(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)
تخته اول که الف نقش بست
|
بر در محجوبه احمد نشست
|
حلقه حی را که الف اقلیم داد
|
طوق ز دال و کمر از میم داد
|
لاجرم او یافت از آن میم و دال
|
دایره دولت و خط کمال
|
بود درین گنبد فیروزه خشت
|
تازه ترنجی ز سرای بهشت
|
رسم ترنج است که در روزگار
|
پیش دهد میوه پس آرد بهار
|
کنت نبیا چو علم پیش برد
|
ختم نبوت به محمد سپرد
|
مد که نگیندان زبر جد شده است
|
خاتم او مهر محمد شده است
|
گوش جهان حلقه کش میم او است
|
خود دو جهان حلقه تسلیم او است
|
* * *
اُمّی گویا به زبان فصیح
|
از الف آدم و میم مسیح
|
همچو الف راست به عهد و وفا
|
اول و آخر شده بر انبیا
|
نقطه روشنتر پرگار کُن
|
نکته پرگارترین سخن
|
از سخن او ادب آوازهای
|
وز کمر او فلک اندازهای
|
عصمتیان در حرمش پردگی
|
عصمت از او یافته پروردگی
|
خامشی او سخن دلفروز
|
دوستی او هنر عیب سوز
|
فتنه فروکشتن از او دلپذیر
|
فتنه شدن نیز بر او ناگزیر
|
بر همه سرخیل و سرخیر بود
|
قطب گران سنگ سبک سیر بود
|
شمع الهی ز دل افروخته
|
درس ازل تا ابد آموخته
|
چشمه خورشید که محتاج او است
|
نیم هلال از شب معراج او است
|
تختنشین شب معراج بود
|
تخت نشان کمر و تاج بود
|
داده فراخی نفس تنگ را
|
نعل زده خنگ شب آهنگ را
|
* * *
ای تن تو پاکتر از جان پاک
|
روح تو پرورده روحی فداک
|
نقطه گه خانه رحمت تویی
|
خانه بر نقطه زحمت تویی
|
راهروان عربی را تو ماه
|
یاوگیان عجمی را تو راه
|
چون تو کریمان که تماشا کنند
|
رُستی تنها نه به تنها کنند
|
از سر خوانی که رطب خوردهای
|
از پی ما زله چه آوردهای
|
لب بگشا تا همه شکر خورند
|
زاب دهانت رطب تَر خورند
|
ای شب گیسوی تو روز نجات
|
آتش سودای تو آب حیات
|
عقل شده شیفته روی تو
|
سلسله شیفتگان موی تو
|
چرخ ز طوق کمرت بندهای
|
صبح ز خورشید رخت خندهای
|
عالم تردامن خشک از تو یافت
|
ناف زمین نافه مشک از تو یافت
|
خاک تو از باد سلیمان بِهْ است
|
روضه چه گویم که ز رضوان بِهْ است
|
تاج تو و تخت تو دارد جهان
|
تخت زمین آمد و تاج آسمان
|
سایه نداری تو که نور مهی
|
رو تو که خود سایه نوراللهی
|
چار عَلَم، رکن مسلمانیت
|
پنج دعا نوبت سلطانیت
|
خاک ذلیلان شده گلشن به تو
|
چشم غریبان شده روشن به تو
|
تا قدمت در شب گیسو فشان
|
بر سر گردون شده دامن کشان
|
* * *
دُرّ صدف صبح به دست صفا
|
غالیه بوی تو ساید صفا
|
لاجرم آنجا که صبا تاخته
|
لشکر عنبر علم انداخته
|
بوی کزان عنبر لرزان دهی
|
گر به دو عالم دهی ارزان دهی
|
سدره ز آرایش صورت زهی است
|
عرش در ایوان تو کرسی نهی است
|
* * *
ای دو جهان زیر زمین از چهای
|
گنج نهای خاک نشین از چهای
|
تا تو به خاک اندری ای گنج پاک
|
شرط بود گنج سپردن به خاک
|
گنج تو را فقر تو ویرانه بس
|
شمع تو را ظل تو پروانه بس
|
عقل شفا جوی و طبیبش تویی
|
ماه سفر ساز و غریبش تویی
|
خیز و شب منتظران روز کن
|
طبع نظامی طرب افروز کن
|
|
-
-
بازدید: 2342
نوشتن دیدگاه