شعر «اسلام خدیجه علیه السلام»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

بیامد دگر ره بَرِش جبرئیل

به پیغمبری گشت او را دلیل

به قرآن بر او بانگ برزد که: «خیز

برآمد به پا سیّد پاک تیز

بدو گفت: «دادت خدا سروری

جهان را به تو داد پیغمبری

به حق، گفت: خلقِ خُدا را بخوان

به هر هفت اقلیم از انس و جان»

پیمبر چنین گفت با پاک جفت:

«بیامد سروش و بر این گونه گفت

به یزدان که را خوانم این نیک یار؟

مرا چون ندارند کس استوار»

خدیجه بدو گفت: «اوّل مرا

بخوان، ز آنکه دارم مُصدَّق ترا»

بر او کرد اسلام عرضه چو دید

که شد قولِ او بر دَرِ دین کلید

خدیجه مسلمان شد و یافت دین

به قول خدا و رسول گزین

به سیّد چنین گفت پس جبرئیل

که: «دین را نماز است گشته دلیل

بخواه آب تا رسم پاکِ وضو

بیاموزی ای سیّدِ نیکخو»

پیمبر به فرمان او آب خواست

چو رسم وضو گشت یکباره راست

زن و شوی را شد فرشته امام

بکردند پیشین به هم والسلام

 منبع : نشریه گنجینه ، مهر و آبان 1385 ، شماره 61