّ الْكَعْبَةِ، إِنَّكَ لَأَحَبُّ أَهْلِ الْأَرْضِ إِلَى أَهْلِ السَّمَاءِ
قَالَ: فَمَا حَمَلَكَ عَلَى أَنْ قَاتَلَتْنِي وَأَبِي يَوْمَ صِفِّينَ؟ وَاللَّهِ لَأَبِي خَيْرٌ مِنِّي
قَالَ: أَجَلْ، وَلَكِنَّ عَمْرًا شَكَانِي إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ:
إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ يَقُومُ اللَّيْلَ، وَيَصُومُ النَّهَارَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «§صَلِّ، وَنَمْ، وَصُمْ، وَأَفْطِرْ، وَأَطِعْ عَمْرًا»
فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ صِفِّينَ أَقْسَمَ عَلَيَّ، وَاللَّهِ مَا كَثَّرْتُ لَهُمْ سَوَادًا، وَلَا اخْتَرَطْتُ لَهُمْ سَيْفًا، وَلَا طَعَنْتُ بِرُمْحٍ وَلَا رَمَيْتُ بِسَهْمٍ،
فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ: أَمَا عَلِمْتَ أَنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ
قَالَ: بَلَى
قَالَ: فَكَأَنَّهُ قَبِلَ مِنْهُ «
المعجم الأوسط : الطبراني ج : 4 ص : 181
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد الهيثمي، نور الدين ج : 9 ص : 186
أسد الغابة ط العلمية : ابن الأثير، أبو الحسن ج: 3 ص: 345
تاريخ دمشق : ابن عساكر، أبو القاسم ج : 31 ص : 275
اعتراف جالب پسر عمرو بن عاص مکار بر برتری امام حسین علیه السلام برتمام مخلوقات
- بازدید: 558