پرتو مهر است از لقای محمد(ص) *** ماه سپهر است رونمای محمد(ص)
کوثر و طوبا براستی دو گواهند *** از لب و از قامت رسای محمد(ص)
چشمه تسنيم و سلسبيل چو جويند *** هر يک پيش يمّ سخای محمد(ص)
عالم ايجاد را چو نی به مَثل دان *** نيست در اين نی به جز نوای محمد(ص)
عالم اشيا ز جودِ او شده موجود *** کاخ وجود است چون بنای محمد(ص)
ديده حق بين گرت بود نظری کن *** برزخ زيبای حقنمای محمد(ص)
من کيم آخر که دم زنم ز مديحش *** کرده به قرآن خدا ثنای محمد(ص)
قفل مهمات خلق را شده مفتاح *** نام فرح بخش دلگشای محمد(ص)
گرچه علی خود امير ملک بقا بود *** کشته بدار فنا، فنای محمد(ص)
غير پسر عم او، که هست يد اللّه *** کس نبرد پی به مدعای محمد(ص)
در حق حيدر، که قاصر است زبانها *** کرده سر و جانِ خود فدای محمد(ص)
هر که به بيگانگی شناخت علی را *** از دل و جان نيست آشنای محمد(ص)
گر علی اش نيست جانشين بلافصل *** در شب غار از چه خفته جای محمد(ص)
ساحت خلد برين بر دانا *** شمه ای خلق جانفزای محمد(ص)
در شب معراج قدر و جاه علی را *** ساخت عيان ايزد از برای محمد(ص)
کيست که از نار قهر حق شود ايمن *** گر نه شفاعت کند عطای محمد(ص)
حور اجابت دمی نشد که نباشد *** منتظر مقدم دعای محمد(ص)
خواست ملک سرمه بهر روشنی چشم *** برد کفی پُر ز خاک پای محمد(ص)
جن و ملک را چه حد که عقل بشر نيز *** مات بود پيش عقل ورای محمد(ص)
خود خبر بعثت و شريعت خود را *** داده به خيل رسل خدای محمد(ص)
(صابر) دارد يقين که در همه عالم *** نيست صدايی به جز صدای محمد(ص)
صابر همدانی